🔰 ادامه داستان
🔸 #قسمت_پنجم ( قسمت آخر)
♻️ بشر بن سليمان طبق پيشنهاد امام هادی علیه السلام همان روز معيّن به بغداد آمد، صبح زود #كنار_پل بغداد رفت، ديد كشتيها 🚢 رسيدند، وكنيزها را در معرض فروش قرار دادند، در اين هنگام #کنیزی را ديد كه دارای آن اوصافی است كه امام هادی علیه السلام فرموده بود، خريداران اصرار دارند او را بخرند، ولی او مايل نيست كنيز آنها شود.
♻️ بُشر جلو آمد و با اجازه فروشنده، نامه امام هادی علیه السلام 📃 را به «نرجس» داد، نرجس تا آن را گشود و خواند، بياختيار منقلب شد و اشك در چشمانش حلقه زد 😢 ، در حالی كه گریه شوق گلويش را گرفته بود به صاحبش گفت: مرا به صاحب اين نامه بفروش و اصرار میکرد كه مرا حتماً به صاحب اين نامه بفروش.
عمرو بن يزيد گفت: مانعی ندارد، آنگاه در مورد قيمت او با بُشر بن سليمان صبحت كرد، او به همان مقدار پولی که امام هادی علیه السلام فرستاده بود، راضی شد.
♻️ بُشر میگوید: كنيز را خريدم و با او از آنجا حركت كرديم. او همواره نامه را میبوسید و به چشم میکشید😍 ، من از روی تعجب گفتم تو كه هنوز صاحب نامه را نمیشناسی چرا اين قدر نامه را میبوسی؟
گفت:اگر پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم وجانشينان آنان را میشناختی چنين نمیگفتی!» آنگاه داستان خود را از اوّل تا آخر برای من بيان كرد.
♻️ رسیدیم به سامرا، و او را به حضور امام هادی علیه السلام بردم. امام به او خوش آمد گفت و سپس خواهرش #حکیمه_خاتون را خبر کرد و به او فرمود:
این است آن بانوی محترمه ای که در انتظار او بودی،
حکیمه او را در آغوش گرفت و به او تبریک گفت. سپس امام هادی علیه السلام به خواهرش فرمود: او را به خانه ببر و #دستورات_اسلامی را به او بیاموز.
♻️ لحظه ای که چشم نرجس به جمال امام حسن عسکری علیه السلام میافتد، #رویای_شگفت_انگیز گذشته در خاطرش زنده میشود،
روزی که ستون ها فروشکست و صلیب ها فروریخت،
رویای دیدار پیامبر صلی الله و خواستگاری آن جناب از حضرت مسیح، رویای در آغوش گرفتن حضرت فاطمه سلام الله علیها و اینک جوانی را که در #رویای_شیرین😍 دیده بود برابرش ایستاده است! ❤️
دل دخترک از عشقی زلال میتپد، 💗 از شرم سر فرو مینهد. 🤦♀
♻️ جوان رو به حکیمه میکند و می گوید از وی در شگفتم!
حکیمه میگوید از چه روی؟
از آن که این دخترک به زودی فرزندی 👼 خواهد آورد که #برگزیده_آفریدگار است.
✅ پسری که زمین را همانگونه که از ستم آکنده شده بود، از #عدل_و_داد لبریز خواهد کرد. 😊
پایان.
@MarefatEmam🍃🌺
.
#آشتی_با_امام_عصر_عج_الله
#دکتر_علی_هراتیان
#قسمت_پنجم
غربت امام عصر علیه السلام
آقای من!
مولای غریب و تنهای من!مضطر فاطمه سلام الله! اسیر آل محمد علیه السلام!
پدر مهربان اهل عالم!
می خواهم غربتت را حکایت کنم،غربتی که دوازده قرن است ریشه دوانیده،
غربتی که اشک آسمان و زمین را جاری ساخته،غربتی که برای برخی محبانت غریب و ناشناخته است،غربتی که اجداد طاهرینت پیش از تولد تو بر آن گریسته اند.
متحیرم کدام مصراع از این مثنوی هفتاد من کاغذ را بازخانی کنم؟
کدام سطر،کدام صفحه و کدام جلد از
مجلدات این کتاب قطور را بازنویسم؟
من از تصویر این غم و غربت ناتوانام.
از کجا آغاز کنم؟از خود بگویم یا دیگران
؟از نسلهای گذشته بگویم یا از نسل
امروز؟از دوستان شکوه کنم یا از دشمنان؟از عوام گلایه کنم یا از خواص؟
از آنانی بگویم که خاطر شریف تو را میآزارند؟از آنها که دستان پدرانه و مهربانت را خون ریز معرفی می کنند؟از آنهایی که چنان برق شمشیرت را به رخ می کشند که حتی دوستانت را از ظهور میترسانند؟از آنها که تو را به دور دستها تبعید میکنند؟از آنها که تو را دست نیافتنی جلوه می دهند؟از آن ها که به نام تو مردم را به دکههای خویش فرا می خوانند؟
از آنها که همواره بر طبل نومیدی می کوبند و زمان ظهورت را دور میپندارند؟
از آنها که تو را آنگونه که خود می پسندد_نه آنگونه که هستی و می خواهی_نشان میدهند؟آنها که غیبتت را به منزله (نبودنت) تلقی میکنند؟
مولای من...گویا همه چیز، دست به دست هم داده است تا شما در غربت بمانید!لشکریان ابلیس نیز روز و شب در کارند.
نمیدانم چه کسانی واقعا تو را و ظهور تو را میخواهند؟خدا می داند و تو! اما
این را میدانم که پس از گذشت دوازده قرن از شروع غیبت،هنوز پیروز این میدان،ابلیس و لشکریان انس و جن اویند که در کشاکش غیبت و ظهور،شب ظلمانی غیبت را تا هم اکنون امتداد داده اند.
از خود آغاز می کنم که هرکه از خود شروع کند،امر فرج اصلاح خواهد شد.
میخواهم به سوی تو برگردم.یقین دارم بر گذشتههای پر از غفلتم کریمانه چشم میپوشی،میدانم توبهام را قبول می کنی و با آغوش باز مرا میپذیری.
میدانم در همان لحظهها،روزها و سال های غفلت هم،برایم دعا میکردی. من از تو گریزان بودم اما تو همچون پدری مهربان دورادور مرا زیر نظر داشتی
...العفو...العفو!
این شکایت را کجا ببریم که نه تنها بی خبران دور از آبادی،حتی برخی مومنان و مقدسان نیز شنیدن از غربت حضرت بقیه الله علیه السلام را تاب ندارند؟! خدایا!عجب حجاب ضخیمی؟چه غربت عجیبی؟!
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
جهت مطالعهی بخشهای دیگر این کتاب کانال معرفت امام زمان را دنبال کنید👇
@MarefatEmam🍃🌺