eitaa logo
مراسمات مسجدچهارده معصوم روستای خورآباد
593 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
10.3هزار ویدیو
61 فایل
#الّلهُــــــمَّ_عَجِّــــــلْ_لِوَلِیِّکَــــــ_الْفَـرج 🕌مسجدچهارده معصوم روستای خورآباد #لینک_عضویت👇👇👇 https://eitaa.com/marasematkhorabad
مشاهده در ایتا
دانلود
🔘 ارادت خاص امام جواد علیه‌السلام به صدیقه کبری حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها... ⚡️عبدالله بن رزين گوید: من مجاور مدینه الرسول صلی‌الله‌علیه‌وآله بودم، و امام جواد علیه‌السلام را می‌دیدم که هر روز ظهر به مسجد می‌آمد و در صحن پیاده می‌شد و به طرف قبر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌رفت و بر او سلام می‌کرد. و يَرْجِعُ إِلَى بَيْتِ فَاطِمَة وَ يَخْلَعُ نَعْلَهُ فَيَقُومُ فَيُصَلِّي ▪️و بعد به محل خانه حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها بر می‌گشت و کفشهایش را بیرون می‌آورد و می‌ایستاد و نماز می‌خواند. 📚المناقب، ج۴، ص۳۹۵ ⚡️زكریا بن آدم گوید: إِنِّی لَعِنْدَ الرِّضَا إِذْ جِی‏ءَ بِأَبِی جَعْفَرٍ وَ سِنُّهُ أَقَلُّ مِنْ أَرْبَعِ سِنِینَ فَضَرَبَ بِیَدِهِ إِلَى الْأَرْضِ وَ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَأَطَالَ الْفِكْرَ 🔹خدمت‏ امام رضا علیه‌السلام نشسته ‏بودم كه امام جواد علیه‌السلام را پیش او آوردند. سنّ آن حضرت از چهار سال كمتر بود. حضرت جواد علیه‌السلام دست هایش را بر زمین نهاد، سرش را به طرف آسمان ‏بلند كرد و در فكرى عمیق فرو رفت. امام رضا علیه‌السلام به ایشان فرمود: بِنَفْسِی! فَلِمَ طَالَ فِكْرُكَ 🔻جانم ‏فدایت! چرا در فكرى؟ امام جواد علیه‌السلام فرمود: فِیمَا صُنِعَ بِأُمِّی‏ فَاطِمَةَ أَمَا وَ اللَّهِ لَأُخْرِجَنَّهُمَا ثُمَّ لَأُحْرِقَنَّهُمَا ثُمَّ لَأُذْرِیَنَّهُمَا ثُمَّ لَأَنْسِفَنَّهُمَا فِی الْیَمِّ نَسْفاً 🔹به آن بلاهایی که بر سر مادرم فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها آوردند، مى‌اندیشم. به خدا قسم آن دو نفر را از قبر خارج می‌کنم و به آتش می‌کشم و خاکسترشان را به باد می‌دهم و به دریا می‌ریزم. فَاسْتَدْنَاهُ وَ قَبَّلَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ ثُمَّ قَالَ : بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی أَنْتَ لَهَا یَعْنِی الْإِمَامَةَ 🔻در این هنگام، امام رضا علیه‌السلام او را در آغوش ‏كشید و میان دو چشمش را بوسید و فرمود: پدر و مادرم فدایت! به ‏راستى كه تو لایق امامت‏ هستى! 📚دلائل الامامه، ص۴۰ ✍ یا رَب از دنیا و از عُقبا ندارم حاجتی مانده تنها آرزویم « اِنتِقٰامِ فٰاطِمَه »... 🕌مسجدچهارده معصوم روستای خورآباد 👇👇👇 https://eitaa.com/marasematkhorabad
◾️ به نالهٔ‌های «عطشِ» غریبِ کربلا و غریبِ بغداد چگونه جواب دادند... در نَقلی آمده است: وقتی که امّ‌الفضل ملعونه، به إمام جواد علیه‌السلام سمّ خوراند، آن حضرت به شدت تشنه شد و صدا می‌زند که جرعه‌ای آب به من برسانید. ام‌ّالفضل پشت در اتاق نشسته بود و صدای آب خواستن حضرت را می شنید؛ ولی می‌گفت: مُتْ عَطَشاً ! ▪️از تشنگی بمیر... 📚ناعی الطفّ، ص۵۶۸. ✍ آه یا جواد الائمه... آن ملعونه در جواب ناله‌های عطش شما، فقط نفرین کرد و دیگر تیر و نیزه‌ای در کار نبود... اما چه بگوییم و چگونه گریه کنیم بر آن ساعتی که مقاتل نوشته‌اند: ... سیدالشهداء علیه‌السلام، غریبانه در بین گودال قتلگاه از شدت عطش، ناله سر می‌داد و می‌فرمود: اَلْعَطَشُ اَلْعَطَشُ! اُسْقُونی شَرْبَةً مِنَ الْماءِ ▪️تشنه‌ام... تشنه‌ام... به من جرعه‌ای آب دهید! و إنّ رجلاً رمٰاهُ بِسَهمٍ فَشَكَّ شَدِقَهُ و جَعلَ یَتَلقَّی الدَّم ▪️در این هنگام، یک نانجیبی، تیری به سمت آن حضرت پرتاب کرد که آن تیر، دهان مبارک آن حضرت را پاره کرد؛ و آن مظلوم با دست مبارکش خون ها را از دهانش برمی‌گرفت. برگرفته از: 📚المناقب،ج۱۰ ص۴۰ 📚انوار الشهاده، ص۷۸ 📚ذریعة النجاة، ص۲۴۴ 📚ناسخ التواریخ امام حسین علیه‌السلام ج۲ ص۲۵۸ 🕌مسجدچهارده معصوم روستای خورآباد 👇👇👇 https://eitaa.com/marasematkhorabad
◼️ العیاذ باللّه، از تهمت‌هایی که به امام جواد علیه‌السلام زدند... روزی شخص نانجیبی به نام "عمر" از خاندان‌ "فرَج" که فرماندار مدینه بود، به امام جواد علیه السلام گفت: أَظُنُّکَ سَکْرَانَ! 🔹به گمانم تو مست هستی! امام جواد علیه السلام در مقابل این گستاخی تنها به درگاه الهی پناه برد و فرمود: اللَّهُمَّ إِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنِّی أَمْسَیْتُ لَکَ صَائِماً فَأَذِقْهُ طَعْمَ الْحَرْبِ وَ ذُلَّ الْأَسْرِ 🔹خدایا! چنانچه تو می‌دانی امروز برای تو روزه بودم، پس طعم غارت شدن و خواری اسارت را به او بچشان. طولی نکشید که در سال ۲۳۳ ه.ق متوکل بر او غضب کرد و دستور داد ۱۲۰ هزار دینار به عنوان مالیات و ۱۵۰ هزار دینار از برادرش بگیرند. او بار دیگر به عمر غضب کرد و دستور داد هر چه می‌توانند بر گردنش ضربه بزنند و ۶ هزار ضربه زدند و بار سوم کشان کشان به بغداد بردند و همان جا در اسارت مُرد. 🔻واقعه توهین به امام جواد علیه‌السلام چنان سنگین بود و دل امام هادی علیه‌السلام را به درد آورده بود که وقتی خبر مرگ عُمَر را برای امام هادی علیه‌السلام آوردند،راوی گوید: شمردم که آن حضرت ۲۴ مرتبه فرمود: «الحمد للّه» 📚المناقب، ج۴ ص۳۹۷ ✍آه یا جوادالائمه... همین‌که تهمت نوشیدن شراب (العیاذ بالله) به شما می زنند، قلب ما آتش می‌گیرد... امّا آقاجان! چه بگوییم و چگونه گریه کنیم بر آن ساعتی که مقاتل نوشته‌اند: إنّ يَزيدَ شَرِبَ الخَمرَ و صَبَّ مِنها عَلَى الرّأسِ الشّريف ▪️يزيد ملعون شراب می‌خورد و تَه‌مانده آن را بر سر مطهر سیدالشهداء عليه‌السّلام می‌ريخت. 📚نفس المهموم، ص۴۳۹ 📚معالي السّبطين، ج۲ص۵۸ 🕌مسجدچهارده معصوم روستای خورآباد 👇👇👇 https://eitaa.com/marasematkhorabad
🔘 حسادت و کینه، کار را به کجا می‌کشاند... در تواریخ آمده است: از آن زمان که کنیز امام جواد علیه‌السلام، (حضرت «سمانه» علیهاالسلام) امام هادی علیه‌السلام را به دنیا آورد و از آن طرف هم «امّ‌الفضل» ملعونه، از امام جواد علیه‌السلام باردار نشد، کینه‌ها و حسادت‌های او روز به روز نسبت به امام جواد علیه‌السلام و حضرت سمانه علیهاالسلام، شعله‌ور تر می‌شد. 🔻تا اینکه با نقشه معتصم عباسی ملعون، دست به مسموم کردن امام جواد علیه‌السلام زد. وقتی که زهر را به إمام علیه‌السلام خوراند و مطمئن شد که دیگر حضرت به شهادت می‌رسد، در را بر روی امام علیه‌السلام بست و او را تنها در حجره قرار داد و خود پشت در نشست. و هو یُنادِی وا عَطَشَاه اُسقینی ماءً فَتَقولُ لَهُ نادِ اُمّ عَلِیّ إبنِکَ تَسقیکَ ماءً ▪️در حالی که امام علیه‌السلام ندای «واعطشاه» سر می‌داد و آب طلب می‌نمود، آن زن ملعونه از پشت در به إمام علیه‌السلام می‌گفت: مادر پسرت علی (مادر إمام هادی علیه‌السلام) را صدا بزن تا به تو آب برساند! 📚ناعی الطفّ ص۵۶۸ ✍ از آنجا که تاریخ هیچ فرزندی را برای اهل‌بیت علیهم‌السلام از همسرانی چون عایشه،حفصه،جعده و امّ‌الفضل گزارش نکرده است، میتوان گفت چه بسا خدای متعال این‌گونه اراده کرده بود که مادر فرزندان اهلبیت علیهم‌السلام، دشمن و قاتل آنان نباشند و از صُلبی پاک و مطهر، فرزندی در رحم آن زنان ملعونه، به ثمر ننشیند. 🕌مسجدچهارده معصوم روستای خورآباد 👇👇👇 https://eitaa.com/marasematkhorabad
لعنت به شمر و امّ‌الفضل که نگذاشتند جرعه آبی به یک لب‌تشنه در گودالِ قتلگاه و یک لب‌تشنه در کنج حجرهٔ بغداد، برسد... در نَقلی آمده است: وقتی که زهر در بدن شریف امام جواد علیه‌السلام، تشنگیِ فراوانی را به بار آورد و حضرت تقاضای آب نمود، امّ‌الفضل در را به روی امام علیه‌السلام بست تا صدای «العطش» آن حضرت به گوش احدی نرسد. 🔻در خانه کنیزکی صدای ناله‌های تشنگیِ إمام علیه‌السلام را شنید و دلش سوخت. ظرفی را آب کرد و به سمت حجره امام علیه‌السلام راه افتاد؛ اما امّ‌الفضل ملعونه در بین راه ظرف آب را از دستش گرفت و بر زمین ریخت. 📚منهاج البيان، ص١٨٢. ✍ یا جواد الائمه... مثل جدّت لحظهٔ آخر تنت بی‌تاب شد تشنه بودی و لبت محتاج قدری آب شد... ▪️این مصیبت، دل را به همان ساعتی می‌کشاند که هلال بن نافع گوید: رفتم تا لحظات آخر عمر امام حسین علیه‌السلام را ببینم؛ به گودال قتلگاه رفتم. متوجه شدم لب‌های او تکان می‌خورَد؛ گوش فرادادم تا بشنوم چه می‌گوید؛ طرز گفتار او از فرط تشنگی و ضعف، قابل شنیدن نبود. نزدیکتر رفتم؛ خوب که گوش فرا دادم ،شنیدم که می‌گوید: مُنُّوا عَلَی ٱبْنِ مُصطَفیٰ بِشَربَةٍ مِنَ الْماءِ ▪️با جرعه‌ای آب بر پسر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله منّت گذارید! اُسقونی شَربَةً مِنَ الْماءِ لَقَد نَشَفَت کَبِدی مِنَ الظَماءِ ▪️مرا جرعه‌ای آب دهید که جگرم از تشنگی، آتش گرفته است. هلال گوید: این جمله مرا تکان داد؛ دلم سوخت؛ رفتم ظرفی را پر از آب کردم و برگشتم. وقتی رسیدم، دیدم که شمر از گودال قتلگاه بیرون می‌آید اما لباسش را جمع کرده است. گفت: ای هلال! کجا میروی و آب برای که می‌بری؟ گفتم: برای فرزند رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله. گفت: ای‌هلال‌! زحمت مکش؛ من او را سیراب کردم؛ ناگهان دامنش را کنار زد و سر بریده سیدالشهداء علیه‌السلام بیرون آورد و جلوی من گرفت... 📚الوقایع والحوادث، ج۳ ص۲۱۲ 🕌مسجدچهارده معصوم روستای خورآباد 👇👇👇 https://eitaa.com/marasematkhorabad
◾️ خواستند جنازه مطهر امام جواد علیه‌السلام را به زیر نور آفتاب گذارند؛ اما کبوترها سایبان آن جسم مطهر شدند... در نَقلی آمده است: جنازه مطهر امام جواد علیه‌السلام را در بالای بام خانه، سه روز در زیر آفتاب گذاشتند؛ اما کبوترها جمع شدند و بال‌های خود را چون سایبانی پهن نمودند تا نور آفتاب بر بدن مبارک آن حضرت نتابد. 📚انوار الشهادة؛ ص۴۱۵ ✍ آه یا جوادالائمه... به روی پیکرتان گرچه پیرهن هم بود کبوتران پر خود را به سایه وا کردند... ای کاش این کبوترها، غروب عاشورا بر جسم مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام‌ و شهدای کربلا نیز، سایبان می‌شدند... 🔻اما چه بگوییم و چگونه گریه کنیم که «مقاتل» نوشته‌اند: وقتی‌که بنی‌اسد بعد از سه روز آمدند و وضع اجساد مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام و شهدای کربلا را دیدند، بزرگ آنان گفت: كيفَ يكونُ لَكم دَفنُهم و مٰا فيكم مَنْ يَعرفُ مَن هٰذا و مَن هٰذا؟! ▪️چگونه ما می‌توانیم آن ها را دفن کنیم؟! ما از کجا می‌دانیم که هر جسد از آن کیست؟! و هُمْ كما تَرَونَ جُثَثٌ بِلا رُؤوسٍ، قَد غَيّرَتْ مَعالمَهُم الشّمسُ و التّرابُ ▪️خودتان هم می‌بینید که این‌ها اجسادی هستند بدون سر؛ خاک و نور خورشید، وضعشان پریشان کرده و تغییر داده است. 📚مقتل الحسین علیه‌السلام؛ بحرالعلوم ، ص۴۶۶ کاش بودم یک کبوتر تا به زیر آفتاب پهن می‌کردم دو بال و سایبانت می‌شدم... 🕌مسجدچهارده معصوم روستای خورآباد 👇👇👇 https://eitaa.com/marasematkhorabad
◾️ جنازه مطهر امام جواد علیه‌السلام را از بالای بامِ‌خانه بر زمین انداختند‌ و پیشانیِ آن حضرت شکست... گویا خبر سایبان شدنِ کبوترها بر بدن مطهر إمام جواد علیه‌السلام، به گوش معتصم ملعون رسید و ترسید که این واقعه، اگر به گوش مردم برسد، بر علیه او شود؛ لذا به مأموران خود دستور داد به خانه امام جواد علیه‌السلام بروند؛ وَ قَد أمَرَهم اللّعینُ بِأنْ یَرمُوا جَسدَهُ مِن أعلَی السَّطحِ إلَی الأرضِ ▪️و به آن‌ها دستور داد که بر بام خانه روند ‌و جسد مطهر امام علیه‌السلام را از بالاترین نقطه پشت بام، بر روی زمین بیاندازند. و لمّا وَقعَ جَسدُهُ عَلَی الأرضِ وَقعَ عَلَی جَبینِهِ فَکُسِرَ ▪️وقتی که جنازه مطهر امام علیه‌السلام را از بالای پشت بام به زمین انداختند، با صورت به روی زمین افتاد و پیشانی آن حضرت شکست. 📚انوار الشهاده، ص۴۱۵ 📚العبرة الساکتة، ج۲ ص۵۳۰ 📚ناعی الطفّ، ص۵۶۸ ✍ آه یا جواد الائمه... چه کنیم که این مصیبت، خاطر ما را به همان ساعتی می‌کشاند که «مُقبل» آن ساعت دردناک را اینگونه سرود و «سیّد بن طاووس» اینگونه نوشت: ➖... ضعف و سُستی در اثر زخمها و جراحات بسیار، بر سیدالشهداء علیه‌السلام عارض شد و از اثر اصابت تیرهای بسیار بر بدنش، مانند خارپشت به نظر می‌آمد. در این هنگام، صالح بن وهب مَرّی (یا مُزنی) ملعون با نیز‌ه‌ای بر پهلوی امام عليه‌السلام زد، فَسَقَطَ الْحُسَيْنُ علیه‌السلام عَنْ فَرَسِهِ إِلَى الْأَرْضِ عَلَى خَدِّهِ الْأَيْمَنِ. ▪️در این هنگام، سیدالشهداء علیه‌السلام از بالای اسب با گونه راست، بر زمین افتاد. 📚لهوف ص۱۹۳ ➖هوا ز جور مخالف،چو قیرگون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گـردید بلند مرتبـه شاهی ز صدر زین افــتاد اگــر غلط نکنم، عرش بر زمین افتاد... 🕌مسجدچهارده معصوم روستای خورآباد 👇👇👇 https://eitaa.com/marasematkhorabad
🔰 ای جوادم! از دَری خارج شو که بتوانی بیشتر جود و کرَم کُنی … | همیشه همراهت طلا و نقره بردار … جناب «بَزَنطی» از اصحاب خاص امام رضا علیه‌السلام گوید: 🔹 نامه‌اى از خراسان از سوى امام رضا عليه‌السلام به مدینه به فرزندش حضرت جوادالائمه عليه‌السلام ابلاغ شده بود كه بر فرزندش خواندم، در آن نامه آمده بود: 📜 اى ابا جعفر! باخبر شدم كه غلامان به هنگام بيرون رفتنت از خانه، تو را از درب كوچك بيرون مى‌برند و اين به جهت بُخلى است كه آنان دارند و دوست دارند از دست تو خيرى به كسى نرسد. 📝 فَأَسْأَلُکَ بِحَقِّی عَلَیْکَ لَا یَکُنْ مَدْخَلُکَ وَ مَخْرَجُکَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْکَبِیرِ 🔻 به خاطر حقّى كه بر تو دارم! مى خواهم ورود و خروج تو جز از درب عمومى نباشد، 📝 وَ إِذَا رَکِبْتَ فَلْیَکُنْ مَعَکَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُکَ أَحَدٌ إِلَّا أَعْطَیْتَهُ 🔻وقتى خواستى بيرون روى، به همراهت طلا و نقره بردار، و هر كه از تو درخواست كمك نمود، به او احسان كن... 📚عيون أخبار الرضا عليه‌السلام،ج۲ ص۷ 🕌مسجدچهارده معصوم روستای خورآباد 👇👇👇 https://eitaa.com/marasematkhorabad