از شهید 🥀
#سید_مهدی_رضوی_مرقی
#بیشتر_بدانیم
(قسمت سوم) 3⃣
💞قرار عاشقی💞
معرفی شهید از زبان خودش
🌼سلام✋لطفا خودتون رو برا ما معرفی کنید:
سلام دوستان✋
اسم من #سید_مهدی_رضوی_مرقیه
سال۵۰ تو شهر کاشان به دنیا اومدم ،
یکی از الطاف الهی که نصیبم شد و همیشه شاکرشم اینه که خدا یه خانواده مذهبی بهم عطاء نمود.
تحصیلاتم را تا ابتدایی گذراندم اما به دلیل مشکلات مالی خانواده ام علی رغم میل باطنی مجبور به ترک تحصیل شدم😔 تا توی امرار معاش پدرم رو کمک کنم،
با شروع جنگ تحمیلی از اونجا که احساس تکلیف می کردم، با تشکیل بسیج بیست میلیونی به فرمان امام عضو بسیج شدم
تا زمانی که توفیق حضور در جبهه را نداشتم تا آنجا که در توان داشتم کمک به جبهه ها حتی یه روز پتیو خودم رو برداشتم اهدا کنم به رزمنده ها اما پدرم گفت:«بهتر اینه که،یه پتوی نو بخری و به جبهه اهدا کنی.»
منم از خدا خواسته همون موقع رفتم یه پتو نو خریدم و فرستادم جبهه،
بالآخره هرطوری بود توفیق حضور توجبهه رو پیدا کردم😍
چنان با اون فضای ملکوتی اونجا انس گرفتم که طاقت جدایی از اونجا رو نداشتم.
لذا اکثرا به مرخصی نمی رفتم اگر هم می رفتم به ندرت و خیلی زود بر می گشتم،
توی منطقه شاخ شمیران و حلبچه مسؤلیتم شکارچی تانکها بود و رشادتهایی را نیز از خود نشان دادم،
قبل از عملیات مرصاد یه چیزایی بهم الهام شده بود راضی شدم بیام مرخصی به تمام اقوام سر زدم و حتی رفتم کاشان برای دیدن مادبزرگم ودست بوسی آخر
اما من که طاقت دوری از اون فضای معنوی رونداشتم دیگه تاب نیاوردم هنوز مرخصی ام تموم نشده دوباره عازم جبهه شدم در اون زمان منافقان از خدا بی خبر
با حمایت صدام حمله کردند
😡😡😡
برای مقابله با این خوارج زمانه عملیات مرصاد انجام شد که من در این عملیات به آرزوی دیرینه ام رسیدم و به خیل همرزمان شهیدم پیوستم
😍😍😍😍
یاحق"
┄┅═💠 مرق نیوز 💠═┅┄
JOin🔜 @maraghnews
زندگینامه ❤️
🌷#شهید_سید_مهدی_رضوی_مرقی🌷
معرفی شهید از زبان خودش
سلام دوستان✋
اسم من #سید_مهدی_رضوی_مرقیه
سال۵۰ تو شهر کاشان به دنیا اومدم
یکی از الطاف الهی که نصیبم شد و همیشه شاکرم اینه که خدا یه خانواده مذهبی بهم عطا نمود
تحصیلاتم را تا ابتدایی گذراندم اما به دلیل مشکلات مالی خانواده ام علی رغم میل باطنی مجبور به ترک تحصیل شدم تا در امرار معاش پدرم رو کمک کنم،
با شروع جنگ تحمیلی و تشکیل بسیج بیست میلیونی به فرمان امام عضو بسیج شدم
تا آنجا که در توان داشتم به جبهه ها کمک میکردم ، حتی یه روز پتوی خودم رو برداشتم اهدا کنم ، اما پدرم گفت:بهتر اینه که یه پتوی نو بخری و به جبهه اهدا کنی
منم از خدا خواسته همون موقع یه پتو نو خریدم و فرستادم جبهه،
بالاخره توفیق حضور توجبهه رو پیدا کردم😍
چنان با اون فضای ملکوتی اونجا انس گرفتم که طاقت جدایی رو نداشتم.
زیاد به مرخصی نمی رفتم اگر هم می رفتم به ندرت و زود بر می گشتم،
توی منطقه شاخ شمیران و حلبچه مسؤلیتم شکارچی تانکها بود ، رشادتهایی را نیز از خود نشان دادم،
قبل از عملیات مرصاد یه چیزایی بهم الهام شد و راضی شدم بیام مرخصی به تمام اقوام سر زدم و حتی رفتم کاشان برای دیدن مادبزرگم ودست بوسی آخر
من که طاقت دوری از اون فضای معنوی رونداشتم دیگه تاب نیاوردم، هنوز مرخصی ام تموم نشده ، عازم جبهه شدم در اون زمان منافقان با حمایت صدام حمله کردند
🔸برای مقابله با این خوارج زمانه عملیات مرصاد انجام شد که من در این عملیات به آرزوی دیرینه ام رسیدم و به خیل همرزمان شهیدم پیوستم
یاحق"
┄┅═💠 مرق نیوز 💠═┅┄
(رسانه خبری دهستان باباافضل)
JOin🔜 @maraghnews