eitaa logo
موسسه انصار المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
1.1هزار دنبال‌کننده
288 عکس
145 ویدیو
169 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم موسسه علمی پژوهشی فرهنگی انصار المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف دسترسی به سایر کانال های مجموعه👇 مراسمات: @ansarolmahdi_aj اجتماعی ‌سیاسی: @Tanbiholomah طلبه مدیا: @Talabeh_media خادم کانال: @Mansar_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🔅قواعد فقهیه بر چند دسته اند: 1⃣ قواعدی که اختصاص به باب خاصی ندارند؛ مانند قواعد لا ضرر و لا حرج 2⃣ قواعدی که اختصاص به ابواب معاملات بالمعنی الأخص دارند؛ مانند قاعده ما یضمن 3⃣ قواعدی که اختصاص به ابواب عبادات دارند؛ مانند قواعد فراغ و تجاوز 4⃣ قواعدی که در ابواب معاملات بالمعنی الأعم جاری می شوند؛ مانند قاعده طهارت 5⃣ قواعدی که برای احراز مصداقِ موضوعاتِ احکام به کار می روند؛ مانند قاعده حجیت قول بیّنه و قاعده حجیت قول ذی الید 📚القواعد الفقهیه للمکارم: ۱/۲۶ @ghavaed
«رهبر ما حتی یک دروغ مصلحتی هم نگفت!» امام خامنه ای (مدّ ظلّه): - انقلاب ایران یک انقلاب هویتا اسلامی بود، انقلابی بود که با انگیزه های اسلامی و با خط مشی اسلامی و با رهبری اسلامی و با شعارهای اسلامی و بالاخره حتی با تاکتیک های اسلامی پیش رفت . 🔅در این مبارزه ما حتی از تاکتیک های ضد اسلامی و غیر اسلامی استفاده نکردیم، یعنی رهبر ما حتی یک دروغ مصلحتی هم نگفت در طول دوران مبارزه. ۵۸/۳/۱ 📚دغدغه های فرهنگی/صفحه ۳۳ @ghavaed
🔅 قاعده طهارت قاعده طهارت را از ۸ جهت بررسی می کنیم: - مفاد اجمالی قاعده - مدارک و ادله قاعده - شمول قاعده نسبت به شبهات حکمیه - ظاهری یا واقعی بودن مفاد قاعده - شمول قاعده نسبت به موارد شک در نجاست ذاتی - شمول قاعده نسبت به موارد علم به نجاست سابقه - جریان قاعده در صورت توارد حالتین - تطبیقات قاعده ..... 1⃣ مفاد اجمالی قاعده « إنَّ الأصلَ الطّهارَةُ فِي کُلِّ شَیءٍ حَتّی یَقُومَ الدَّلیلُ الشَّرعي عَلَی النّجاسَة. » 📚 الحدائق الناضرة: ۵/۲۵۵ @ghavaed
2⃣ مدارک قاعده طهارت دو دسته مستند برای قاعده طهارت وجود دارد. الف) منبع عامّ تنها روایتی که به صورت واضح بر عمومیت این قاعده دلالت دارد، روایت عمار ساباطی ست: محمد بن احمد بن يحيى عن أحمد بن يحيى عن احمد بن الحسن بن علي بن فضال عن عمرو بن سعيد عن مصدق بن صدقة عن عمار الساباطي عن أبي عبد الله عليه‌السلام: « كل شئ نظيف حتى تعلم انه قذر فإذا علمت فقد قذر وما لم تعلم فليس عليك. » 📚 تهذیب الأحکام: ۱/۲۸۵ 🔸اشکال رجالی: تردّد أحمد بن یحیی ممکن است اشکال شود احمد بن یحیی که در سند روایت واقع شده، مردّد میان چند راوی ست که بعضی ثقه و بعضی غیر ثقه اند؛ بنابراین نمی توان حکم به اعتبار روایت کرد. 🔹پاسخ: تعیّن در فرد ثقه جواب اشکال آن است که هر چند بدوا احمد بن یحیی می تواند یکی از این سه فرد باشد: احمد بن یحیی که از غلامان عیاشی ست احمد بن یحیی المقري احمد بن یحیی بن حکیم الأولدی اما با تحقیق روشن می شود که متعیّن فرد سوم است که ثقه می باشد؛ چون فرد اول طبقه اش متاخر است و نمی تواند اینجا راوی باشد، نفر دوم هم مروی عنه اصحاب امام کاظم علیه السلام است پس اینکه خودش راوی از یکی از اصحاب امام هادی علیه السلام (یعنی احمد بن حسن) باشد، صحیح نیست. 👈 در نتیجه با توجه به وثاقت رجال سند، روایت معتبر است. 📚 بحوث في شرح العروة الوثقی: ۲/۱۹۳ @ghavaed
2⃣ مدارک قاعده طهارت دو دسته مستند برای قاعده طهارت وجود دارد. ب) استظهار از موارد مختلفه قاعده طهارت قابل استفاده از روایات وارده در مصادیق متفاوت هم می باشد، به شرط اینکه: اولا در این روایات عرف از متنجس ها (مثل ثوب یا آب) و اعیان نجسه (مانند خون یا بول) الغاء خصوصیت کند؛ یعنی اینطور نفهمد که حکم به طهارت ناشی ست از اینکه محتمل النجاسه مثلا ثوب است، یا عین نجسه بول می باشد، بلکه بگوید همین که در هر شیء ای احتمال نجاست می رود و دلیلی برای اثبات آن وجود ندارد، برای حکم به طهارت کافی ست. ثانیا عرف احتمال مدخلیت حالت سابقه را هم ملغا بداند، یعنی فهم عرفی این نباشد که حکم به طهارت در مورد روایات به خاطر مفروض بودن طهارت سابقه است. دلیل لزوم این الغاء هم آن است اگر عرف حکم را ناشی از علم سابق بداند، مفاد روایات اثبات اعتبار استصحاب است نه قاعده طهارت. 📚 بحوث في شرح العروة الوثقی: ۲/۱۹۴ 💠بعضی از این روایات: - عَنْ عَلِیٍّ عَلَیهِ السَّلام قَالَ: مَا أُبَالِی‌ أَ بَوْلٌ‌ أَصَابَنِی أَوْ مَاءٌ إِذَا لَمْ أَعْلَمْ (وسائل: ۳/۴۶۷) - سأل (عمار) أبا عبدالله عليه‌ السلام عن رجل يجد في إنائه فارة وقد توضأ من ذلك الإناء مرارا أو اغتسل منه أو غسل ثيابه وقد كانت الفارة متسلخة، فقال: إن كان رآها في الإناء قبل أن يغتسل أو يتوضأ أويغسل ثيابه ثم فعل ذلك بعدما رآها في الإناء، فعليه أن يغسل ثيابه ويغسل كل ما أصابه ذلك الماء ويعيد الوضوء والصلاة. وإن كان إنما رآها بعد ما فرغ من ذلك وفعله فلا يمس من ذلك الماء شيئا، ليس عليه شيء لأنه لا يعلم متى سقطت فيه. ثم قال: لعله أن يكون إنما سقطت فيه تلك الساعة التي رآها (وسائل: ۱/۱۴۲) @ghavaed
3⃣ شمول قاعده نسبت به شبهات حکمیه آیا قاعده طهارت مختص به شبهات موضوعیه است یا جایی که شک در نجاست به نحو شبهه حکمیه باشد هم می توان آن را جاری کرد؟ پاسخ این سوال متوقّف بر بررسی مستند قاعده است: - اگر منحصرا مدرک قاعده را دسته دوم از روایات دانستیم، باید ملتزم به اختصاص آن به شبهات موضوعیه شویم چون تمام آن روایات در مورد شبهات موضوعیه وارد شده اند. ❓چرا به وسیله الغاء خصوصیت حکم را تسرّی به شبهات حکمیه نمی دهیم؟ 💠 چون ارتکازی عرفی که سبب حصول اطمینان به عدم فرق میان شبهات موضوعیه و حکمیه شود، وجود ندارد. - اما اگر استناد به مدرک اول قاعده - یعنی موثقه عمار - را تمام دانستیم، عموم «کل شیء نظیف» بدون هیچ مانعی شامل موارد شبهه حکمیه هم می شود. 📚بحوث في شرح العروة الوثقی: ۲/۱۹۷ * در همین نشانی مناقشه و پاسخی فنی در مورد استدلال به موثقه عمار هم مطرح شده که مراجعه به آن مفید است. @ghavaed
4⃣ ظاهری یا واقعی بودن مفاد قاعده مرحوم صاحب حدائق فرموده اند مفاد قاعده طهارت حکم واقعی است نه حکم ظاهری، یعنی ثبوت نجاست متوقّف بر «قیام حجّت بر ملاقات شیء با عین نجسه» نزد مکلّف است و مادامی که این حجّت قائم نشده، آن شیء واقعا طاهر است. 💡احتمالا باید گفت ایشان حجّت را در این موارد موضوعی می دانند نه طریقی، یعنی متنجّس آن چیزی است که ملاقات با عین نجس داشته و حجّتی بر آن ملاقات هم نزد مکلّف وجود دارد، هر چند این استظهار با فراز «و بالجملة فحيث حكم الشارع بقبول شهادة العدلين و اخبار المالك في ذلك فقد حكم بثبوت الأحكام بهما فيصير الحكم حينئذ معلوما من الشارع و لا معنى للنجس شرعا كما عرفت إلا ذلك و ان فرض عدم ملاقاة النجاسة في الواقع» که در عبارت ایشان وارد شده، تنافی دارد. 🔹به هر حال ایشان بر مبنایشان دو نتیجه مترتّب کرده اند: اولا یک شیء می تواند واقعا نسبت به یک مکلّف طاهر باشد و نسبت به مکلّف دیگر نجس. ثانیا حکم به بطلان نماز کسی که جهلا در نجس نماز خوانده، وجه فنّی ندارد بلکه اقتضاء قاعده صحّت است. ❓دلیل واقعی دانستن مفاد قاعده به نظر ایشان چیست؟ ۱. اینکه شارع احکام را منوط به واقع بداند غیر معهود و بلکه غیر ممکن است چون تکلیف به ما لا یطاق است. (این دلیل تعمیم به همه احکام دارد نه فقط نجاست) ۲. ثبوت واقعی نجاست در فرض جهل موجب عسر و حرج است؛ چون لازمه اش حکم به بطلان بسیاری عبادت های مشروط به طهارت است که مکلّفان جاهلانه در نجس اقامه کرده اند. ۳. حکم به نجاست واقعی مخالف ظواهر ادلّه است، مانند عبارت «فاذا علمت فقد قدر» که تصریح به توقّف ثبوت قذارت بر علم مکلّف دارد؛ یا روایت محمد بن مسلم «سألته عن الرجل يرى في ثوب أخيه دما و هو يصلي؟ قال: لا يؤذنه حتى ينصرف» که لازمه ی پذیرفتن ثبوت نجاست واقعی در فرض جهل آن است که امام علیه السلام بوسیله ی نهی از اعلام آن به مکلّف، او را تقریر بر باطل کرده اند. 📚 الحدائق الناضرة: ۱/۱۳۶ و ۵/۲۴۹ ادامه دارد... @ghavaed
4⃣ ظاهری یا واقعی بودن مفاد قاعده چند اشکال به استدلال مرحوم صاحب حدائق مطرح شده است: ۱. عبارت «حتی تعلم أنّه قذر» که در موثّقه آمده قرینه بر خلاف مدعای شماست؛ زیرا ظهور در این مطلب دارد که شیء واقعا قذر باشد و علم به آن قذر واقعی تعلّق گیرد نه اینکه نفس حصول علم موجب ثبوت قذارت شود. (پس صدر روایت قرینه برای تفسیر ذیل آن - فاذا علمت فقد قذر - است که مورد استناد مرحوم صاحب حدائق قرار گرفته بود.) ۲. لازمه ی واقعی دانستن مفاد قاعده آن است که طهارت و نجاست واقعی امور نسبی باشند (شیء ای نسبت به مکلّف عالم واقعا نجس و نسبت به مکلّف جاهل واقعا طاهر باشد) و این نسبی بودن حکم واقعی خلاف ارتکاز متشرّعه است؛ بر عکس حکم ظاهری که تفکیک در آن رایج و عرفی است. ۳. در موثّقه آمده «ما لم تعلم فلیس علیک شیء» و گفته نشده «ما لم تعلم فلیس بقذر»، این عبارت به وضوح دلالت دارد که قذارت در فرض جهل هم واقعا ثابت است اما بر مکلّف منجّز نیست. 📚دروس تمهیدیّة فی القواعد الفقهیّة: ۲/۵۶ ۴. شرط طهارت لباس مصلّی از خبث شرط علمی ست نه شرط واقعی (یعنی نجاست هر چند امری واقعی ست اما اشتراط نماز به عدمش اختصاص به ظرف علم دارد) بنابراین روایت محمد بن مسلم که سابقا گذشت نمی تواند شاهد بر مدعای صاحب حدائق باشد. ۵. ظهور تمام ادله ی وارد در باب اعیان نجسه و طاهره، تعلّق حکم به واقع عناوین است فارغ از اتصاف آن ها به علم یا جهل؛ اثبات این اشتراط محتاج دلیل است. 📚 القواعد الفقهیّه للمکارم: ۲/۴۲۴ * شبیه ادعای مرحوم صاحب حدائق از جانب میرزای قمی رحمه الله در بحث لباس مشکوک مطرح شده که مرحوم خویی آن را نقد کرده اند: موسوعة الإمام الخوئي ۱۲/۲۰۵ ** بحث امکان تقیید ادله نجاست به علم، در کلمات شهید صدر رحمه الله مورد تحقیق و مداقّه قرار گرفته است: بحوث فی شرح العروة الوثقی ۲/۲۱۱ @ghavaed
5⃣ شمول قاعده نسبت به موارد شک در نجاست ذاتی آیا قاعده طهارت تنها در موارد شک در نجاست عرضی جاری می شود یا هنگام شک در نجاست ذاتی هم می توان آن را جاری کرد؟ - توضیح آنکه گاهی شک می کنیم آب، لباس یا بدنمان به سبب ملاقات با خون یا بول نجس شده اند؟ و گاهی شک می کنیم که آیا شراب یا کافر ذاتا نجسند؟ موارد دسته اول شک در نجاست عارضی اند چون بدن یا لباس ما ذاتا طهارند و تردید در عارض شدن نجاست بر آن هاست، اما مصادیق دسته دوم شک در این است که آیا شیء فی حد نفسه نجس است یا خیر. حال سوال این است که آیا قاعده طهارت اختصاص به دسته اول دارد یا در موارد گروه دوم هم جاری می شود؟ پاسخ: عمومیت موثقه عمار مقتضای عمومیت موثّقه عمار «کلّ شیء نظیف»، شمول قاعده نسبت به هر دو مورد است. مناقشه: اجمال قاعده به دلیل اجمال کلمه «قذر» عده ای گفته اند کلمه «قذر» که غایت حکم به طهارت است، اجمال دارد و این موجب اجمال قاعده و در نتیجه لزوم اخذ به قدر متیقّن - یعنی اختصاص به دسته اول - می شود. دلیل اجمال این است که آن لفظ می تواند «قَذِر» و اسم باشد، یا «قَذُرَ» و فعل ماضی. اگر فعل ماضی باشد (چون فعل دالّ بر حدوث است) مفاد قاعده این است که «همه اشیاء طاهرند تا علم پیدا کنی نجاست آن ها حادث شده» و این یعنی اختصاص به موارد شک در نجاست عرضی، اما اگر اسم باشد متحصّل از روایت آن است که «همه اشیاء طاهرند تا علم پیدا کنی به نجاست آن ها(أعمّ از حدوث یا ثبوت اولیّه)» و این معنایش تعمیم به هر دو صورت است؛ حال چون قرینه ای برای تعیّن در هیچ یک از دو احتمال وجود ندارد روایت مجمل است و باید به متیقّن أخذ کرد. پاسخ: قرینیّت تقابل بر تعیّن اسمیّت در جواب این عده می گوییم «قذر» در مقابل «نظیف» است و اسمیّت «نظیف» قرینه بر اسم بودن «قذر» است. 📚دروس تمهیدیّة فی القواعد الفقهیّة: ۲/۵۱ @ghavaed
6⃣ شمول قاعده نسبت به موارد علم به نجاست سابقه آیا قاعده طهارت فی نفسه - و فارغ از اینکه تکلیف رابطه اش با استصحاب چیست - می تواند شامل مواردی هم بشود که مکلّف علم به نجاست سابقه دارد؟ پاسخ: شمولیت به لحاظ اطلاق دلیل معروف این است که قاعده شامل آن موارد هم هست چون دلیل اعتبار قاعده اطلاق دارد و مقیّد به صورت مجهول بودن حال سابق نمی باشد، بله در صورت جریان استصحاب دیگر قاعده طهارت جاری نمی شود به دلیل حکومت استصحاب اما این غیر از انکار اصل وجود مقتضی شمولیت در قاعده است. مناقشه: اجمال قاعده این مطلب البته مورد مناقشه قرار گرفته، چون سابقا گذشت غایتِ حکم به طهارت، «حتی تعلم أنّه قذر» است و لفظ «قذر» مجمل می باشد زیرا احتمال فعل بودن هم در آن وجود دارد بنابراین کل روایت مجمل است. توضیح اجمال در محلّ بحث: در صورت فعل بودن لفظ «قذر» چون فرض بحث عالم بودن مکلّف به حدوث نجاست و شاکّ بودنش در بقاء آن است، غایت قاعده(علم به حدوث نجاست)محقق شده و نمی توان حکم به طهارت کرد؛ بر عکس حالت اسم بودن این لفظ. پس الان که تحقّق غایت مجمل است، حکم به طهارت و اثبات اطلاق برای ادله هم امکان پذیر نمی باشد. ثمره: تمسّک به قاعده در فرض نبود استصحاب ثمره این مساله هم در فروضی است که علم به نجاست سابقه وجود دارد اما استصحاب به هر دلیلی جاری نیست یا به دلیل معارضه ساقط است، مانند اینکه مجتهد شبهه حکمیه داشته باشد آیا نجاست بوسیله یک بار شستن زائل می شود یا خیر؟ که طبق بعضی مبانی استصحاب در شبهات حکمیه جاری نیست. در این موارد طبق تحلیل اول الان که استصحاب حکمی نجاست جریان ندارد یا معارض دارد، قاعده طهارت جاری ست اما مطابق مناقشه و مبنای دوم، خیر. 📚 بحوث فی شرح العروة الوثقی: ۲/۲۰۶ نکته: سابقا گفته شد که قاعده هیچ اجمالی ندارد و مناقشه ی مطرح شده قابل قبول نیست. @ghavaed
«سینه زنی» راه حفظ مکتب امام خمینی (قدّس سرّه): 👈 هر مکتبی هیاهو می‌خواهد، باید پایش سینه بزنند، هر مکتبی تا پایش سینه زن نباشد، تا پایش گریه کن نباشد، تا پایش توی سر و سینه زدن نباشد، حفظ نمی‌شود. ... این گریه‌ها زنده نگه داشته مکتب سید الشهدا را؛ این ذکر مصیبتها زنده نگه داشته مکتب سید الشهدا را. ما باید برای یک شهیدی که از دستمان می‌رود عَلَم بپا کنیم، نوحه خوانی کنیم، گریه کنیم؛... همین گریه‌ها نگه داشته این مکتب را تا اینجا و همین نوحه سرایی‌ها، همینهاست که ما را زنده نگه داشته، همینهاست که این نهضت را پیش برده، اگر سید الشهدا نبود، این نهضت هم پیش نمی‌برد. 📚 صحیفه امام/جلد ۸/صفحه ۵۲۷ @ghavaed
7⃣ جریان قاعده در صورت توارد حالتین اگر بر شیء ای سابقا دو حالت طهارت و نجاست عارض شده، اما نمی دانیم کدام متقدّم و کدام متاخّر است(اول باران بر لباس باریده و بعد بول به آن اصابت کرده، که در نتیجه الان نجس است؛ یا اول بول اصابت کرده و بعد باران بر آن باریده، که در نتیجه الان طاهر است) آیا می توان قاعده طهارت را جاری کرد؟ تذکّر: عدم امکان تمسّک به استصحاب در مقام باید دقت داشت در این موارد که «توارد حالتین» نامیده می شوند، استصحاب هیچ یک از طهارت و نجاست قابل استناد نیست؛ حال یا به دلیل قصور مقتضی و یا وجود مانع که تعارض دو استصحاب است. پاسخ: جریان قاعده حتی در فرض فعل بودن لفظ «قذر» - اگر مستند قاعده را روایات وارده در مصادیق متفاوت دانستیم، هر چند تعدّی از آن ها به توارد حالتین چندان مساعد با ارتکاز نباشد، اما تعلیلی که مستفاد از بعضی آن هاست و ملاک در حکم به طهارت را «عدم العلم به اصابت نجاست» معرفی می کند، ظهور در اطلاق دارد و شامل اینجا هم هست. - ولی اگر مستند قاعده موثّقه عمار باشد شبهه ی اجمال مجدّدا مطرح می شود و ادعاء شده چون شکّ مکلّف شکّ در بقاء نجاست است و نه حدوث آن، جریان قاعده ممکن نیست. 👈 اما قول صحیح جریان قاعده است حتّی در صورت تعیّن لفظ «قذر» در فعل بودن؛ چون مکلّف در اینجا از جهتی شاکّ در حدوث است (که برای جریان قاعده کافی ست) و از جهتی شاکّ در بقاء، و عدم جریان از یک جهت مانع عدم جریان از جهت دیگر نمی شود. شاکّ در بقاء است چون می تواند زمان واقعی اصابت بول را لحاظ کند و بگوید «بول به لباس اصابت کرد اما نمی دانم باران بعد از آن بر لباس باریده و تطهیرش کرده یا قبل از آن باریده بوده پس نجاست باقی ست.» و شاکّ در حدوث است چون می تواند زمان واقعی بارش باران را لحاظ کند و بگوید «باران بر لباس باریده اما نمی دانم بول بعد از آن به لباس اصابت کرده و نجاست حادث شده یا قبل از آن برخورد کرده بود پس لباس تطهیر شده.» 📚 بحوث في شرح العروة الوثقی: ۲/۲۰۷ @ghavaed
8⃣ تطبیقات قاعده فهم صحیح جوانب قاعده، راه فقیه را در پاسخ به سوالات ذیل هموار می کند؛ گاهی با حکم به طهارت و گاهی با عدم آن. - آیا تناول شیر و محصولات لبنی وارده از بلاد کفر جایز است؟ - گاهی در سرویس های بهداشتی مقداری آب روی زمین جمع می شود، آیا طاهر است؟ - اگر علم اجمالی داشته باشیم که در یکی از دو ظرفمان نجاستی افتاده، ولی حالت سابقه هیچ کدام را نمی دانیم که طاهر بوده یا نجس، آیا قاعده طهارت جاری ست؟ اگر حالت سابقه هر دو را بدانیم چطور؟ اگر یکی معلوم و دیگری مجهول باشد تکلیف چیست؟ - اگر فقیه شکّ کند که بعد از شستن متنجّس، فشردنش برای خروج آب موجود در آن، شرط حصول طهارت است یا خیر؛ آیا بعد از شستنِ بدون فشردنْ آن شیء طاهر می شود؟ 📚دروس تمهیدیّة فی القواعد الفقهیّة: ۲/۵۸ @ghavaed
قاعده طهارت.pdf
396.9K
📚جزوه جامع #قاعده_طهارت 🔅لطفا دوستان در دعا و زیارات، بنده را هم فراموش نکنند. ❗️هر نوع استفاده جایز است، مشروط به قصد قربت. @ghavaed
🔅 قاعده تعظیم شعائر قاعده تعظیم شعائر را از ۳ جهت بررسی می کنیم: - مفاد قاعده - مدارک و ادله قاعده - تطبیقات قاعده @ghavaed
▪️پوشیدن لباس سیاه در عزاداری ها استاد محمد تقی شهیدی پور -دام ظلّه- : همانطور که آیت الله تبریزی(قدّس سرّه) و آیت الله سیستانی(دامت برکاته) فرموده اند، حجت و دلیل معتبری برای اثبات کراهت لباس سیاه وجود ندارد. 💡اما اگر هم وجود داشت به چندین عنوان ثانوی قطعا در عزای اهل بیت(علیهم السلام) آن کراهت برداشته می شود؛ چون پوشیدن لباس سیاه: - مصداق تعظیم شعائر است. - مصداق إحیاء امر اهل بیت(علیهم السلام) است. - مصداق اظهار حزن برای ایشان(علیهم السلام) است. - ترک کردنش موجب وهن، سستی و خلل در عزای آن حضرات(علیهم السلام) می شود. 📚درس خارج فقه: ۱۳۹۸/۰۷/۰۲ ۱۳۹۸/۰۷/۰۶ @Qabasat
1⃣ مفاد قاعده الف) تنقیح موضوع *معنای لغوی «شعائر» جمع «شعیرة» ست که بر وزن «فعیلة» و به معنای «مفعلة» می باشد(یعنی در معنا اسم آلت است)؛ پس می توان گفت: «شعائر وسائل إعلام و إشعارند». 📚 مسالک الأفهام إلی آیات الأحکام: ۲/۲۸۱ و در یک کلمه «شعائر یعنی علامات». 📚 کتاب العین: ۱/۲۵۱ *معنای مراد اما در مورد اینکه چه معنایی از «شعائر الله» در آیه شریفه اراده شده، حداقل چهار احتمال مطرح است: - مناسک حج - خصوص «هَدی» - خصوص «بُدن» - علامات دین خدای متعال و طاعتش به صورت عامّ 📚 عوائد الأیام للنراقی: ۲۹ العناوین الفقهیّة: ۱/۵۵۸ ادامه دارد ... @ghavaed
1⃣ مفاد قاعده الف) تنقیح موضوع * معنای مراد مرحوم نراقی فرموده اند متعیّن یکی از سه معنای اول است؛ چون: - شعائر جمع مضاف است و عمومیتش نسبت به افراد مضاف الیه فهمیده می شود، در اینجا هم این مطلب نسبت به لفظ «الله» مهمل و غلط است پس باید لفظی در بین مقدّر باشد: «شعائر دین الله/ شعائر عبادة الله/ شعائر طاعة الله المخصوصه(حجّ)»، و قرینه ای نداریم که مقدّر «دین» یا مثل آن باشد بلکه مراد می تواند «حجّ» باشد. - آیه در سیاق آیات بیان اعمال حجّ است و این سازگاری با تعمیم ندارد. - فقرات «لکم فیها منافع إلی أجل مسمّی» (و «ثمّ محلّها إلی البیت العتیق») که ادامه آیات هستند و مرجع ضمیر «ها» در آن ها لفظ «شعائر» است اصلا سازگاری با تعمیم ندارند مگر با تکلّف و ارتکاب خلاف ظاهر. (مثلا چه معنایی دارد بگوییم محلّ علامات دین خدا تا بیت عتیق است؟) بله مقتضای «مِن» تبعیض در آیه شریفه «وَالْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَكُمْ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ»، عدم اختصاص به بُدن است(انتفاء احتمال سوم). 📚 عوائد الأیام للنراقی: ۳۰ در مقابل بعضی فرموده اند «شعائر الله» مطلق است و آنچه در آیه شریفه آمده از باب تطبیق کلی و مطلق بر یکی از مصادیقش است، بنابراین نباید دچار «خلط مفهوم به مصداق» شد و معنای کلی را به یکی از مصادیقش تعریف کرد. 📚 القواعد الفقهیّة للبجنوردی: ۵/۲۹۵ مجلة فقه أهل البیت علیهم السلام: ۲۸/۱۶۸ @ghavaed
«تعطیلات محدود حوزه نجف» آیت الله العظمی بهجت(أعلی الله مقامه) : - ایام تعطیلی حوزه علمیه نجف اشرف منحصر بود به اوقات زیارت حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) که در طول سال تحصیلی هفت (روز) زیارتی مخصوصه داشت و بعضی یک روز و یک شب و بعضی دو روز و برای بعضی از زیارت‌ها گاهی سه تا چهار روز حوزه تعطیل می‌شد. غیر از این فقط ایام فاطمیه اول و دوم به مدت سه روز و ماه مبارک رمضان و دهه اول محرم تا پانزدهم تعطیل بود. ❗️البته این برنامه تعطیلی دروس عمومی بود، درس‌های خصوصی چه بسا دایر بودند. 📚 رحمت واسعه/صفحه ۲۴۷ @ghavaed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1⃣ مفاد قاعده ب) تعیین حدود متعلّق موضوع - آیا شعائر الله فقط باید متّخذ از شارع باشند یا متشرّعه هم می توانند در حدود تطبیق عمومات شرعی بر مصادیق جزئیه، به اختراع شعار دینی بپردازند؟ مثلا مسابقات قرائت قرآن کریم که یکی از مصادیق احیاء تمسّک به قرآن است را به عنوان شعار دینی قرار دهند. 💡با توجه به استناد جعل شعاریت به ذات الهی (جعلنا) در آیه شریفه «وَالْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَكُمْ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ»، سرنوشت این مساله به نظر مجمل است. ولی بعضی معاصرین (حجت الاسلام و المسلمین شیخ محمد سند) که امکان اختراع شعار به دست متشرّعه را هم پذیرفته اند، شرطی مطرح کرده اند که: «مورد شعیره باید فی حد نفسه مباح یا مستحبّ باشد؛ چون شعار بودن متّخذ از دلیل عام است(نه دلیل خاصّ در مورد) و حالِ این دلیل حالِ عناوین ثانوی مثبته ی احکام ثانوی ست - مانند نذر، یمین، طاعت والدین و ...- که تنها بر فعل محلّل عارض می شوند و بر خلاف عناوین ثانوی رافع تکالیف - مثل لا ضرر و لا حرج - تعارض با عناوین اولیه ندارند.» 📚 الشهادة الثلاثة: ۳۴۹ @ghavaed
1⃣ مفاد قاعده ج) تعیین حدود متعلّق حکم (تعظیم) مصادیق تعظیم بر دو دسته اند: - گروهی ترکشان باعث تحقّق اهانت، تحقیر و استخفاف می شود؛ مثل اعراض و بی توجّهی به مهمان(که این ها بعضی قصدی اند و بعضی خیر). - اما دسته ای چنین نیستند یعنی هرچند فعلشان باعث تعظیم است اما ترکشان موجب هتک نمی شود؛ مانند نبوسیدن دست عالم دین. 👈آنچه در این قاعده نسبت به شعائرالله و أعلام دین محلّ بحث است، دسته ی دوم از مصادیقِ تعظیم می باشد؛ اما دسته اول(مواردی که ترک آن ها باعث توهین به شعائر الهی می گردد) قطعا ترکشان به حکم عقل، نقل، اجماع و بلکه ضرورت حرام است و اکثرشان حتی موجب کفر می شوند. 📚 عوائد الأیام للنراقی: ۳۱ 🔅ظاهرا این تفصیل از منابع زیر هم قابل استفاده است: جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام: ۳/۴۷ موسوعة الإمام الخوئي ۶/۳۱۱ المعالم المأثورة: ۳/۵۳ مبانی منهاج الصالحین: ۳/۴۰۳ تنبیه: باید دقت داشت حکم ثابت در مصادیق اول، حرمتِ ترک است و آنچه محلّ مناقشه در این قاعده نسبت به سایر موارد تعظیم است، اثبات وجوبِ فعل می باشد. تتمّه: بعضی معاصرین به حسب ظاهر عبارات فرموده اند: احتمال قوی تر، تفسیر «تعظیم» به تعظیم نفسی ست بوسیله قیام به مقتضای شعائر و محافظت بر آن ها(مثلا تعظیم حجّ به این است که مُحرم تمام واجبات آن را انجام دهد و تارک تمام محرّماتش باشد) نه تعظیم خارجی(مثلا انجام فعالیت هایی علاوه بر خود حجّ برای تکریم و بزرگداشت آن). 📚 مصباح المنهاج/ کتاب الطهارة: ۳/۳۹۵ @ghavaed
1⃣ مفاد قاعده د) تعیین حکم حکم و محمول قاعده قطعا رجحان است؛ یعنی «تعظیم شعائر راجح است» اما کدام حکم از میان استحباب یا وجوب؟ باید آن را در ضمن بررسی ادله مشخص کرد. 2⃣ مدرک قاعده در مورد قاعده اصلی ترین دلیلی که مورد استناد قرار گرفته، آیه مبارکه « ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوب‏» است. عده ای گفته اند آیه مبارکه دلالت بر وجوب دارد، به این تقریب که: تعظیم شعائر در این آیه از جمله مصادیق رعایت تقوا شمرده شده، و به حکم آیاتی مانند «وَ اتَّقُوا اللّٰهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ» رعایت تقوا مطلقا واجب است، بنابراین تعظیم شعائر واجب است. 📚العناوین الفقهیّة: ۱/۵۶۱ لکن می توان در این مطلب مناقشه کرد که: از جانبی تعظیم شعائر در آیه شریفه مصداقی از «تقوی القلوب» شمرده شده (که همه مراتبش واجب نیست) نه تقوا به صورت مطلق؛ و تقوی القلوب یعنی پیراستن آن از رذایل و آراستنش به مکارم اخلاقی.(همانگونه که در مجمع البحرین آمده، و مرحوم طبرسی هم در تفسیرشان به این احتمال اشاره کرده اند.) 📚مبانی الفقه الفعّال: ۱/۲۵۷ و از جانب دیگر وجوب تعظیم شعائر به صورت مطلق و در تمام مراتبش، هم قابل التزام نیست و هم مخالف با سیره متشرعه می باشد. 👈 بنابراین مفاد دلیل، استحباب است. 📚موسوعة الإمام الخوئي: ۶/۳۱۱ موسوعة الإمام الخوئي: ۳/۲۹۰ عوائد الأیام للنراقي: ۳۰ جواهر الکلام: ۳/۴۷ (با تفاوت هایی) تتمّه: ادعا شده روایاتی هم دلالت بر وجوب تعظیم شعائر دارند، اما با دقت در آن ها روشن می شود مفادشان تنها اثبات حکم وجوبی برای «هَدی» به عنوان یکی از شعائر است، نه شعائر به صورت مطلق. 📚مبانی الفقه الفعّال: ۱/۲۵۷ @ghavaed
«هیچگاه تعطیلی را احساس نکردم!» وصیت نامه آیت الله العظمی تبریزی(قدّس سرّه): بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم وأهلک اعدائهم حال که پیکر اینجانب بر دستان شماست ویا در قبر آرمیده است، «بر دستان شاگردان عزیزم که سالها برای موفقیت آنان تلاش کردم و هیچگاه تعطیلی را احساس نکردم»، این ناقابل نصیحتی دارم -که در طول حیاتم سعی کرده ام قبل از آنکه نصیحتی متوجه کسی کنم خود بدان عمل کرده باشم- : بر تمام مومنین است با دل و جان از مسلمات مذهب حق دفاع کنند و هیچگاه اجازه ندهند بعضی با القاء شبهه عوام از مومنین را فریب دهند، خصوصا در مسائل شعائر حسینیه که تشیع به واسطه آن زنده است، «حفظ شعائر اهل بیت (علیهم السلام) حفظ مذهب بر حق تشیع است؛ در آن کوتاهی نکنید که مسئول هستید.» به طلاب عزیز نصیحت می کنم که با جدیت و تلاش تقوای الهی را پیشه کار خود کنند و در امر تحصیل تلاش کنند و همواره رضای خدا را مد نظر داشته باشند، «اینجانب در طول دوران عمرم طلبه ای بیش نبودم و مثل یک طلبه جوان شب و روز در امر تحصیل تلاش می کردم تا بتوانم خدمتی ناچیز داشته باشم و اثری از خود بر جای بگذارم که طلاب عزیز از آن استفاده کنند»، عزیزانم سکان هدایت مردم به دست شماست کاری نکنید که دل امام زمان (عج) به درد آید او ناظر بر اعمال ما به اذن خداست و در همین جا از پیشگاه مبارکشان می خواهم که اگر کوتاهی از طرف اینجانب سر زده بر من ببخشند، عزیزانم به دعای خیر شما نیاز دارم. من چه در میان شما باشم یا نباشم دلی به دنیا نبسته ام که در ادای وظیفه خود تردید کرده باشم، هنگامی که در میان شما بودم خود را یک خادم کوچک حساب می کردم که امیدوارم این خدمت ناچیز مورد رضایت اهل بیت (علیهم السلام) واقع شده باشد که رضای آنان رضای خداست، حال که در میان شما نیستم به دعای خیر شما عزیزان محتاجم در پایان بر حفظ شعائر تأکید می کنم و ضمن طلب دعای خیر، شما عزیزان را به خدای بزرگ می سپارم. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته @Qabasat
3⃣ تطبیقات قاعده بعضی تطبیقاتی که توسط فقهاء شیعه(رضوان الله تعالی علیهم) برای این قاعده بیان شده، چنینند: - علامه حلی فرموده اند نماز عیدین واجب عینی ست، به دلایلی از جمله اینکه شعار دین می باشد. 📚تذکره الفقهاء: ۴/۱۲۰ - شهید اول استقبال و استدبار قبله در حال تخلّی را با استناد به تعظیم شعائر الهی و بعضی روایات، حرام دانسته اند. 📚ذکری: ۱/۱۶۳ - ابن فهد حلّی (رحمه الله) فرموده اند در عصر غیبت مستحبّ است که مالک زکات، ابتدائا و بدون مطالبه آن را به فقیه بپردازد؛ چون بوسیله ی إجلال منصب فقیه، شعاری الهی تعظیم می شود. 📚الرسائل العشر: ۱۷۹ - اجاره ی مصحف شریف به فرد کافر برای اینکه آن را مطالعه کند، به نظر محقّق کرکی (قدّس سرّه) باطل است؛ چون منافات با تعظیم شعائر الهی دارد. 📚جامع المقاصد: ۷/۱۲۳ - شهید ثانی فرموده اند حکم کراهت تجدید قبور شامل مزار انبیاء و ائمه و علما و مانند آن ها نمی شود، چون (عمران و) اصلاح آن ها تعظیم شعائر الهی ست. 📚حاشیة الإرشاد: ۱/۱۸۲ - مرحوم صاحب ریاض فرموده اند استنجاء با دست چپ در حالی که انگشترِ دارای نام انبیاء یا أئمه در آن است، مکروه می باشد(به شرط عدم تلویث و الا اشکال دارد)؛ به خاطر ادله ی استحباب تعظیم شعائر. 📚ریاض المسائل: ۱/۱۱۴ @ghavaed
قاعده تعظیم شعائر.pdf
333.9K
📚جزوه جامع #قاعده_تعظیم_شعائر 🔅لطفا دوستان در دعا و زیارات، بنده را هم فراموش نکنند. ❗️هر نوع استفاده جایز است، مشروط به قصد قربت. @ghavaed
«علنی یا مخفی بودن عبادات؟» (إجهار یا إسرار؟) شیخ جعفر کاشف الغطاء(أعلی الله مقامه) : 🔹يستحبّ التظاهر (أی الإجهار)* في العبادات الواجبات و المندوبات لمن كان قدوة للناس يقتدون به(لرئاسة في الدين أو الدنيا)؛ ليكون باعثاً على عملهم، فإنّ الداعي إلى الخير قولًا أو فعلًا كفاعله و لمن أراد أن يجبّ الغيبة عن نفسه فلا يُرمى بالتهاون و التكاسل في العبادة، و ربّما وجب لذلك و لمن أراد ترغيب الناس إلى الطاعات و إيقاعهم في الغيرة ليرغبوا في العبادات و لمن أراد تنبيه الغافلين، و إيقاظ النائمين. .... 🔸و يُستحبّ الإسرار في المندوبات؛ لظاهر الروايات، إلا ما ورد فيه استحباب الجهر. 💡و لو لا دلالة الأخبار لقلنا بإطلاق أفضليّة الإجهار؛ لأنّ إظهار العبوديّة عبوديّة ثانويّة. * لفظ «تظاهر» که در نُسَخ آمده، به شهادت لغت و با توجه به ادامه متن و تصریح انجام شده در آخر مطلب، به معنای «ظاهر و علنی انجام دادن است»(إجهار) نه «ظاهر سازی». 📚كشف الغطاء(ط - الحديثة): ۱/۳۱۸ @ghavaed
🔅 قاعده حجیّت اقرار عقلاء قاعده حجیّت اقرار عقلاء را از ۷ جهت بررسی می کنیم: - مفاد قاعده - مدارک و ادله قاعده - شرایط قاعده - استثنائات قاعده - اقرار به دلالت التزامی - تفکیک در مفاد اقرار واحد - انکار بعد از اقرار @qabasat
1⃣ مفاد قاعده الف) إقرار «قرّ» به معنای «ثبت» است و إقرار یعنی «جعل الشیء ذا قرارٍ و ثباتٍ»، و منظور از آن در مقام «اثبات المقرّ به و جعله ثابتا» می باشد. پس إقرار، إقرار نامیده شده چون مُقرّ می خواهد «مقرّ به» را تثبیت کند. 📚 القواعد الفقهیّه للفاضل: ۶۸ درس خارج فقه آیت الله سبحانی: ۹۲/۸/۲۹ ب) جائز مراد از «جائز» نافذ است نه مباح، به عبارت دیگر معنای جواز «الزام و نفوذ» است نه جواز تکلیفی که مقابل حرمت می باشد؛ به دو دلیل: اول: «اقرارِ به معنای مباح بودن» اختصاصی به صورت ضرر (علی أنفسهم بودن) ندارد بلکه اقرار به نفع خود انسان هم مباح است گرچه نافذ و معتبر نیست. دوم: اقرار همیشه مباح نیست بلکه گاهی حرام می باشد، و مورد آن فرض کذب است خصوصا اگر کذبش همراه با اهانت به غیر باشد؛ مثل اینکه شخص اقرار کند با زن محترمی زنا کرده است و با این اقرار او را رمی به گناه کند. 📚 القواعد الفقهیّه للبجنوردی: ۳/۵۱ @ghavaed
1⃣ مفاد قاعده ج) علی أنفسهم معنای «علی أنفسهم» به ضرر شخص بودن است در مقابل «لأنفسهم». سوال: لزوم تعیین متعلّق جار و مجرور - سوال این است که متعلّقش«إقرار» می باشد یا «جائز»؟یعنی «إقرار العقلاء علی أنفسهم جائز» پس جار و مجرور قید موضوع است و حکم به نفوذ مطلقا ثابت است حتی در جایی که نافذ بودن اقرار از جهاتی موجب ثبوت نفعی شود، یا «إقرار العقلاء جائز علی أنفسهم» که آن ها قید حکمند و نفوذ نسبت به مصادیقی از اقرار ثابت است که نفع نداشته باشند؟ ثمره این مساله هم در جایی ست که شخص اقرار به مطلبی ذوالوجهین کند؛ مثلا اقرار کند فلانی فرزند اوست، که وجه ضرر ثبوت نفقه است و وجه نفع ثبوت ارث در فرض فوت فرزند. در این حال اگر «علی أنفسهم» قید موضوع باشد، چون اقرار واجد جهت ضرر است مطلقا نافذ می باشد حتی نسبت به جهات نفع، اما اگر قید حکم باشد فقط نسبت به جهات ضرر نفوذ دارد. پاسخ: مقیّد بودن موضوع و حکم معاً با توجه به مستندات روایت پاسخ این است که حکم و موضوع هر دو مقیّدند یعنی «إقرار العقلاء علی أنفسهم جائز علی أنفسهم» اما قید در حکم به قرینه قید مذکور برای موضوع حذف شده، شبیه به عبارت «أسمع بهم و أبصر» که در قرآن کریم آمده. 📚 القواعد الفقهیّه للبجنوردی: ۳/۵۱ القواعد الفقهیّه للفاضل: ۶۹ @ghavaed