🔴 جولانی خودش را بهعنوان رئیسجمهور موقت سوریه منصوب کرد
❌ نکتهای که راجع به سوریه جلب توجه میکند و طنز تلخ این روزهاست اینست که:
معارضین سالها بر علیه نظام سابق سوریه فعالیت سیاسی و نظامی و تروریستی میکردند با این توجیه که اسد دیکتاتور است و حقوق اقوام و ادیان متنوع سوریه را رعایت نمیکند
در حالیکه اینروزها شاهدیم: جولانی به زور اسلحه بر سریر قدرت تکیه زده و عنوان نموده که حداقل تا ۴ سال آینده خبری از انتخابات نیست (یعنی همان دیکتاتوری)
و در عین حال روزی نیست که خبری از کشتار و فشار بر اقلیتهای مذهبی سوریه منتشر نشود بطوریکه نزدیک به صد هزار نفر از شیعیان و علویان از ترس جان و آبروی ناموسشان آواره شدهاند...
مثل اینکه تنها مشکل خاندان اسد مقاومت در برابر آمریکا و صهیونیستها بود نه دیکتاتوری
البته دموکراسی مد نظر آمریکا و اسراییل اینه
تو نوکر اسراییل و آمریکا باش گور پدر مردم و انتخابات و این چرندیات
🔴 کانال منو درسام
👇👇👇
سروش
@s_mano_darsam
ایتا
@manodarsam
⭕️ یک دانشمند سوری دیگر ترور شد!
📸 دانشمندانی که یکی پساز دیگری از سر راه برداشته میشوند
🔻 دیده بان حقوق بشر سوریه از ترور حسان ابراهیم از دانشمندان سوریه در شمال پایتخت این کشور خبر داد.
🔺این دانشمند سوریه با شلیک مستقیم گلوله به سر ترور و جسد او در شهرک معربا در شمال دمشق پیدا شده است.
🔺این دانشمند پنج روز پیش از محل کارش در مرکز تحقیقات علمی ربوده و جسد او امروز پیدا شده است.
🔺حسان ابراهیم متولد روستای بریصین از منطقه الشیخ بدر استان طرطوس سوریه و از طایفه علوی بود.
🔽 یک منبع در خانوادهٔ این دانشمند به اسپوتنیک گفته:
دکتر ابراهیم تماسی از یک مسئول مرکز پژوهشهای علمی دمشق دریافت کرد و هفتهٔ گذشته از او خواسته شد به محل کارش برود؛ اما پساز ترک خانهاش در طرطوس و حرکت بهسمت دمشق، ارتباط ما با او قطع شد.
🔴 کانال منو درسام
👇👇👇
سروش
@s_mano_darsam
ایتا
@manodarsam
این طور که داره پیش میره باید کم کم به سگ های این سگ پرستان تعظیم کنیم مبادا بهشون کوچکترین بی احترامی بشه !!! 😏😒
🔴 کانال منو درسام
👇👇👇
سروش
@s_mano_darsam
ایتا
@manodarsam
🔵 حرف حساب
#حرف_حساب
✍️ سگپرستها گردنبند طلای ۴۷۰میلیونی برای سگشون میخرن، اما همینا اگه چند تا خانم طلاهاشون رو برای کمک به کودکان مظلوم غزه هدیه بکنن؛ یاد فقرا میفتن و جیغ بنفش میکشن که شما عربپرستید.
👤 نزدیک صبح
🔴 کانال منو درسام
👇👇👇
سروش
@s_mano_darsam
ایتا
@manodarsam
⁉️ واقعاً چرا اینقدر سیب زمینی و بی غیرت شدند برخی مسئولان؟!
دختره بی حیا به جای اینکه از قانون بترسه و به خاطر حرکت زشتی که در ورزشگاه مسابقه فوتبال کرده خودشو تو هفت سوراخ پنهان کنه که باهاش برخورد نشه ولی با افتخار پیج زده و میگه اون دختر بی حیا و ولنگار منم که ماتحت خودم روی توی ورزشگاه به پسرا .... کردم!!!
و جماعت ولنگار هم سریع به یک شاخ مجازی تبدیلش کردند !!!
آقایون مسئولین خوابید یا خودتون رو زدید به خواب
کسی نیست با این بی حیاهای ولنگار برخورد کنه؟!
جواب خون شهدا را چه طور میخواهید بدید؟!
🔴 کانال منو درسام
👇👇👇
سروش
@s_mano_darsam
ایتا
@manodarsam
🔴خدایا! سر این ایران چی اومده؟
ایران مهد نجابت و اخلاق و عرفان، بود...
خدایا! ما زمانی با سعدی و حافظ و مولانا قلب جهان رو تکون میدادیم ...
الان در سرزمین اسلامی ما کسی بابت به فساد کشیدن افکار عمومی نه تنها تنبیه نمیشه بلکه بلاگر میشه و در یه روز ۱۳ میلیون هم بازدید میشه !!!
به خدا این نسل گناه دارن
شاید نمیفهمن چی به چیه
ولی آهشون دامنمون رو خواهد گرفت
این کارها با تمدن ایرانی اسلامی شهدایی روا نبود.
◀️بازدید ویدیوی بلاگری همونی هست که بازی تراکتور و پرسپولیس رو به حاشیهی فساد کشید ....
با این کارا کی میره خودشو به آب و آتش بزنه نون حلال بیاره وقتی چنین بساطی برای شهرت و پول فراهمه ...
✍عالیه سادات
🔴 کانال منو درسام
👇👇👇
سروش
@s_mano_darsam
ایتا
@manodarsam
‼️ عبرت هایی که نمی گیریم!
⏪ وقتی فضای مجازی یله و رها در کشور داریم که موجب انحراف دختران ما می شود و قبح شکنی ها را عادی سازی می کند،
وقتی در شبکه نمایش خانگی ما مصرف سیگار عادی سازی می شود، غیر از این نباید انتظار داشت که آمار استفاده از دخانیات در دختران به صورت وحشتناکی بالا برود.
👈 برخی از همین دختران وقتی می بینند که بعضی مسئولین ما نسبت به هنجارشکنی هایی مانند کشف حجاب و حرکات زشت جنسی، تساهل نشان می دهند، به خود جرات می دهند که در ملاء عام سیگار به دست بگیرند!
🔴 کانال منو درسام
👇👇👇
سروش
@s_mano_darsam
ایتا
@manodarsam
✍ رمان زیبای
✈️ #آخرین_آرزو
نویسنده: #زینب_علوی
با ما همراه باشید
هرگونه کپی برداری از رمان حرام و تضییع حق الناس است و نویسنده به هیچ عنوان رضایت ندارند
🔴 کانال منو درسام
سروش
@s_mano_darsam
ایتا
@manodarsam
🔵 داستان
#آخرین_آرزو
نویسنده:
#زینب_علوی
✈️ #رمان آخرین آرزو (قسمت ۱۱۱)
بعد از قیام حاضران در دادگاه، قاضی به نمایندگی از هیأت منصفه رأی رو خوند.
رأی دادگاه این بود: فرد تصادف کرده جایی ایستاده که محل عبور و مرور ماشین هاست و هیچ دلیل موجهی برای ایستادن او اونجا وجود نداره و احتمال اینکه او حالت عادی نداشته هم رد نشده. مدرک و شاهدی که ادعای شاکی ها در مورد عمدی بودن تصادف و یا سرعت غیرمجاز ماشین دکتر رو تأیید کنه، وجود نداره. بنابراین فرد تصادف کرده بی احتیاطی کرده و مسئولیت حادثه پیش اومده از جمله هزینه های درمان تماماً به عهده خودشه. اگه هزینه های درمان رو پرداخت نکنه از بیمارستان به زندان منتقل میشه.
چشمای نرگس تا آخرین حد ممکنشون باز شده بود و به دهان قاضی زل زده بود و دانیال همزمان صحبت های قاضی رو برای او ترجمه می کرد.
صحبت های قاضی مثل پتک رو روان ترک خوردهی نرگس کوبیده می شد اونو می شکست.
لحظه لحظه ویران تر می شد و دلش می خواست زمینی که روش وایساده اونو به کام خودش ببره.
صحبت های قاضی تموم شد و حالا نوبت ترکیدن بغضش بود.
غمگین و افسرده و عصبانی نگاهی پر از خشم به ویلیام دبلیو لینکلن که با تبختر قیافه ی فرماندهان پیروز در جنگ رو به خودش گرفته بود، کرد و به زحمت بغضشو خورد که در برابر دشمن ناجوانمرد تحقیر نشه.
قاضی ختم جلسه دادگاه رو اعلام کرد و نرگس بدون نگاه کردن به قاضی و هیأت منصفه و به خصوص لینکلن که الان در چشمش نفرتانگیزترین موجود هستی بود، از جا بلند شد و زیر لب زمزمه کرد: لعنت بر هرچی ظالمه!
و به سرعت و قبل از قاضی و هیأت منصفه از اتاق و کلاً دادگاه بیرون رفت و حتی به سر و صدای گوشخراشی که از یکی از راهروهای دادگاه شنیده میشد، توجه نکرد.
دانیال که تا حالا نرگس رو تا این حد عصبی ندیده بود برگه ی رأی رو از قاضی تحویل گرفت و به دنبال نرگس رفت.
ممکن بود نرگس دوباره راه رو اشتباه بره و در این شهر پرهیاهو گم بشه.
دم در دادگاه به نرگس رسید.
نرگس به ماشین دانیال تکیه داده بود و سرشو پایین انداخته بود و چشماشو بسته بود و دوست نداشت هیچ کسیو ببینه.
احساس می کرد از این شهر با تمام اهالی ش نفرت داره.
دانیال که صداش کرد سرشو بالا آورد و با بغض تو گلو، گفت: میشه بریم بیمارستان؟!
دانیال سری تکون داد و گفت البته. من واقعاً متأسفم فکر نمی کردم این طور شود.
نرگس در دلش پوزخندی زد و با خودش گفت شما که دچار مشکل نمیشی! برمیگردی سرکارت این من بدبختم که باید یه فکری برای مشکلاتم بکنم! باید راهی برای جور کردن هزینه های بیمارستان پیدا کنم!! که مهدی راهی زندان نشه! خدایا از کجا بیارم پولشو؟! یا امام رضا (ع) التماس می کنم تو این شهر غریب رهام نکن!
و صدای قلبشو کسی در اون شهر نشنید.
سوار ماشین شد و سرشو به شیشه چسبوند و غرق در سکوت چشمشو رو دیدن مناظر شهر بست.
الان جای هیچ صحبتی نبود و دغدغه های مهم تری داشت که باید بهشون فکر می کرد.
به بیمارستان نفرت انگیز که رسیدن دانیال به سر کارش برگشت و نرگس را با مشکلاتش تنها گذاشت چون فکر میکرد بیشتر از هر چیی به تنهایی نیاز داره.
اون روز نرگس در اوج تنهایی در حیاط بیمارستان جایی که هیچ کس توجهی به گریه ی یه آدم غریب نداشت، کلی گریه کرد، ناله کرد، از اتفاقای افتاده به خدا و امام رضا (ع) شکایت کرد و بعد از تخلیه ی غم هاش در حیاط بیمارستان، به اتاق پدرش رفت.
ادامه دارد ......
🔴 کانال منو درسام
سروش 👇👇
@s_mano_darsam
ایتا 👇👇
@manodarsam
✨ بسم الله الرحمن الرحیم
الهی ...
🌔 هر بامدادت؛
رودخانه حیات جاری می شود ...
زلال و پاک ...
چون خورشید ☀️
به لطف و مرحمت
مهربان و گرم وخالصمان ساز 🌻
به امید سلامت همه انسان ها
سلاااام 🍃
الهی به امیدتو 💖
🔴 کانال منو درسام
👇👇👇
سروش
@s_mano_darsam
ایتا
@manodarsam