eitaa logo
مرکز جهانی حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه
391 دنبال‌کننده
859 عکس
115 ویدیو
25 فایل
تحت اشراف: آیت الله سید محمود بحرالعلوم میردامادی دام ظله ـــــــــــــــــــــــــ ارتباط با ادمین: @daftar_qom
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 «السلام علیک یا امیرالمؤمنین» امشب چه سینه‌سوز است، بانگِ اذانِ مولا خیزد صدای تکبیر، از عمقِ جانِ مولا از لحظه‌های افطار، در شوقِ وصلِ دلدار بر چهره می‌درخشید، اشکِ روانِ مولا مولا گشوده آغوش، بهرِ وصالِ جانان قاتل به مسجد آید، بر قصدِ جانِ مولا زهرا کنارِ محراب، با ذکرِ «واعلیّا» «یا فاطمه»ست امشب، وردِ زبانِ مولا زخمِ سرِ علی را، دیدند اهلِ مسجد دردا که نیست پیدا، زخمِ نهانِ مولا ای نخل‌ها بگریید، ای چاه‌ها بنالید دیگر علی ندارید، ای دوستانِ مولا حقِّ علی ادا شد، فرقِ علی دو تا شد سرهایتان سلامت، ای خاندانِ مولا ای دوستان بیایید، با من به شهرِ کوفه تا سر نهیم امشب، بر آستانِ مولا ریزید ای یتیمان، در سفره‌های خالی خونِ جگر به جای، خرما و نانِ مولا «میثم» دگر امیدی، در ماندنِ علی نیست از دست رفته دیگر، تاب و توانِ مولا. 📝 استاد @markaz_valieasr
🚩 «السلام علیک یا محمّد بن‌ علی، أیّها الجواد و رحمة الله و برکاته.» به ديوارِ قفس، بشكسته‌ام بال و پرِ خود را زدم تنهای تنها، ناله‌های آخرِ خود را درونِ شعله همچون شمعِ سوزان، آتشی دارم كه آبم كرده و آتش زدم پا تا سرِ خود را قفس را در گشوده، صيد را آزاد بگذاريد كه در كنجِ قفس، نگذاشت جز مشتی پرِ خود را كنيزان! لحظه‌ای آرام، شايد بشنوم يكدم صدای ناله‌ی جانسوزِ زهرا، مادر خود را لبم خشكيده، يارم گشته قاتل، حُجره در بسته مگر با قطره اشكی، تر نمايم حنجرِ خود را بزن كف، پايكوبی كن، بيفشان دست، امّ‌الفضل كه كُشتی در جوانی، شوهرِ بی‌ياورِ خود را بيا و اين دمِ آخر به من دِه، قطره‌ی آبی كه خوردم سال‌ها خونِ دلِ غم‌پرورِ خود را چه گوئی ای ستمگر در جوابِ مادرم زهرا اگر پرسد چرا لب تشنه كُشتی شوهر خود را اجل بالای سر، من در پی ديدار فرزندم گَهی بگشوده‌ام، گه بسته‌ام چشم ترِ خود را به ياد شعله‌های ناله‌ی ابن الرّضا «ميثم» سزد آتش زنی هم نخل، هم برگ و برِ خود را. 📝 استاد 🏴 شهادت جانسوز حضرت جواد‌الائمّه علیه‌السلام تسلیت باد. @markaz_valieasr
🏴 توصیفی جانسوز از زبان حال امام حسین علیه‌السلام با حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در بازگشت کاروان اهل‌بیت از شام به کربلا در روز اربعین 🚩 مظهرِ صبرِ خدای حیِّ داور، زینبم یادگارِ حیدر و زهرای اطهر، زینبم فتح کردی شام را سنگر به سنگر، زینبم آمدی همچون علی از فتحِ خیبر، زینبم گرچه آهی نیست از آهِ تو، ظالم سوزتر بازگشتی از همه سردارها، پیروزتر... 🥀 باغبان! از بهرِ گُل‌هایت گلاب آورده‌ام بحر بحر از چشمِ گریان، بر تو آب آورده‌ام رویِ نیلی، گیسویی از خون خضاب آورده‌ام پرچمِ پیروزی از شامِ خراب آورده‌ام آهِ دل را آتشِ فریاد کردم، یا حسین شام ویران را حسین‌آباد کردم، یا حسین... 🚩 خواهرم! در این سفر فریادِ عاشورا شدی یاسِ باغِ وحی من، نیلوفرِ صحرا شدی با کبودیِ رُخَت، مهرِ جهان‌آرا شدی هر چه می‌بینم شبیهِ مادرم زهرا شدی بارها جان دادی امّا زنده‌تر گشتی، بیا دست بسته رفتی و پیروز برگشتی، بیا... 🥀 من خدا را آیتِ فتح و ظفر بودم، حسین با سرت تا شامِ ویران، همسفر بودم، حسین بر دلِ دشمن زِ خنجر تیزتر بودم، حسین دخترانِ بی‌پناهت را سِپَر بودم، حسین بس که آمد کعبِ نی از چار جانب بر تنم گشت سر تا پا، تنم نیلی‌تر از پیراهنم... 🚩 زینبم! پیروزِ میدانِ بلا دیدم تو را فاتحِ روزِ نبردِ ابتلا دیدم تو را لحظه لحظه، قهرمانِ کربلا دیدم تو را خوانده‌ام قرآن و در طشتِ طلا، دیدم تو را تو نِگَه کردی و دشمن، چوب می‌زد بر لبم بر نگاهِ درد خیزت، گریه کردم زینبم... 🥀 در کنارِ طشت، چندین طایر افسرده بود هم لبِ تو، هم دلِ مجروح من آزرده بود کاش چوبِ آن ستمگر بر لبِ من خورده بود کاش پای صوتِ قرآنِ تو، زینب مُرده بود من که با صبرم غَمَت برجان خریدم، یا حسین در کنارِ طشت، پیراهن دریدم، یا حسین... 🚩 خواهرم! آن شب که در ویرانه مهمانت شدم با سر بُبریده‌ام شمعِ شبستانت شدم شستشو از گردِ رَه، با اشکِ چشمانت شدم چشم خود بستم، خجل از چشمِ گریانت شدم دخترم پرپر زد و جان داد، دیدم خواهرم زد نفس تا از نفس افتاد، دیدم خواهرم... 🥀 یا اخا! آن شب تو کردی با سرِ خود یاری‌ام ورنه می‌شد سیلِ خون در دیده، اشکِ جاری‌ام ماند چون بغضِ گلو در سینه آه و زاری‌ام کاش می‌مُردم من آن شب، زین امانت داری‌ام دخترِ مظلومه‌ات با دستِ زینب دفن شد حیف، او هم مثلِ زهرا مادرت، شب دفن شد... 🚩 جانِ خواهر! من سَرِ نِی، سایه‌بانت می‌شدم نیمه‌های شب، چراغِ کاروانت می‌شدم با اشارت‌های چشمم، ساربانت می‌شدم گَه جلو، گه پشتِ سر، گه هم‌عَنانت می‌شدم یاد داری سنگ زد از بام، خصمم بر جبین؟ از فرازِ نی، سَرَم افتاد بر روی زمین... 🥀 یا اَخا! خون ریخت از فرقِ تو و چشمِ ترم تا سرت افتاد از نی، سوخت جان و پیکرم من زدم بر سینه، سیلی زد به صورت، مادرم کاش پیشِ سنگِ آن ظالم، سپر می‌شد سرم قصّه‌ی سنگ و جبین، بار دگر تکرار شد رأسِ تو افتاد از نِی، چشمِ زینب تار شد... 🚩 جانِ خواهر! این مصائب در رضای دوست بود گر سرم افتاد از نی، پیش پای دوست بود بر فرازِ نی، مرا حال و هوای دوست بود این اسارت، این شهادت، از برای دوست بود تا در اطراف سرِ من، طایر دل پر زند شعله‌ی فریاد تو از نظمِ «میثم» سر زند. 📝 استاد @markaz_valieasr
🏴 توصیفی جانسوز از زبان حال امام حسین علیه‌السلام با حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در بازگشت کاروان اهل‌بیت از شام به کربلا در روز اربعین 🚩 مظهرِ صبرِ خدای حیِّ داور، زینبم یادگارِ حیدر و زهرای اطهر، زینبم فتح کردی شام را سنگر به سنگر، زینبم آمدی همچون علی از فتحِ خیبر، زینبم گرچه آهی نیست از آهِ تو، ظالم سوزتر بازگشتی از همه سردارها، پیروزتر... 🥀 باغبان! از بهرِ گُل‌هایت گلاب آورده‌ام بحر بحر از چشمِ گریان، بر تو آب آورده‌ام رویِ نیلی، گیسویی از خون خضاب آورده‌ام پرچمِ پیروزی از شامِ خراب آورده‌ام آهِ دل را آتشِ فریاد کردم، یا حسین شام ویران را حسین‌آباد کردم، یا حسین... 🚩 خواهرم! در این سفر فریادِ عاشورا شدی یاسِ باغِ وحی من، نیلوفرِ صحرا شدی با کبودیِ رُخَت، مهرِ جهان‌آرا شدی هر چه می‌بینم شبیهِ مادرم زهرا شدی بارها جان دادی امّا زنده‌تر گشتی، بیا دست بسته رفتی و پیروز برگشتی، بیا... 🥀 من خدا را آیتِ فتح و ظفر بودم، حسین با سرت تا شامِ ویران، همسفر بودم، حسین بر دلِ دشمن زِ خنجر تیزتر بودم، حسین دخترانِ بی‌پناهت را سِپَر بودم، حسین بس که آمد کعبِ نی از چار جانب بر تنم گشت سر تا پا، تنم نیلی‌تر از پیراهنم... 🚩 زینبم! پیروزِ میدانِ بلا دیدم تو را فاتحِ روزِ نبردِ ابتلا دیدم تو را لحظه لحظه، قهرمانِ کربلا دیدم تو را خوانده‌ام قرآن و در طشتِ طلا، دیدم تو را تو نِگَه کردی و دشمن، چوب می‌زد بر لبم بر نگاهِ درد خیزت، گریه کردم زینبم... 🥀 در کنارِ طشت، چندین طایر افسرده بود هم لبِ تو، هم دلِ مجروح من آزرده بود کاش چوبِ آن ستمگر بر لبِ من خورده بود کاش پای صوتِ قرآنِ تو، زینب مُرده بود من که با صبرم غَمَت برجان خریدم، یا حسین در کنارِ طشت، پیراهن دریدم، یا حسین... 🚩 خواهرم! آن شب که در ویرانه مهمانت شدم با سر بُبریده‌ام شمعِ شبستانت شدم شستشو از گردِ رَه، با اشکِ چشمانت شدم چشم خود بستم، خجل از چشمِ گریانت شدم دخترم پرپر زد و جان داد، دیدم خواهرم زد نفس تا از نفس افتاد، دیدم خواهرم... 🥀 یا اخا! آن شب تو کردی با سرِ خود یاری‌ام ورنه می‌شد سیلِ خون در دیده، اشکِ جاری‌ام ماند چون بغضِ گلو در سینه آه و زاری‌ام کاش می‌مُردم من آن شب، زین امانت داری‌ام دخترِ مظلومه‌ات با دستِ زینب دفن شد حیف، او هم مثلِ زهرا مادرت، شب دفن شد... 🚩 جانِ خواهر! من سَرِ نِی، سایه‌بانت می‌شدم نیمه‌های شب، چراغِ کاروانت می‌شدم با اشارت‌های چشمم، ساربانت می‌شدم گَه جلو، گه پشتِ سر، گه هم‌عَنانت می‌شدم یاد داری سنگ زد از بام، خصمم بر جبین؟ از فرازِ نی، سَرَم افتاد بر روی زمین... 🥀 یا اَخا! خون ریخت از فرقِ تو و چشمِ ترم تا سرت افتاد از نی، سوخت جان و پیکرم من زدم بر سینه، سیلی زد به صورت، مادرم کاش پیشِ سنگِ آن ظالم، سپر می‌شد سرم قصّه‌ی سنگ و جبین، بار دگر تکرار شد رأسِ تو افتاد از نِی، چشمِ زینب تار شد... 🚩 جانِ خواهر! این مصائب در رضای دوست بود گر سرم افتاد از نی، پیش پای دوست بود بر فرازِ نی، مرا حال و هوای دوست بود این اسارت، این شهادت، از برای دوست بود تا در اطراف سرِ من، طایر دل پر زند شعله‌ی فریاد تو از نظمِ «میثم» سر زند. 📝 استاد @markaz_valieasr