eitaa logo
معرفت مهدوی
689 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.7هزار ویدیو
3 فایل
به امید روزی که همه پیامهای دنیا یکی شود: «مهدی آمد» شروع: 99/9/18 لینک ناشناسمون( سخنی، انتقاد یا پیشنهادی دارید بفرمائید) https://6w9.ir/Harf_9491682 https://eitaa.com/joinchat/973733973Cb5a6fd2b5a
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🔴شباهت امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف به هود علیه السلام🔴 🍀نام هود عليه السّلام عابر است، و نوح علیه السّلام ظهورش را بشارت داد. 🍀در کتاب کمال الدین از امام صادق علیه السّلام آمده که فرمود: هنگامی که وفات نوح نزدیک شد، پیروان خود را فرا خواند و گفت: بدانید که پس از من غیبتی خواهد بود که طاغوتها ظاهر می شوند و البته خداوند عزّ وجلّ به وسیله قیام کننده ای از فرزندانم که هود نامیده می شود بر شما گشایشی می رساند. 🍀 او هیبت و سکینه و وقار دارد، و در خلقت و اخلاق شبیه من است، و خداوند هنگام ظهور او دشمنان شما را به وسیله باد هلاک می کند. 🍀پس پیوسته منتظر و مراقب ظهور و قيام هود بودند، تا اینکه مدت بر آنها طولانی شد و دل بیشترشان را قساوت گرفت. 🍀سپس خداوند متعال پیغمبرش هود را فرستاد بعد از اینکه آنها نومید شده بودند و بلا و گرفتاری وجودشان را پر کرده بود و دشمنان به وسیله باد بدون نفع هلاک شدند، بادی که خداوند متعال آن را در قرآن چنین توصیف کرده است:( ما تَذَرُ مِنْ شَيْءٍ أَتَتْ عَلَيْهِ إِلا جَعَلَتْهُ کالرمیم؛ بر هیچ چیزی نگذشت مگر آنکه آن را همچون استخوان خاک شده ساخت. آنگاه غیبت بر او واقع شد تا اینکه صالح علیه السلام ظاهر گشت 🍀حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف را نیز با تمام خصوصیات پدران بزرگوارش مژده داده اند و غیبت و ظهورش را بیان فرموده اند. 🍀خداوند عزوجل کافرین را به وسیله هود علیه السّلام هلاک کرد و باد عظیم را بر آنها فرستاد، چنانکه خداوند می فرماید: اذْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمِ مَا تَذَرُ مِنْ شَىءٍ اَنَتْ عَلَيْهِ إِلا جَعَلَتَهُ كالرَمیم؛ که بر آنان تندبادی بی باران فرستادیم که بر هیچ چیزی نگذشت، مگر آنکه آن را همچون استخوان خاک شده ساخت. 🍀حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز چنین است که خداوند متعال به وجود او جمعی از کافران را به وسیله باد سیاهی نابود می کند. 🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭ با معرفت مهدوی به جمع زمینه سازان ظهور بپیوندید ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
📝 تبار موعود✨سرداب سامرا✨ ♻️در اثر وزیدن باد تند، سراسر هلیله و بندرگاه به حرکت و جنبش در آمد. میهمانان برای در امان ماندن از خشم باد، به پیشنهاد شهریاری وارد سالن انتظار تالارپذیرایی شدند و خدمتکاران با مشاهده آنان، بلافاصله با ظرف از شیرینی چای و قهوه مشغول پذیرایی از آنان گردیدند. ♻️در این موقع جانسون که مشغول نوشیدن قهوه بود و گوئی فکری به ذهنش خطور کرده باشد، نگاهی به شهریاری افکند و پرسید: جناب شهریاری! سرداب چگونه مکانی است؟ ♻️شهریاری، جرعه ای چای نوشید و پاسخ داد: سرداب همان زیرزمینی است که در مناطق گرمسیری، برای در امان بودن از گرمای تابستان، در خانه ها ساخته می شد. ♻️ سرداب سامراه هم این گونه بود. امام هادی علیه السلام وقتی وارد سامرا شد، برای آسایش اهل بیت خود و محافظت از گرما، چنین سردابی را ساخت. ♻️سرداب سامرا، مکانی بود که امام هادی علیه السلام و امام حسن عسکری علیه السلام و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در آن، به راز و نیاز با خدا مشغول می شدند. به همین علت شیعیان این مکان را مقدس می شمارند. ♻️شهریاری، پس از تأملی کوتاه ادامه داد:درباره سرداب سامرا، ياقوت بن عبدالله حموی، این گونه آورده است: ♻️سرداب مقدس سامرا در ضلع شمال غربی صحن های عسکریین علیهم السلام و در پانزده متری بقعه و حرم مطهر قرار دارد. ♻️در این موقع، راجو حرف شهریاری را قطع کرد و پرسید: سردابی که خاندان امام مهدی در آن زندگی می کردند، چگونه مکانی بود؟ ♻️شهریاری، لحظه ای مطالب داخل لپ تاپ خود را مرور کرد و پاسخ داد: این سرداب مقدس علاوه بر این که محل زندگی و عبادت امام هادی علیه السلام و امام حسن عسکری علیه السلام و حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بوده، تمام دیدارها با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در زمان پدرش در همین منزل و سرداب انجام می گرفته است. ♻️شهریاری، پس از درنگی ادامه داد: خانه امام حسن عسکری علیه السلام مانند دیگر خانه های عراق، شامل غرفه ای برای مردان، غرفه ای برای زنان و سرداب بوده که سرداب نیز شامل غرفه هایی برای مردان و زنان بوده است و در تابستان از شدت گرما به این سرداب پناه می برده اند. ♻️ مقدس شمردن این سرداب از سوی شیعیان موجب شد که دشمنان اهل بیت، شیعیان را متهم کنند بر این که آنها می گویند امام زمان در این سرداب مخفی شده است. ♻️ اما شیعیان از چنین اعتقادی منزه هستند. شیعیان، سرداب را به این دلیل مقدس می شمارند که محل زندگی و نیایش سه امام معصوم، همچنین محل زندگی حضرت حکیمه خاتون و نرجس خاتون بوده است. ادامه دارد.... 🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭ با معرفت مهدوی به جمع زمینه سازان ظهور بپیوندید ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭ با معرفت مهدوی به جمع زمینه سازان ظهور بپیوندید ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
🔺حضرت امیرالمومنین علیه السلام میفرمانید: 🔺مومن از اندکِ خدا خشنود می‌شود ... و منافق از اندکِ خدا ناخشنود می‌شود و بسیارش هم او را خشنود نمی‌سازد! 🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭ با معرفت مهدوی به جمع زمینه سازان ظهور بپیوندید ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰🔰 ✅ قسمت هفدهم علی که از صحبتهای جالب و شنیدنی مادرش به وجد اومده بودگفت: امروز مطالب خوبی رو یاد گرفتم و فکر میکنم که در مورد امام زمان علیه السلام خیلی چیزهای دیگه باید یاد بگیرم. علی در ادامه صحبتش گفت: مامان! امام زمان علیه السلام وقتی که می خوان ظهور کنند، یارانش چند نفرند؟ مادر علی گفت: طبق اون چیزی که در روایات آمده است: یاران حضرت مهدی علیه السلام، هنگام ظهور سیصد و سیزده نفرند و افراد دیگری هم بعد از ظهور به اون حضرت ملحق میشند. اما مطلب جالب دیگه این که خیلی از یاران و دوستان امام زمان علیه السلام ایرانی هستند. علی که از جلسه پرسش و پاسخ و تحقیق اون روزش خیلی راضیبود از همه تشکر کرد و بعدش هم رفت توی آشپزخانه و با یک ظرف میوه برگشت..... علی طی اون یک ماه علاوه بر این که درس هاش رو بهتر از همیشه می خوند، در مورد امام زمان علیه السلام هم تحقیق می کرد. بچه های کلاس هم، با شور هیجانی خاص از بزرگ ترهاشون در این مورد سؤال می کردند. نام مبارک و پر برکت امام زمان علیه السلام شادابی و طراوت خاصی به محله و خانه های مردم آورده بود. اما بعد از گذشت یک هفته، روز خواندن انشاء فرا رسید. 🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭ با معرفت مهدوی به جمع زمینه سازان ظهور بپیوندید ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
‌ـ🍃🍂🍃🍂🍃🍂 ‌ـ🍂🍃🍂﷽ ‌ـ🍃 🍂مفضّل از امام صادق علیه السلام در تفسیر آيه شريفه «فإذا نُقرَ فِـي الناقور؛ هنگامی که در شیپور دمیده شود یا در قلب اشاره شود»، نقل کرده است که فرمود: 🍃مقصود وقت ظهور حضرت مهدی صلوات الله علیه است و خداوند زمانی که آن را اراده فرماید نقطه ای را در دل مبارک آن حضرت به ارتعاش در می آورد و او در آن هنگام به امر خدا قیام می کند. 🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭ با معرفت مهدوی به جمع زمینه سازان ظهور بپیوندید ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
✍️ رمان 💠حلیه صورت ظریف یوسف را به گونه‌اش چسبانده و زیر گوشش آهسته نجوا می‌کرد که عمو به سمت ما چرخید و ناباورانه خبر داد :«جنگنده‌ها شمال شهر رو بمبارون می‌کنن!» 💠 داعش که هواپیما نداشت و نمی‌دانستیم چه کسی به کمک مردم در محاصره آمده است. هر چه بود پس از ۱۶ ساعت بساط آتش‌بازی داعش جمع شد و نتوانست وارد شهر شود که نفس ما بالا آمد و از کمد بیرون آمدیم. 💠تحمل اینهمه ترس و وحشت، جان‌مان را گرفته و باز از همه سخت‌تر گریه‌های یوسف بود. حلیه دیگر با شیره جانش سیرش می‌کرد و من می‌دیدم برادرزاده‌ام چطور دست و پا می‌زند که دوباره دلشوره عباس به جانم افتاد. 💠 با ناامیدی به موبایلم نگاه کردم و دیگر نمی‌دانستم از چه راهی خبری از عباس بگیرم. حلیه هم مثل من نگران عباس بود که یوسف را تکان می‌داد و مظلومانه گریه می‌کرد و خدا به اشک او رحم کرد که عباس از در وارد شد. 💠مثل رؤیا بود؛ حلیه حیرت‌زده نگاهش می‌کرد و من با زبان جام شادی را سر کشیدم که جان گرفتم و از جا پریدم. 💠 ما مثل دور عباس می‌چرخیدیم که از معرکه آتش و خون، خسته و خاکی برگشته و چشم او از داغ حال و روز ما مثل می‌سوخت. 💠یوسف را به سینه‌اش چسباند و می‌دید رنگ حلیه چطور پریده که با صدایی گرفته خبر داد :«قراره دولت با هلی‌کوپتر غذا بفرسته!» و عمو با تعجب پرسید :«حمله هوایی هم کار دولت بود؟» 💠 عباس همانطور که یوسف را می‌بویید، با لحنی مردد پاسخ داد :«نمی‌دونم، از دیشب که حمله رو شروع کردن ما تا صبح کردیم، دیگه تانک‌هاشون پیدا بود که نزدیک شهر می‌شدن.» 💠از تصور حمله‌ای که عباس به چشم دیده بود، دلم لرزید و او با خستگی از این نبرد طولانی ادامه داد :«نزدیک ظهر دیدیم هواپیماها اومدن و تانک‌ها و نفربرهاشون رو بمبارون کردن! فکر کنم خیلی تلفات دادن! بعضی بچه‌ها میگفتن بودن، بعضی‌هام می‌گفتن کار دولته.» و از نگاه دلتنگم فهمیده بود چه دردی در دل دارم که با لبخندی کمرنگ رو به من کرد :«بچه‌ها دارن موتور برق میارن، تا سوخت این موتور برق‌ها تموم نشده می‌تونیم گوشی‌هامون رو شارژ کنیم!» 💠 اتصال برق یعنی خنکای هوا در این گرمای تابستان و شنیدن صدای حیدر که لب‌های خشکم به خنده باز شد. به جوانان شهر، در همه خانه‌ها موتور برق مستقر شد تا هم حرارت هوا را کم کند و هم خط ارتباط‌مان دوباره برقرار شود و همین که موبایلم را روشن کردم، ۱۷ تماس بی‌پاسخ حیدر و آخرین پیامش رسید :«نرجس دارم دیوونه میشم! توروخدا جواب بده!» 💠 از اینکه حیدرم اینهمه عذاب کشیده بود، کاسه چشمم لرزید و اشکم چکید. بلافاصله تماس گرفتم و صدایش را که شنیدم، دلم برای بودنش بیشتر تنگ شد. 💠نمی‌دانست از اینکه صدایم را می‌شنود خوشحال باشد یا بابت اینهمه ساعت بی‌خبری توبیخم کند که سرم فریاد کشید :«تو که منو کشتی دختر!»... 🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭ با معرفت مهدوی به جمع زمینه سازان ظهور بپیوندید ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای همه هستی فدای نام زیبای شما آسمان هرگز نبیند مثل و همتای شما کاش می شدکاسه چشمان ما روزی شود جایگاه اندکی خاک کف پای شما😔💔 🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭ با معرفت مهدوی به جمع زمینه سازان ظهور بپیوندید ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا