eitaa logo
معرفت مهدوی | استاد عبادی
6.6هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
961 ویدیو
443 فایل
🌐آشنایی با مجموعه ی استاد احسان عبادی👇 🆔 @arshiv_link313 ✅کانال سیاسی تاریخی مذهبی استاد👈 @ma_va_o #گروه_پاسخگویی_به_شبهات_مهدوی ⬇️ http://eitaa.com/joinchat/3062890510C73209c4b26 کپی مطالب کانال حلال است✅
مشاهده در ایتا
دانلود
(۱) 🔹چرا عده‌ای با غدير مشكل پيدا كردند، سؤالی كه هميشه ذهن آدمی را به خود مشغول می‌دارد. مخصوصاً وقتی نگاهت به غدير، نگاهی است كه می‌خواهی از تعامل مردم زمانی با امام عصر خود برای مردم اين زمان با امام عصرمان درسی بگيری چه شد كه از صدهزار نفری كه در غدير بودند و با علی عليه السلام بيعت كردند، فقط عده‌ای انگشت شمار ماندند؟ در اين مجال كوتاه قرار به بحث تاريخی نيست، اما تاريخ عجب عبرت‌هايی است برای ما، از امام جدا شدند، چرا كه؛ 1⃣. امام را نشناختند و جايگاه او را ندانستند. و قدر و منزلت او را درنيافتند، فكر می‌كردند چون با علی، پشت سر علی و يا كنار علی و يا در حلقه و جمعی كه علی عليه السلام كنار پيامبر صلی الله عليه و آله نشسته‌، نشسته‌اند، علی يكی مثل خودشان است؛ چنانكه درباره پيامبر صلی الله عليه و آله هم همين اشتباه را كردند. فكر كردند چون پيامبر، محمد امين بود، ابوطالب عمويش و عبدالمطلب پدر بزرگش بود، با او در حِلفُ الفضول (پيمان ياری از محرومان) بودند يا نبودند. يا اگر سر، روی زانوی او می‌گذاشتند و می‌گفتند: محمد! با ما سخن بگوی و پيامبر صلی الله عليه و آله با تمام مهربانی بی‌آنكه از بی‌ادبی‌شان ناراحت شود، آنان را موعظه می‌كرد و در مقابل بی‌ادبی و توهين‌شان محبت مينمود.[1] يا اگر پيامبر صلي الله عليه و آله خطاهای آنان، فرار از جنگ‌هايشان را ناديده می‌گرفت و يا اگر به دروغ ادعاهايی ميكردند، پيامبر رسوايشان نمی‌كرد. پس پيامبر صلی الله عليه و آله هم يكی مثل خودشان است. لذا فكر ميكردند به جای علی عليه السلام جانشين پيامبر صلی الله عليه و آله خود يا كسی از خودشان ميتواند بنشيند و اين‌گونه بود آن‌كه از پيامبر صلی الله عليه و آله بود را كنار زدند و يكی مثل خودشان[2] را به جای پيامبر صلی الله عليه و آله و علی عليه السلام نشاندند. 2⃣. خود را نشناختن و قدر و منزلت خود را نفهميدن؛ چون ارزش خود را ندانستند و به خود معرفت نيافتند؛ آن‌چه بايد بشوند را نفهميدند و از آن‌چه بودند غافل شده بودند. پنداشتند می‌توانند جای رسول خدا صلی الله عليه و آله بنشينند. فكر می‌كردند چون در نماز جماعت پشت سر پيامبر صلی الله عليه و آله می‌ايستند؛ فكر می‌كردند چون شانه‌هايشان به شانه علی عليه السلام می‌خورد؛ چون در جنگ‌ها حضور داشتند، زود آمدند يا دير آمدند و زود رفتند، صبر كردند يا گريختند؛[3] بالاخره بودند؛ چون پيشانی شان جای مُهر و سجده داشت. چون در مسير هجرت با پيامبر صلی الله عليه و آله همراه بودند.[4] چون فرماندهی در فلان مأموريت يا جنگ داشتند، ادامه دادند يا عزل شدند،[5] موفق بودند[6] يا ناموفق بودند؛ بالاخره فرمانده بودند پس قدر و منزلت والايی دارند. به حدی رسيده‌اند كه جای پيامبر صلی الله عليه و آله بنشينند. به حدی رسيده‌اند كه به راحتی همه عهد و پيمان‌ها، غدير و غير غدير را انكار كنند و جای علی عليه السلام قرار گيرند...... --------------------------------------------- [1] . پيامبر صلى اللّه عليه و اله مالى را تقسيم كرد. مردى از انصار گفت: اين تقسيم براى خدا انجام نگرفته است. چون سخن آن مرد را به اطلاع پيامبر رساندند، رنگ صورتش سرخ شد و فرمود: ((خدا برادرم موسى را بيامرزد كه او را بيش از اينها آزردند و او صبر كرد. اين حديث را احمد در مسند و بخارى در صحيح ج۵، ص۲۰۲ از قول ابن مسعود به سند صحيح نقل كرده است.  [2] . ابی‌بكر پس از آن‌كه با او بيعت شد گفت: أَقِيلُونِي فَلَسْتُ بِخَيْرِكُمْ وَ عَلِيٌّ فِيكُمْ؛ رهايم كنيد من بهتر از شما نيستم و در حالی كه علی در ميان شماست. امير‌المؤمنين عليه السلام نيز در خطبه شقشقيه به آن اشاره فرمود: تعجب آن است كه در زمان حيات خود خلافت را از خود رد می‌كند [و می‌گويد رهايم كنيد] ولی پس از خود ديگری را نصب می‌كند. فَيَا عَجَباً بَيْنَا هُوَ يَسْتَقِيلُهَا فِي حَيَاتِهِ إِذْ عَقَدَهَا لِآخَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ.. – بحارالأنوار، ج۳۰، ص۵۰۴. [3] . يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُواْ زَحْفًا فَلَا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَارَ؛ اى آنان كه ايمان آورده ‏ايد هر گاه با تهاجم كافران در ميدان كارزار روبرو شويد مبادا از بيم آنها پشت به دشمن كرده و از جنگ بگريزيد (۱۵انفال). و يا (آيه ۱۵۵آل عمران)  [4] . ...اذ هما في الغار ..(۴۰توبه).  [5] . جريان عزل ابی بكر از بردن آيات برائت به مكه و فرستادن علی عليه السلام به اين ماموريت. و اعلان اين سخن توسط پيامبر كه خدا فرمود «يا خودت يا كسی از خودت»‏ و علی از من است و من از علی؛ اعلام الوری، طبرسی، ص۱۲۵.  [6] . ماجرای هزيمت و شكست و ناممكن خواندن فتح خيبر توسط برخی و خيبر شكنی اميرالمومنين علی عليه السلام؛ امالی مفيد مجلس هفتم، ص۵۴. ✍پدیدآونده: دكتر محمدصابر جعفری 🖨مرکز تخصصی مهدویت @marefatemahdavi
معرفت مهدوی | استاد عبادی
#جدایی_از_امام (۱) 🔹چرا عده‌ای با غدير مشكل پيدا كردند، سؤالی كه هميشه ذهن آدمی را به خود مشغول می
(۲) ...3⃣. به حق خود قانع نشدن و زياده‌ طلبی؛ اين تفكر كه، تا كی در اصحاب صفه و غير صفه بايد بود؛ تا كی سهيمه مساوی با ديگران گرفت. ما كه از فلان خانواده و فلان قبيله و با فلان سابقه بوديم حالا هيچ امتيازی نگرفته، مساوی آن‌ها شويم كه از زنگبار و ايران و حبشه و ... و ديگر جاها آمده‌اند، آيا عرب و عجم و بومی و مهاجرت كرده يكی‌اند. اگر علی‌ عليه السلام بيايد قرار است عدالت حرف اول را بزند. نه خودش می‌برد و نه می‌گذارد ما بِبَريم و بِدَريم![7] 4⃣. اسير دنيا شدن، برخی چون تمام همشان دنيا بود و چرب و شيرين دنيا. پس با كسی كه مقداری از آن را دارا بود يا وعده آن را داد، دل دادند. بنده دنيا بودند و بنده هر كه چيزی از دنيا را داشت.[8] لذا وعده موهوم چرب و شيرينِ عده‌ای، آنان را از ولی خدا جدا ساخت، يادشان رفت كه پيامبر صلی الله عليه و آله دنيايشان را هم فراهم كرد.[9] يادشان رفت كه در چه ضلالت و گمراهی بودند و چه فتنه‌ها و سختی‌ها و كشتار‌هایی داشتند.[10] غذای سخت می‌خوردند و چگونه زندگی میكردند. يادشان رفت كه پيامبر عزيزشان كرد و عزت‌شان بخشيد. و علی عليه السلام كه همراهی او هم دنيايشان را آباد و هم آخرتشان را آباد می‌كرد. را كنار زدند و به وعده‌های پوچی، چشم بر همه چيز نهادند. 5⃣. برخی ديگر به دنبال راحت‌طلبی بودند، حوصله فهم حق و باطل و اين طرف و آن طرف رفتن را نداشتند. حالا هر كس كه آمد جانشين شد، بشود. شايد هم فكر می‌كردند؛ اگر ديگران بيايند رفاه و راحت‌طلبی عالم را ميگيرد. شايد آن‌ها بهتر از علی می‌دانند چه كنند. نميشود كسی بيايد مثل پيامبر صلی الله عليه و آله؛ همه عالم بخواهند با او بجنگند و مجبور باشند هر روز سر از غزوه و سريه‌ای در بياورد همچنين اگر علی بيايد، خيلی‌ها (دشمنان و منافقان) از او ناراحتند. بهتر است كسانی بيايند كه در جنگ مثل علی نباشند (يا در جنگ و غزوه كنار پيامبر  صلی الله عليه و آله نبوده يا لااقل ذوالفقار به دست نباشند) شايد هم سازش كردند و اين‌گونه از شجاعت و همت علی و جوانمردی او كه باعث عزت‌شان شده بود، چشم پوشيدند و از آن‌كه در هر امتحانی پيروز بيرون آمده بود و به خاطر همين، اسلام بر او افتخار می‌كرد و دشمن از او می‌هراسيد،[11] غفلت كردند برخی ديده بودند حق علی غصب شد. اما حال اين‌كه بيايند و از حق دفاع كنند را نداشتند. راحت‌طلبی اجازه نمی‌داد؛ ببينند وظيفه چيست يا اگر می‌دانستند وظيفه دفاع از امام عصرشان است. راحت‌طلبی نمی‌گذاشت بيرون آيند و به دفاع برخيزند؛ لذا هيچ وقت ندای هل من ناصر علی را نخواستند بشنوند. 6⃣. خستگی؛ گروهی ديگر، خود را بازنشسته می‌بينند، گويا وظيفه خود را انجام داده‌اند؛ الان نوبت ديگران است، بيايند كاری كنند يا خسته شده‌اند، ديگر حوصله و طاقت ميدان آمدن و دفاع كردن را ندارند. حالا زمانی است كه بنشينند و از ثمرات انقلاب اسلامی پيامبر صلی الله عليه و آله بخورند. فراموش كردند انسان تا زنده است، وظيفه دارد و دفاع از دين و ولی خدا منوط به زمانی نيست...... ---------------------------------------------  [7] . مبادا حيوان درنده ای باشی كه دريدنشان را فرصت بدانی. وَ لَا تَكُونَنَّ عَلَيْهِمْ سَبُعاً ضَارِياً تَغْتَنِمُ أَكْلَهُم. نهج‏ البلاغه، نامه۵۳.  [8] . نهج‏ البلاغه، خطبه۱۰۹.  [9] . هرگز چيزى از وى درخواست نكردند كه در جواب، نه بگويد.، هفتصد درهم خدمت آن حضرت آوردند، پولها را روى حصير قرار داد؛ سپس از جا برخاست و آنها را تقسيم كرد و هيچ مستمندى را نااميد نكرد تا پولها تمام شد.، مردى خدمت آن حضرت آمد و درخواست كرد، فرمود: چيزى نزد ما نيست ولى به حساب ما بخر، هر وقت چيزى دست ما آمد، آن را ادا مى كنيم. عمر گفت: يا رسول اللّه، خداوند شما را بر چيزى كه توان آن را نداريد مكلف نكرده است، پيامبر صلى اللّه عليه و اله از شنيدن اين سخن ملول شد. مرد سائل گفت: انفاق كنيد و براى خداى بزرگ از تنگدستى بيمى نداشته باشيد. پيامبر لبخندى زد و آثار شادمانى در چهره اش نمودار شد؛ صحيح مسلم، ج۷، ص۷۴، ج۱، ص۳۴. بخارى، ج۴، ص۱۲؛ ترمذى از عمر بن خطاب در «الشمائل»، ص۲۶ نقل كرده است.  [10] . بياد آريد كه با يكديگر دشمن بوديد و او بين دلهايتان الفت برقرار كرد و در نتيجه نعمت او برادر شديد. و در حالى كه بر لبه پرتگاه آتش بوديد، او شما را از آن پرتگاه نجات داد. وَ خداى تعالى اين چنين آيات خود را برايتان بيان می‏كند تا شايد راه پيدا كنيد (آل عمران۱۰۳). حضرت علی نيز فرمود: هنگامی كه مردم در گمراهی و فتنه‌ها و شهوات بودند... خداوند او را مبعوث نمود؛ نهج ‏البلاغه، خطبه۹۵.  [11] . ماجرای هزيمت و شكست و ناممكن خواندن فتح خيبر توسط برخی و خيبر شكنی اميرالمومنين علی عليه السلام ؛ امالی، مفيد مجلس هفتم، ص۵۴.. ✍پدیدآونده: دكتر محمدصابر جعفری 🖨مرکز تخصصی مهدویت @marefatemahdavi
معرفت مهدوی | استاد عبادی
#جدایی_از_امام (۲) ...3⃣. به حق خود قانع نشدن و زياده‌ طلبی؛ اين تفكر كه، تا كی در اصحاب صفه و غير
(۳) ...7⃣. ياس و نااميدی، گروهی را پندار بر اين بود كه از ما كه برنمی‌آيد امور را اصلاح كنيم، پس چرا خود را به خطر و دردسر اندازيم و با اين توهم غلط، اين‌گونه تك تك و يكايك ـ كه با هم جماعتی تشكيل می‌دادند و تغيير دهنده انحرافات بودند ـ از وظيفه سر باز زدند و علی عليه السلام و خاندان و ياران اندكش را رها كردند و از ياد بردند كه هر كس به مقدار توانايی خود، وظيفه اصلاح امور را دارد. 8⃣. برخی فكر می‌كردند كه چون يار و همراه پيامبر صلی الله عليه و آله بودند و خدا آنان را مدد می‌كرد، پس الان هم خدا مدد می‌كند. لازم نيست كاری بكنند. خدا خود، دين خود را حفظ می‌كند؛ مثل قوم حضرت موسی عليه السلام كه توقع داشتند خدا كارها را حل كند ولو آنان بگويند «انا ههنا قاعدون [12] ، ما اين‌جا مينشينيم»، لذا بدون هيچ‌گونه نگرانی، ناظر شدند كه گروهی علی را كنار زدند، فاطمه شهيد شد و منتظر ماندند تا خدا عذابی بفرستد و  خدا خود، دين را دارد حفظ مي‌كند!!! 9⃣. گروهی مشغول امور روز‌مره خود بودند، برای رحلت پيامبر صلی الله عليه و آله سخت می‌گريستند. برای جدايی از او بر سر و صورت می‌كوبيدند اما مشغول امور روزمره خود نيز بودند اين‌كه پس از پيامبر صلی الله عليه و آله چه كسانی می‌آيند. چه كسانی بايد بيايند را اصلا مهم نمی‌دانستند. مشغول زندگی خود بودند گويا وظيفه‌ای ندارند. 🔟. گروهی برداشت‌شان از زهد و تقوی غلط بود يا آن را بهانه كرده، به گوشه زهد و عزلت پناه برده و كار دنيا را به اهل دنيا واگذار كرده بودند. فكر مي‌كردند در خلسه عارفانه خود عند رب‌اند و غافل از اين‌كه مطيع شيطان شده و با بی‌طرفی خود، ميدان برای پيروان او باز كرده و دست ولی خدا را بسته و دست ديگران را باز گذارده‌اند. 1⃣1⃣. كج فهمان يا بهانه‌انديشانی كه نه تنها خود فعاليتی نمی‌كردند، مجاهدان و مبارزان و ياوران امام عصر و مخالفين با غاصبان را متهم به دنيا‌خواهی يا فتنه‌گری می‌نمودند. ابوذرها را به تندروی و دنياطلبی متهم می‌ساختند. خود علی عليه السلام فرمود: اگر به ميدان بيايم، می‌گويند حريص دنياست و اگر نيايم گويند هراسان از مرگ است [13] و شما جز به ما هدايت نمی‌شويد. 2⃣1⃣. سكولاريسمی فكر كردن برخی؛ كه دين را با علی مشورت می‌كنيم چنانكه خلفا هرگاه گرفتار می‌شدند و كم می‌آورند؛ به علی رو ميزدند و از او مدد می‌خواستند[14] و دنيا را به دست ديگران می‌سپاريم. يعنی همان تفكر جداسازی دين از سياست. 3⃣1⃣. برخی ديگر مرعوب باندها و قدرت‌ها شدند، ترس از كشته شدن ـ ترس از شارلاتان‌ها و باند‌ها (به تعبير امام حسن عليه السلام‌؛ و ارذال و اوباشی كه برخی را روی كار آورده بودند)، خيلی‌ها را به تسليم وادار كرد و مجبور به سكوت و همراهی نمود. 4⃣1⃣. امتيازخواهی؛ آن‌هايی كه در زمان حضور پيامبر صلی الله عليه و آله برای تقسيم عادلانه غنيمت‌ها، با علی عليه السلام درگير می‌شدند و بالاخره به وساطت پيامبر صلی الله عليه و آله تسليم می‌شدند ـ حال آمده بودند خود، اسلام‌ و مناصب آن را به غنيمت ببرند تا بتوانند آينده را تضمين كنند و به يكباره خراج يك شهر و غنيمت‌های يك منطقه وسيع را ببلعند و علی بايد دست بسته باشد. لذا برای به دست آوردن امتيازات بيشتر و تصاحب بيشتر آن، به بيعت با ديگران سبقت می‌گرفتند و به كنار زدن و سكوت در مقابل علی عليه السلام پيشی می‌گرفتند. بنابراين تا سامری پيدا شد، برای اين‌كه بيشتر از آن گوساله سهمی بَرند؛ زودتر سامری و گوساله را پرستيدند و هارون و موسی و خدای موسی را فراموش كردند. [15] 5⃣1⃣. درد ديگر جامعه «اِمّعَه» [16] و همرنگ بودن است همان دردی كه امام می‌فرمود حق راهی است و باطل راهی، مبادا بی موضع بوده و بگويی: «خواهي نشوی رسوا همرنگ جماعت شو». برخی به جماعت نگاه می‌كنند؛ اگر سكوت بود ولو فاطمه عليها السلام را به شهادت برسانند ساكت گردند و اگر جمعيت جمع شده فرياد می‌زنند لا حكم الا لله و علی را به انزوا می‌كشند بدون اين‌كه خود موضعی داشته باشند فرياد می‌زنند. اين‌ها به قبيله و طائفه و جناح نگاه می‌كنند نه به حق و باطل. ⬇️⬇️⬇️