حسین جانم .. باز صدای قافله‌ات می‌آید ... هنوز میان توقف‌گاه‌ها، زمزمه‌ی دعا و نافله‌ات دل زینب‌ات را قرص میکند!! صوت قرآنِ محمدیِ علی‌اکبر، دلیل آرامش صحراست ... هنوز مانده تا خبر اربا اربا شدنش بپیچید در عالم! هنوز کسی حرف از عطش نمی‌زند ... آب آورت عَلَم به دست، پشت سرت می‌آید! چه خوش می‌نوازد مشام بانو رباب را عطر گلوی اصغر ... هنوز صدای بال جبرئیل از کنار گهواره‌اش می‌آید! میان بازیِ کودکانه ... بلندتر از صدای همه، صدای خنده های رقیه ات چقدر شیرین است ... سنگ صبورم، باز بی قرارم ... هنوز مُحرم نشده ... اما بوی حَرَمت می‌آید ... جانم حسین ... خوب می‌دانید که بهانه‌ها و زخمهای دلم را جز حَرَمت مرهم نیست! تا کِی به دل وعده دهم حضرت جان ..!؟ دلی که بند بندش را وصله زدم به وصله های چادر مادرت! اربابم ... تقصیر دلم نیست! مادرتان قبل از همه با چادرخاکی به کربلا آمده! جانم حسین ... میدانم باز به حُرمت رخت سیاه مادر، این رو سیاه با پای دل هر روز کنار شش گوشه مهمان خواهد شد ... اما طلب کنید ارباب ... غائب ما هر روز و شب خون می بارد بر مصیبتهای بعد شما، بر خواهرتان ... طلب کنید برایمان دعا کردن زیر گنبدتان را ... که منتقمتان با دعای کنار شش‌گوشه زودتر خواهد آمد!! #رکعت‌نشین🌱