eitaa logo
برای مردم مظلوم شهرم گرمسار می نویسم
141 دنبال‌کننده
426 عکس
306 ویدیو
1 فایل
کانال تحلیلی ،خبری ارتباط با ادمین @Mehrad0061
مشاهده در ایتا
دانلود
خلق مشغول طواف کعبه، من مشغول تو مُستجار من نظر کن مُستجیری را که هست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بعضیا چون تو زندگی دیده نشدن تو مجازی عقده دیده شدن دارن، خیلی بهشون توجه نکنید! واسه چاردونه ممبر دروغ پخش میکنن، تهمت میزنن، بی خود و بی جهت سعی میکنن بین ادم ها تفرقه بندازن، بی خودی به این جناح بپرن، به اونور فحش بدن، خلاصه که قانون گردباد بود روزگار را. جز خار و خس زمانه به بالا نمی‌برد
به نام خدا جبهه حق و جبهه باطل بخش پنجم حق و باطل در مبارزه و نبرد با یکدیگرند و آشتی و صلح بین آنها معنا و مفهومی نمی تواند داشته باشد، کوتاه آمدن در برابر باطل یعنی پذیرش ذلت و خواری و سرافکندگی و این یعنی مردن و نیست شدن و فنا شدن، زندگی و حیات در جبهه حق در مبارزه با جبهه باطل معنا پیدا می کند و هر فردی خارج از این دایره سیر کند گام در وادی نیستی و نابودی نهاده است.حضرت امام راحل می فرمایند: امروز جنگ حق و باطل ،جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار و جنگ پابرهنه ها و مرفهین بی درد شروع شده است و من دست و بازوی همه عزیزانی که در سراسر جهان کوله بار مبارزه را بر دوش گرفته اند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلای عزت مسلمین را نموده اند می بوسم و سلام و درود های خالصانه خود را به همه غنچه های آزادی و کمال نثار می کنم و به ملت عزیز و دلاور ایران هم عرض می کنم خداوند آثار و برکات معنویت شما را به جهان صادر نموده است و قلب ها و چشمان پر فروغ شما کانون حمایت از محرومین شده است و شراره کینه انقلابی تان جهان خواران چپ و راست را به وحشت انداخته است . ادامه دارد... ✍محمد تقی معصومی ۱۴۰۳/۵/۱۶
به نام حضرت حق جبهه حق و جبهه باطل بخش ششم حضرت امام در روشن ساختن جبهه حق و باطل ، و مبارزه و نبرد و جنگ بین این دو از چند مصداق مهم نام می برند، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار و جنگ پابرهنه ها و مرفهین بی درد. به کار بردن این واژه ها در کنار یکدیگر و یا به بیان درست تر در مقابل همدیگر، شاید به معنای آنها عمق بیشتری را بخشیده و بخشی از ویژگی های درونی این دو جبهه را مشخص کرده است. امام و پیر انقلاب،با شناخت کامل از حق و باطل ، بر این باور بودند که با عزم و اراده جبهه حق ، طومار باطل در هم پیچیده خواهد شد و بر این باور و عقیده تا زمان حیات دنیوی خود استوار و راسخ ایستاده بودند و به همین دلیل بود که با هدایت و روشنگری های ایشان بساط دو هزار و پانصد ساله رژیم موروثی شاهنشاهی در ایران برچیده شد و نوع جدیدی از حکومت در سرزمین ایران عزیز استقرار پیدا نمود. برای مبارزه و نبرد ، شناخت حریف، با لحاط همه مفاهیم مربوطه لازم است و امام با این شناخت تیز بینانه خود ، عمق جبهه باطل را نشانه گرفتند و در طول عمر با برکت خود لحظه ای از جهاد و تلاش جهت عیان نمودن چهره واقعی باطل دست بر نداشتند، و انجام این مبارزه را تکلیف و وظیفه برای خود قلمداد نموده و بدون توجه به این که نتیجه این همه تلاش به کجا خواهد انجامید، با توسل به ذات حضرت احدیت ، همه سعی و تلاششان بر این بوده است که در همه حال رضایت و خشنودی خداوند را بر همه چیز ارجح و لازم بدانند و شاید این جمله امام که ما مامور به انجام تکلیف و وظیفه ایم و نه نتیجه کامل کننده این بخش از مطالب ما باشد... ادامه دارد.... ✍محمدتقی معصومی ۱۴۰۳/۵/۱۶
در روايات اومده كه امام حسين در روزِ قیامت، مجلسى داره كه از خاصیتِ ويژه اى برخورداره. حاضرانِ اون مجلس كه گريه كُنان و زائرانِ او هستن، با آرامش و اطمينانِ خاطر طوری شيفته یِ کلامِ امام حسين میشن كه از همه یِ لذت ها چشم پوشی میکنن! هر چقدر همسرانِ بهشتىِ اون ها، بهشون میگن كه ما در بهشت مشتاق شماییم! اما اون ها کلامِ امام حسين رو به اون همسران و بهشت، ترجيح میدن! امام حسين در قیامت جايگاهِ خاصى داره كه به خاطرش، اهلِ محشر مضطرب میشن... اونم وقتی ست كه حسين بى سر و در حالى كه از رگ هاىِ گردنش خون میریزه... ايستاده محشور میشه و حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها وقتى به اون منظره نگاه میکنه از شدتِ اندوه، فرياد خواهد زد... 🌿 مرحوم شیخ جعفرِ شوشتری
من از تنت هر آنچه که شد جمع کرده‌ام ای وای بر دلم ، چقدر کم شدی علی ...
سفرنامه‌سر قسمت پانزدهم. دروازه ساعات. (ورود به شام) به تازیانه و دشنام و سنگ و زخم زبان، به شهر شام شد از عترت تو استقبال... پس از طی منازل، به نزدیکی شام رسیدند، یزید که دستور داده بود شهر را آذین‌بندی کنند، پیکی به سمت کاروان فرستاد که دستور داده بود کاروان را از دروازه ساعات که باید از بازار و محله یهودی‌ها رد می‌شد تا به کاخ برسند، وارد شهر کنند... وقتی کاروان به دروازه ساعات رسید، هنوز کار آذین‌بندی و جمع شدن مردم در گذرها تمام نشده بود، پس برای همین چندین ساعت کاروان را پشت دروازه نگه داشتند... پس از این مدت دروازه باز شد و کاروان اسرا وارد شام شد. چه غوغایی، همه شاد و خوشحال و امان از دل زینب کبری... در روایتی از ابن جوزی آمده خانواده‌های کشته شدگان لشکر یزید آمده بودند و به سرها سنگ می‌زدند و از بام روی آن‌ها خاکستر می‌ریختند... ابن جوزی در جایی دیگر آورده که قبیله ازرق شامی در پشت دروازه ایستاده بودند و به محض اینکه سر قاسم ابن الحسن را مشاهده کردند، با سنگ سر را نشانه گرفتند و هم سرها و هم کاروان را سنگ باران کردند... عبدالله بن جوزی در روایتی دیگر آورده اسرا سرهاشان برهنه بود(بدون چادر) و مرکب‌ها بدون جهاز بودند تا کاروان وارد دمشق شد و سر مطهر بین آن‌ها بود، اگر کسی از زن ها و بچه ها به این سرها نگاه می‌انداخت، آن‌ها را با تازیانه می‌زدند و اهل ذمه داخل بازار شام ایستاده بودند به صورت‌هاشون آب دهان می‌ریختند... رسیدند به کنار در کاخ یزید. ملعون دستور داد سر حضرت را بر در کاخ آویزان کنند و همه زن و بچه‌های اسیر را دور سر نگه دارند و نگهبان‌هایی گذاشت که هرکس در این مدت به سر نگاه کرد و گریه کرد آن را بزنند... کاروان را نه ساعت در آنجا نگه داشتند، ام کلثوم سر بلند کرد، سر را نگاه کرد، شروع به گریه و نجوا با پیغمبر نمود، یکی از نگهبانان دست بلند کرد و به صورت آن دختر امیرالمومنین زد... در «زيارت ناحيه مقدّسه» هم آمده، سرت را بر نيزه كردند و خانواده‌ات را مانند بردگان، اسير نمودند و با زنجير آهنين، به بند كشيدند و بر روى مَركب‌هاى بدون جهاز، سوار نمودند و باد داغ نيم روزى، صورت‌هاشان را مى‌سوزانْد... آنان را در دشت‌ها و صحراها می‌راندند و دستانشان را به گردن هايشان بسته بودند و آن‌ها را در بازارها مى‌چرخاندند... - منابع: قرب الإسناد : ص ٢٦ ح ٨٨ ، الأمالي للصدوق : ص ٢٣٠ ح ٢٤٢ ،روضة الواعظين : ص ٢١٠ السلام،بحار الأنوار : ج ٤٥ ص ١٥٥ و ص ١٦٩ ح ١٥ ،بستان الواعظین،زیارت ناحیه مقدسه - گِرد آورنده: پوریا روحنواز.
سفرنامه‌سر قسمت شانزدهم. مجلس یزید. به دلیل حجم بالای جسارت به مقام اهل‌بیت، از بازگو کردن برخی اتفاقات در این متن معذوریم. هیچ‌کس این‌چنین پلید نشد، خیزران خسته شد، یزید نشد... کاخ یزید در آن روز به انواع زینت آراسته بود، براى یزید تخت مرصّعى نهاده و شخصیت‌هاى داخلى و خارجى هر یک در جاى خود قرار گرفته بودند. سر مبارک امام حسین علیه السلام نزد یزید در تشت طلا قرار داشت. دختران قد مى‌کشیدند تا سر را در داخل تشت ببینند، همین‌که چشمشان به سر پدر افتاد، صداى شیونشان بلند شد... یزید با چوب دستی بر لب‌هاى حسین می‌زد و می‌گفت: امروز از جنگ بدر انتقام گرفتیم. اولين سخن يزيد با سر اين بود: چگونه ديدى ضربت دست مرا؟ ابوبرزه اسلمى که رسول خدا را درک کرده بود گفت: یزید! لب‌هاى حسین را چوب می‌زنى؟ رسول خدا را دیدم که این لب‌ها و لب‌هاى برادرش حسن را مى‌بوسید و مى‌فرمود: شما دو نفر، آقاى جوانان بهشتید، خدا بُکشد قاتل شما را و او را لعنت کند. در روایتی از امام رضا(ع) آمده که یزید سر امام را در تشتی گذاشت و میز غذا را بر تشت نهاد، آن‌گاه با یارانش سرگرم خوردن غذا و شراب شد، سپس میز بازی شطرنج را روی آن تشت گذاشت و با یارانش به بازی مشغول شد. وی هنگامی‌که از هم‌بازیانش می‌برد، جام شراب را برمی‌داشت و می‌نوشید و ته‌مانده آن را کنار تشتی که سر بریده امام در آن بود، بر زمین می‌ریخت. امام سجاد علیه السلام را در غُل جامعه بود به مجلس یزید آوردند. چون يزيد ايشان را به آن هيئت ديد، به طعنه گفت: خدا قبيح و زشت كند پسر مرجانه را. اگر بين شما و او قرابت و خويشی بود، ملاحظه شماها را مى‌نمود و اين نحو بدرفتارى با شما نمى‌نمود و به اين هيئت و حال شما را براى من روانه نمى‌كرد. اسيران را به حضور آوردند. زینب فرمود: اى ظالم، دخترانِ پيغمبر را تا امروز كى اسير كرده كه تو كرده‌اى؟ تمام اهل مجلس به گريه در آمدند. زینب(س) ادامه داد: اى پسر ِآزادشدگان، آيا از عدالت است كه زنان و كنيزان خود را در پس پرده نگهدارى و دختران رسول خدا به اسارت به سر برند و پرده‌ی حجاب آنها دريده و صورت‌هاشان در برابر دشمنان باز تا افراد دور و نزديک چهره آنان را بنگرند در حالی كه مرد و محرمى ندارند تا از آن‌ها حمايت كند؟ - منابع:قلائد النحور، ص ۳۵۳،لهوف ص ۱۸۰، بحار، ج۴۵، ص۱۳۲،حیاه الحسین، ج۳ ص۳۷۷،سیره ابن هشام، ج۳، ص۱۴۳، طبرى ج۷ ص۳۸۳نفس المهموم، ص۴۴۴،ارشاد، ص۲۴۶،روضة الواعظین، ص۱۶۴،منتهی الآمال - گِرد آورنده: پوریا روحنواز.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💬 آزیتا ترکاشوند بازیگر سینما: به‌والله به‌والله اگر بیگانه‌ای کوچکترین خیال باطل کند برای این آب و خاک، به حسین(ع) قسم قلمم را زمین می‌گذارم و تفنگم را برمی‌دارم!
أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ سلام بر آن محاسن به خون خضاب شده؛ بمیرم برای آقایی که مسلمون ها سر و محاسن مطهرش رو به خون خضاب کردن و داخل تنور انداختن امّا مسیحیان(راهب) با مشک و گلاب شستشو دادند ..
راهب از دیدن این حالات متعجب شد و ترس او را فرا گرفت از صومعه خارج شد و میان یاران ابن زیاد رفت و پرسید: بزرگ شما کیست؟! گفتند: خولی! به نزد خولی رفت و پرسید: این سر کیست؟! گفت: سر مرد خارجی است (نعوذباللّه) که در سرزمین عراق خروج کرد و ابن زیاد او را کشت، راهب گفت: نامش چیست؟! خولی جواب داد: حسین بن علی بن ابیطالب(؏) باز پرسید: نام مادرش چیست؟! خولی گفت: فاطمه بنت محمّد مصطفی(ص) راهب با تعجب پرسید:‌‌ همان محمّدی که پیغمبر خودتان است؟! خولی گفت: آری! راهب فریاد می‌زد که هلاکت برای شما باد به خاطر کاری که کردید؛
راهب از آن‌ها خواهش کرد سر مبارک حسین(؏) را تا صبح نزد او بگذارند خولی گفت: نمی‌توانیم بدهیم تا نزد یزید بن معاویه ببریم و از او جایزه بگیریم راهب گفت: جایزه تو چقدر است؟! خولی پاسخ داد: ده هزار درهم! راهب گفت: من ده هزار درهم به تو می‌دهم خولی هم پذیرفت، درهم را گرفت و سر مطهر را به راهب سپرد؛
راهب سر مطهر را به مشک و گلاب خوشبو نمود و آن را روی سجاده‌اش گذاشت و تمام شب را گریه کرد وقتی صبح شد به سر منور عرض کرد: ای سرور من! من جز خویشتن، چیزی ندارم ولی شهادت می‌دهم که معبودی جز خدا نیست جد تو محمّد(ص) پیامبر خداست و گواهی می‌دهم که من غلام و بنده تو هستم و عرض کرد: ای أباعبداللّٰه! بخدا سوگند، بر من سخت است که در کربلا نبودم و جان خود را فدای تو نکردم ای أباعبداللّٰه! هنگامی که جدت را دیدار می‌کنی گواهی ده که من شهادتین گفتم و در خدمت تو اسلام آوردم؛ آنگاه گفت: أشهد أن لا اله الا اللّٰه... صبح سر را به آن‌ها تحویل داد پس از این دیدار از صومعه خارج و خود را خدمتکار اهل بیت(؏) کرد .. بحارالأنوار، ج ۱٠، ص ۲۳۹
قالَ الاِمامُ علي بن الحُسينْ السَجاد(؏) [ لَوْماتَ مَنْ بَيْنِ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَمَا اسْتَوْحَشْتُ بَعْدَ اَنْ يَكُونَ الْقُرآنُ مَعى اگر همه آنها كه بين مشرق و مغرب هستند بميرند، تا وقتى «قرآن» با من باشد، احساس تنهائى نمى كنم ] اصول کافی، ج ۲، ص۶٠۲
استاد فاطمی نیا(ره): یادت باشد؛ اگر یک نقطه سفید در پرونده‌ات باشد همان نقطه یک روز به دادت می‌رسد؛ امان از وقتی که یک نقطه سفید هم نباشد..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به نام خدا جبهه حق و جبهه باطل بخش هفتم همه ما و همه پیروان طریقت حق و جریان حق طلبی برای نیل و قرب به درگاه احدیت مامور به انجام تکلیف هستیم و لحظه ای نباید از همه آنچه که بعنوان تکلیف و وظیفه به عهده ما گذارده شده است غفلت کنیم و یا راه سهل انگاری و بی تفاوتی را در پیش بگیریم امروز همه باید تلاش کنیم و همچون ابراهیم خلیل الله به جنگ و نبرد بت های زمانه برویم و بت شکنی کنیم و از آتش نمرودیان ترس و واهمه ای به دل راه ندهیم ، همان گونه که بت شاه را شکستیم. همانگونه که هیمنه ابرقدرت های شرق و غرب عالم را تاکنون شکسته ایم و خواری و ذلیل بودن آنها را در مقابل جبهه حق به رخ همه جهانیان کشانده ایم، و با همه توان در مقابل همه کفر با توکل به خدای مظلومان ایستاده ایم و امیدو رجاء واثق داریم که فریاد همه مظلومان و دلشکستگان و رنج دیدگان عالم را از دنیای کفر و جبهه باطل و استکبار خواهیم ستاند و ما فریاد و حنجره فراموش شدگان دنیای ظلم و جوریم و قطعا آینده متعلق به مستضعفین و پابرهنگان و ستم دیدگان و جبهه حق خواهد بود چرا که این وعده صادق خداوند هست و هیچگونه شک و شبهه ای در آن وارد نیست در جبهه حق ، همه آماده و پا به رکاب در خدمت امام زمان خود خواهند بود و صادقانه قدم در وادی و مکانی خواهند گذاشت که شادی دل امام خویش را به ارمغان آورند و در این راه مردمان جبهه حق و جریان حق از هبه جان،مال،و فرزندان و همه هستی خویش دریغ نخواهند کرد ادامه دارد... ✍محمدتقی معصومی ۱۴۰۳/۵/۱۷
پنج غلط مشهور درباره جنگ ایران و اسرائیل - وحید خضاب .mp3
99.32M
🎙پنج غلط مشهور درباره جنگ ایران و اسرائیل ▪️گفتگو با وحیدحضاب 📆 ۱۶ مرداد ماه ۱۴۰۳ ⏱ مدت زمان: ۱۳۸ دقیقه جدال سیاسی_علیزاده @modafeanharmim
پیامبر فرمودن یک ساعت نشستن مرد کنار خانواده ش از اعتکاف در مسجدِ من با فضیلت تره، یک درهم خرج خانواده ش بکنه از هزار دینار که در راه خدا انفاق کنه برتره. چقدر به به‌دست اوردن دل همسر و فرزندان و رفع احتیاجاتشون بهمون توصیه کردن، ولی غافلیم متاسفانه..
گفت‌وگوی تلفنی پزشکیان و مکرون رئیس‌جمهور: ایران در چارچوب معاهدات و قوانین بین‌المللی هرگز در مقابل تعدی به منافع و امنیت خود سکوت نخواهد کرد.
✅ جمع آوری اتباع غیر مجاز در حومه تهران در شهریار، فردوسیه و صباشهر