اجرای زیبا از گروه سرود نسل مرصاد سه شنبه ۱۸دی ماه سال ۱۴۰۳,ساعت ۹شب، شبکه زاگرس

اجرای زیبا از گروه سرود نسل مرصاد سه شنبه ۱۸دی ماه سال ۱۴۰۳,شبکه زاگرس https://eitaa.com/naslmersadshahidtehranimoghadam1

سلام عزیزان عیدتون سرشار از خوشی و برکت و نگاه پدرانه مولا ،ان شاالله سال بعد حضوری روز پدرو به امام زمان تبریک بگیم🥰

یا علی 🥺

🔹این داستان: مرور محفوظات در دوران اسارت هر چند وقت یکبار ، تعدادی از اسرا رو از یه اردوگاه به اردوگاه دیگری منتقل می کردند تا به خیال خودشون ارتباطات دوستانه رو بشکنند. یه روز گروه جدیدی رو آوردند. شایع شده بود، که حاج آقا ابوترابی که شخصی روحانی و صفات شخصیتی و اخلاقیش قبل از خودش به همه جا رسیده بود، در بین اونها بود. منم ،مشتاق بودم ایشون رو ببینم، بدنبالش بودم که پیداش کنم . دیدم تو جمعی مشغول قدم زدن بودند، سوت آمار زده شد، افراد هر اتاق باید در ستونهای پنج نفره پشت سر هم می نشستند و بعد از شمارش و آمارگیری توسط افسر عراقی، داخل اتاقها می شدیم. من هم تو بهداری اردوگاه شاغل بودم . بهداری، یه اتاق کوچیک بود که تعدادی تخت در اون برای خدمات دهی به مجروحان و مریض ها چیده شده بود. ساعتی از داخل شدنمون به بهداری نگذشته بود که عراقیها با سر وصدای زیاد در بهداری روباز کردند و حاجی ابوترابی را با بدنی خون آلود داخل کردند. اونقدر با کابل و لگد زده بودنش که بی حال شده بود. حاجی رو فورا روی تخت خواباندیم. دکتر، اول سینه شو که زخمی بزرگ داشت رو بخیه زد. پشتش هم در اثر ضربات کابل به صورت خط خط ورم کرده و سیاه شده بود. منم با ناشیگری برای بر طرف شدن خون مردگیهای پشت او روی زخمها پماد ویکس مالیدم، ولی چون سر کابلها لخت بود پشت حاجی کاملا زخم شده بود، پماد که به زخمها رسید ،زجر این عزیز بیشتر شد. منم از خجالت آب شدم وقت نماز مغرب و عشا شد. حاجی وضو گرفت که نماز بخونه هر چه سعی می کرد ایستاده نماز بخونه، نتونست و به زمین می افتاد. اصرار کردیم نشسته نماز بخونه، لبخندی زد و گفت نه آقا جان، "می تونم" و بالاخره، ایستاده نماز خوند. صبح بعد از اذان صبح که نمازشو ن رو خوندند، سر به سجده گذاشتند وذکر می گفتند.من فکر کردم خوابشون برده ،گفتم حاج آقا برید روی تخت بخوابید، می گفت بیدارم تا اینکه آفتاب طلوع کرد و اومد و روی تخت خوابید. روزهای بعد متوجه شدم، برنامه حاجی این بوده که بعد از نماز صبح سر به سجده می گذاشت و تا طلوع خورشید ذکر می گفت. البته من حدس زدم که حافظ قرآنِ و مشغول مرور سوره ها بودند. با این اعمال و اون بدن مجروح ، به خودم گفتم، انسان باید دارای یک قدرت معنوی خیلی قوی باشد تا بتوانه از عهده همچین کارهایی بربیاد روحشون شاد و ان شالله جدش وخودش شفیع ما بشن،آمین🤲

میزان علاقه شهید علیرضا عاصمی به خوندن قرآن👆

سلام بچه‌ها شبتون بخیر ،دقیقا یه هفته ی دیگه تولد آقا جان امیر المومنینِ و روز پدر،😍😍 پیامبر (ص )میفرمایند : انا و علی ابواه هذه الامه،منو علی پدران این امت هستیم 🔸حالا تو این یه هفته مونده به روز پدر این چند تا کاری که میگم رو انجام بدید ۱)هر روز به آقا امیرالمومنین سلام بدید✋ ۲)از همین فردا پول جمع کنید یه هدیه کوچولو برای پدرتون بخرید🎁 ۳)غروبا به استقبال پدرتون برید ،بغلش کنید و دستاشو ببوسید😘 ۴)براش چایی یا نوشیدنی بیارید و بگید ارباب جان بفرمایید میل کنید☕️ ۵) تو این یه هفته هرروز پدرتون رو سوپرایز کنید ،مثلا :جملات زیبا و محبت آمیز براش بنویسید بزارید داخل کفشش،جیب لباسش،روی بالشتش💞💞 مثلا بگید: 💢بابا جون بهت قول میدم فردا بیشتراز امروز دوستت داشته باشم 💢خوشبحال خودم بابایی مثل تو دارم 💢بابا جون هیچ‌ چیزی غیر سلامتی تو برام مهم نیست و و‌ و دیگه تا میتونید پدرهاتون رو شاد کنید ، برید ببینم چیکار میکنید

🍁نکته بچه‌ها ممکنه پدرتون ،یا خسته باشه،یا فکرش مشغول باشه ووو پاسخ خوبی به محبت های شما نده، 🦋 اولا اینکه شما نباید ناامید بشید 🦋 دوما اینکه این کار رو برای رضای خدا انجام بدید ،تا خداوند هم بهترین نتیجه رو بهتون بده 🦋 سوما میتونید این کار برای برادر بزرگتر از خودتون هم انجام بدید،اونموقع می‌بینید چقدر تو دلی میشید و همه دوستون دارن👧 🌸خلاصه به دختر خانمها توصیه میکنم از این اقتدارها زیاد تزریق کنید به پدرهاتون،اینا درسهای زندگیه ،خیلی بکارتون میاد🌸

جونتو برای همچین امامی بدی کمه 😭 ۴ خط آخر رو با دقت بخونید، 😱😱

مدیریت بر قلب ها یعنی این👆❤️ از یه طرف میگه بسیار متواضع و آسانگیربود بقدری که دشمنانش این اخلاقشو عیب میدونستن، از طرفی دیگه میگه ما خودمونو در برابر او همچون اسیری دست بسته میدونستیم، «دختران بهشتی☘» ــــ..... ـــــ♡ـــــ..... ــــ "🌱heavenly girls🌱"↷ " 🍃 @manya1392 "

شجاعت حضرت علی بخونید کیف کنید 💢حضرت علی حریف رو فقط با یک بار زدن می کشت (کانت ضرباته وترا )ضربت شمشیر او همیشه تک ضرب بود 😊 💢حضرت علی در هیچ جنگ و جهادی شرکت نکرد مگر اینکه پیروز برمی گشت 💢پیامبر می‌گفتند :(علی سیف الله علی اعدائه ) علی شمشیر خداست که برروی دشمنان خدا کشیده میشود 💢هر موقع که دو صف برای جنگ رو به روی هم می ایستادند مردم به یکدیگر میگفتند ملک الموت باید در همان صفی باشد که علی درون آن صف است ، 💢کافران و مشرکان هر موقع حضرت علی رو در جنگ می‌دیدند به همدیگه وصیت میکردند ،مثل اینکه مرگ رو با چشمای خودشون می دیدند 💢حضرت علی بیشتر جنگ ها رو پیاده می‌جنگید واگر هم سوار اسبی میشد چندان براش مهم نبود،ازش میپرسن چرا سوار اسب نمیشی؟ حضرت علی می‌فرمودند اسب یا برای تعقیب حریفی است که از میدان گریخته،یا برای گریختن خود شخص است ،ومن نه کسی هستم که پشت به دشمن کرده و فرار کنم، ونه کسی هستم که اگر کسی گریخت تعقیبش کنم ،پس اسب میخواهم چکار