♻️آشنایی با نحوه مواجهه مسعودپزشکیان با مقوله FATF و موضوع شفافیت:
❇️(شهریور۹۵) در دفاع ازFATF: چرخش مالی در کشور ما شفاف نیست؛ اساس FATF شفافسازی است.
❇️(شهریور۹۵): کسی خائن است که از شفافیت میترسد.
❇️(آبان۹۸): هنوز لیست اموالم را در سامانه قوهقضائیه ثبت نکردم.
❇️(آبان۹۹): گرانی دلار و اختلاسها به خاطر عدم تصویب لوایح FATF است!
❇️(آبان۹۹): از FATF سر درنمیآورم!
❇️(فروردین۱۴۰۰): شفافیت یعنی FATF.
❇️(فروردین۱۴۰۰): چون شفافیت نداریم یک عده راحت میتوانند بخورند و ببرند.
(فروردین۱۴۰۰): با شفافیت مجلس مخالفم.
❇️(خرداد۱۴۰۰): از شورای نگهبان انتظار شفافیت دارم.
❇️(آبان ۱۴۰۰):اموال و دارایی مسئولان شخصی است و نباید رسانهای شود.
❇️(دی ۱۴۰۲): باید FATF داخلی را راهاندازی کنیم.
✅کسی فهمید بلاخره فازش چیه؟!😁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خشم پزشکیان در برابر انتقاد یک شهروند از تشکیل فراکسیون ترک زبانان مجلس شورای اسلامی
برخوردش را با یک نفر ترک زبان ببینید ،یه فیلم نشون بدید شهید رئیسی وامثالهم اینطور بی اعصاب پاسخگوی مردم باشن ، این میخواهد رئیس جمهور مردم ایران بزرگ بشه ،تا آخرش را ببینید قضاوت کنید...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کل زدن مجری الجزیره بعد از اعلامخبر رفتن اسقاطیل در لیست سیاه کودک کشان توسط دبیرکل سازمان ملل
🔹یکی از انتقادات به دکتر جلیلی، نداشتن سابقه مدیریت اجرایی است.
فارغ از اینکه این سخن کاملا درست است ، و او واقعاً سوابق اجرایی و عمرانی و مدیریتی وسیع تا کنون نداشته است (فقط حداکثر معاون وزیر وزارتخارجه تا شورای عالی امنیت ملی) داشته، ذات موضوع از اساس چیز دیگری است:
ایشان در کنار محصنات خاص خودش اکیدا توان و علاقه مدیریت فنی مهندسی صنعتی و اجرایی عمرانی در وجودش نیست.
#سلامبرجلیلی
🍃🍂🌺🍂🌺🍃
الَسَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْباقِرُ بِعِلْمِاللّهِ،
الَسَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْفاحِصُ عَنْ دِينِاللّهِ
سلام بر تو اى شكافنده علم الهى،
سلام بر تو اى تحقيق كننده دين الهى...
🌹🍃
هنگام غروب، پادشاه از شکارگاه به سوی ارگ و قصر خود روانه می شد. در راه پیرمردی دید که بارسنگینی از هیزم بر پشت حمل میکند لنگ لنگان قدم بر میداشت و نفس نفس صدا می داد پادشاه به پیرمرد نزدیک شد و گفت: مردک مگر تو گاری نداری که بار به این سنگینی می بری. هر کسی را بهر کاری ساخته اند. گاری برای بار بردن و سلطان برای فرمان دادن و رعیت برای فرمان بردن.
پیرمرد خنده ای کرد و گفت: اعلی حضرت! این گونه هم که فکر می کنی فرمان در دست تو نیست. به آن طرف جاده نگاه کن. چه می بینی؟
پادشاه: پیرمردی که بارهیزم بر گاری دارد و به سوی شهر روانه است.
پیرمرد: می دانی آن مرد، اولادش از من افزون تر است ولی فقرش از من بیشتراست؟
پادشاه: باور ندارم، از قرائن بر می آید فقر تو بیشتر باشد زیرا آن گاری دارد و تو نداری و بر فزونی اولاد باید تحقیق کرد.
پیرمرد: اعلی حضرت! آن گاری مال من و آن مرد همنوع من است. او گاری نداشت و هر شب گریه ی کودکانش مرا آزار می داد چون فقرش از من بیشتر بود گاری خود را به او دادم تا بتواند خنده به کودکانش هدیه دهد. بارسنگین هیزم، با صدای خنده ی کودکان آن مرد، چون کاه بر من سبک می شود. آنچه به من فرمان می راند خنده کودکان است و آنچه تو فرمان می رانی گریه کودکان است!