eitaa logo
رسانه خبری مَرَق نیوز
2.6هزار دنبال‌کننده
10هزار عکس
3هزار ویدیو
21 فایل
✅رسانه خبری دهستان باباافضل 🔻روستاهای🔻 🔹#مرق 🔸#سادیان 🔹#نابر 🗞اخبار و رویدادهای سطح دهستان و نیز رویدادهای ایران و جهان ، 📝دستنوشته ، 📜شعر ، 📣تبلیغات ، 🎥 فیلم 📸 تصاویر زیبا از طبیعت و مراسمات🏞 🎗پل ارتباطی @mehdi_tiva_2125 @Rezamaraghnews
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 تولیدمحتوا: شعر و خوانش: پایگاه خواهران حضرت نرجس (س) روستای مرق حوزه حضرت زینب(س) @maraghnews
  🖼 شادروان 🥀 وفات:۱۳۹۸/۰۴/۰۸ روحش شاد 🥀🥀🥀 📸 ارسالی از: دختر آنمرحوم •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• 👇 تلگرام t.me/maraghnews اینستاگرام Instagram.com/maragh_news ایتا eitaa.com/maraghnews وآتساپ https://chat.whatsapp.com/C53KOKXVaoz1bdYE5kqyY1 روبیکا https://rubika.ir/maragh_news
  🖼 شادروان 🥀 والده حاج علی آقا غفارزاده وفات: ۱۳۸۲/۰۲/۰۶ روحش شاد 🥀🥀🥀 📸ارسالی از طرف: نوه آنمرحوم •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• 👇 تلگرام t.me/maraghnews اینستاگرام Instagram.com/maragh_news ایتا eitaa.com/maraghnews وآتساپ https://chat.whatsapp.com/C53KOKXVaoz1bdYE5kqyY1 روبیکا https://rubika.ir/maragh_news
بمناسبت ولادت باسعادت دومین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت حضرت امام حسن مجتبی(ع) ╔══🌸🌟🌟🌸══╗ 💚@maraghnews💚        ╚══🌸🌟🌟🌸══╝ نیمه ی ماه خدا، گرفته شوروصفا جهان معطرشده، با قدم مجتبی یمن قدوم حسن، ماه، مبارک شده بردل  ماشیعیان، مهرحسن حک شده شاه کرم به دنیا، دیده گشوده امشب نغمه ی یامجتبی، نشسته بر روی لب •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•     @maraghnews چشم علی روشن و فاطمه غرق طرب عجب گلی شکفته، دامن زهرا، عجب نور دو چشم علی، ارشد اولاد او شد رمضان میزبان، برای میلاد او صبر به حیرت نشست، برابرصبر او ماه چراغان نمود، دردل شب قبر او •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• 👇              ✈️کانال خبری مرق نیوز تلگرام               ✅https://t.me/maraghnews            📮کانال خبری مرق نیوز ایتا                   ✅https://eitaa.com/maraghnews
39.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 به مناسبت سالروز وفات سهراب سپهری شاعر نامی کاشانی ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ تحقیق و تهیه متن : آقای "تنها" متن خوانی : خانم ┄┅═💠 مرق نیوز 💠═┅┄ (رسانه خبری دهستان باباافضل) JOin🔜 @maraghnews JOin🔜 @maraghnews
رسانه خبری مَرَق نیوز
📸🔺#شهیده_زینب_کمایی ➖➖➖➖➖➖ ┄┅═💠 مرق نیوز 💠═┅┄ (رسانه خبری دهستان باباافضل) JOin🔜 @maraghnews JOin🔜
بسم الله الرحمن الرحیم 🌷 اسمش میترا بود. اما همیشه به مادربزرگ میگفت: آخر این هم اسم بود برای من انتخاب کردی؟ اگر در آن دنیا از شما بپرسند چرا اسم مرا میترا گذاشته اید، چه جوابی میدهید؟ زندگینامه حضرت زینب سلام الله را که خواند، تصمیم گرفت نامش را به «زینب» تغییر دهد. می‌گفت دوست دارم مثل صاحب این نام حضرت زینب سلام الله باشم. هشتم خردادماه سال ۱۳۴۶ در آبادان توی خانواده‌ای مذهبی متولد شد. میترا فرزند ششم خانواده بود. با شروع جنگ ایران و عراق و تخلیه مناطق جنوب‌غربی ایران از جمله آبادان و خرمشهر، میترا کمایی به همراه خانواده خود به شاهین‌شهر اصفهان مهاجرت کرد. آنها در حالی نقل مکان کردند که ۴ عضو دیگر خانواده، در آبادان ماندند. دو برادر میترا برای جنگیدن در خط مقدم، و دو خواهرش به نام‌های مینا و مهری، برای امدادرسانی به مجروحین پشت جبهه او هم دلش می‌خواست مثل خواهرانش امدادگر جبهه باشد. تا اینکه خوابی دید و فهمید در جبهه ی شهر محل زندگیش یعنی اصفهان باید فعالیت های فرهنگی را شروع کند. می‌رفت عیادت جانبازان صدای آنها را ضبط می‌کرد و سر صف برای همکلاسی‌هایش میگذاشت. به مسجد می‌رفت اما نه فقط برای خواندن نماز، گروه‌های دخترانه را به نام حضرت زینب سلام الله تشکیل می داد. کار فرهنگی میکردند. از سرود گرفته تا روزنامه‌ دیواری و مطالعه و خودسازی. اول هم از خودش شروع می کرد. کوچکترین تا بزرگترین اعمال و افعالش را تحت کنترل می‌گرفت؛ از ورزش صبگاحی و کم‌خوردن صبحانه و ناهار و شام گرفته تا خواندن نماز اول وقت، نماز شب، نماز غفیله، نماز نافله. اولین روز بهار سال ۱۳۶۲ بود. موقع برگشتن از مسجد توسط منافقین دزدیده شد. تا سه روز کسی از او خبر نداشت. چون منافقین پیکرش را زیر شن های یک ساختمان نیمه کاره دفن کرده بودند. بالاخره پیکرش را پیدا کردند و همراه با پیکرهای ۳۶۰ شهیدِ عملیات فتح‌المبین به خاک سپردند. آری او راهش را برگزیده برگزید و عاقبت به خیل شهدا پیوست. ✍ ➖➖➖➖➖➖ ┄┅═💠 مرق نیوز 💠═┅┄ (رسانه خبری دهستان باباافضل) JOin🔜 @maraghnews JOin🔜 @maraghnews
بسم‌اللّه الرّحمن الرّحیم روایتی کوتاه از روحانی شهید حاج علی فلاح مرقی عنوان: منم می‌خوام دستمو بدم بالاخره به آرزویش رسیده‌ بود و به رفقای شهیدش ملحق شده‌بود. امروز مراسم ترحیمش بود و رفیق جامانده‌اش با چشمانی خیس خاطراتش را ورق می‌زد: روزی را به خاطر می‌آورد که دست حاج علی بدجور مجروح شده‌بود. توی بیمارستان بستری بود و قرار بود فردا صبح راهی اتاق عمل شود و دستش را قطع کنند! اما درست همان شب،اتفاق عجیبی افتاد. پرستارها دور تختش جمع شدند و دیدند دارد توی خواب حرف میزند. این دو جمله را هی تکرار میکرد« نه منم باید دستمو بدم. دست شما قطع شده، منم میخوام دستمو بدم» روز عمل فرا میرسد و دکتر مجدداً قبل از عمل از دستش عکس میگیرد. در کمال ناباوری می‌بینند دست کاملاً سالم هست و اصلاً احتیاج به عمل ندارد! گویا این شهید بزرگوار در خواب ارباب بی دست خود آقا ابوالفضل العباس علیه السلام را دیده و شفایش را از ایشان گرفته بود. ✍ •┈••✾•📣🌐📣•✾••┈• ┄┅═💠 مرق نیوز 💠═┅┄ (رسانه خبری دهستان باباافضل) JOin🔜 @maraghnews JOin🔜 @maraghnews