eitaa logo
|🟥🟥🟥 مرصاد 🟥🟥🟥|
2.6هزار دنبال‌کننده
99.4هزار عکس
65.1هزار ویدیو
411 فایل
بصیرت تشخیص حق از باطل نیست بصیرت تشخیص حق از حق نماست 🔴 هدف کانال مرصاد جهادتبیین براساس رهنمودهای مقام معظم رهبریست. @marsad ➤‏჻჻჻✺ 🔴 مشتاقانه پذیرای انتقادات سازنده شمائیم: https://eitaa.com/sa_re_mi
مشاهده در ایتا
دانلود
سهم ما از انقلاب شهادت: 🚨من خودم را برای آماده کرده‌ام! 🔘 رهبر انقلاب: 💠 [بازجو پرسید:] شما این حرف‌ها را در زده‌اید؟ اشاره کرد به بعضی از حرفهایی که زده بودم؛ از جمله دعوت مردم به شورش و قیام. من کردم. -گفت: پس در منبر چه حرف‌هایی زده‌اید؟ -گفتم: درباره و فجایعی که در آنجا اتفاق افتاد صحبت کردم، چون من ، ، از فجایعی که در مدرسه فیضیه گذشت، سخت متاثرم، خواستم مردم نیز بدانند که بر سر طلبه‌ها چه آمده است. شروع کرد مرا نصیحت کردن و در پایان گفت: بدهید که دیگر از این حرف‌ها نزنید و بروید. -گفتم: من چنین قولی نمی‌توانم بدهم‌. -گفت: اگر قول ندهید من مجبورم به شما بگیرم، زیرا که مأمورم. -گفتم: من هم ، من هم مأمورم که این حرفها را بزنم. یکباره چشمش گرد شد که من چه ماموریتی دارم و از طرف چه کسی مأمورم‌. -پرسید: از طرف چه کسی مامورید؟ -گفتم: . -سخت تحت تاثیر قرار گرفت و گفت: این کار خطر دارد، مشکلات دارد، شما . -گفتم: من فکر نمی‌کنم بالاتر از کاری باشد. شما بالاتر از اعدام ندارید و من خودم را برای اعدام آماده کرده‌ام ، همه کارهای شما زیر اعدام است. -واقعاً شده بود و گفت: شما که خود را برای اعدام آماده کرده‌اید، من به شما چه بگویم. پس در اتاق تشریف داشته باشید.... 📗 شرح اسم ، ص ۱۳۶
🚨من خودم را برای آماده کرده‌ام! 🔘 رهبر انقلاب: 💠 [بازجو پرسید:] شما این حرف‌ها را در زده‌اید؟ اشاره کرد به بعضی از حرفهایی که زده بودم؛ از جمله دعوت مردم به شورش و قیام. من کردم. -گفت: پس در منبر چه حرف‌هایی زده‌اید؟ -گفتم: درباره و فجایعی که در آنجا اتفاق افتاد صحبت کردم، چون من ، ، از فجایعی که در مدرسه فیضیه گذشت، سخت متاثرم، خواستم مردم نیز بدانند که بر سر طلبه‌ها چه آمده است. شروع کرد مرا نصیحت کردن و در پایان گفت: بدهید که دیگر از این حرف‌ها نزنید و بروید. -گفتم: من چنین قولی نمی‌توانم بدهم‌. -گفت: اگر قول ندهید من مجبورم به شما بگیرم، زیرا که مأمورم. -گفتم: من هم ، من هم مأمورم که این حرفها را بزنم. یکباره چشمش گرد شد که من چه ماموریتی دارم و از طرف چه کسی مأمورم‌. -پرسید: از طرف چه کسی مامورید؟ -گفتم: . -سخت تحت تاثیر قرار گرفت و گفت: این کار خطر دارد، مشکلات دارد، شما . -گفتم: من فکر نمی‌کنم بالاتر از کاری باشد. شما بالاتر از اعدام ندارید و من خودم را برای اعدام آماده کرده‌ام ، همه کارهای شما زیر اعدام است. -واقعاً شده بود و گفت: شما که خود را برای اعدام آماده کرده‌اید، من به شما چه بگویم. پس در اتاق تشریف داشته باشید.... 📗 شرح اسم ، ص ۱۳۶
🔻 دعا سلاح مومن هست 🔹 پوست کندن گاوِ اسرائیل به دُمش رسیده و این لحظات آخر بسیار ، ، و هست. لحظه ای از دعا برای پیروزی محور مقاومت در این شرایط غافل نشویم. 👈 دعاهای ما، حکم موشک های بالستیکی هست که از طرف ما به سمت اسرائیلیها شلیک میشود و میتواند سرنوشت جنگ را به نفع محور مقاومت رقم بزند.
3.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴دکتر قالیباف: ناسزا شنیدن و پاسخ ندادن؛ است؛ من از شما تشکر می‌کنم که در انتخابات اخلاق را رعایت کردید 🔺محمدباقر قالیباف، در جمع فعالان ستادهای تهران در انتخابات ۱۴۰۳ 🇮🇷 ⃟ٖٖٜٖٜ ⃟ٖٖٜٖٜ ⃟ٖٖٜٖٜ🗳 @marsad
🌸بسم رب الشهدا و الصدیقین🌸 ✨خاطرات بیادماندنی 🌸 این قسمت : ✨خاطرات برادر صلاحی -انقلاب-نباید-عرض-اندام-نماید- یا عملیات انتقامی کباب پزهای پیشوا ✨روز بعد ، حدود ساعت ۹صبح سردار ایزدی آمدند، تیپ تا برنامه چگونگی مراسم تشیع -علی-آقا-قمی را با -کاوه و خانوادش هماهنگ کنند و تسلیتی هم به کاوه گفته باشد، اما کاوه این شیر صحنهای نبرد با دشمن ،به محض دیدن برادر مصطفی ایزدی همچون بچه ای که پدر از دست داده باشد، در بغل ایزدی بلند، بلند، می کرد. ✨برای مراسم چهلم شهید قمی پدر ایشان ۸ نفر -پز و رستوران دار از ورامین آوردن تیپ ویژه، تا شب مراسم به همه رزمندگان کباب بدن ، عصر ایشان در حسینیه پادگان تیپ منبر رفتن و کباب پزها گوسفندان را ذبح کرده پوست کندند تابرای چرخ کردن گوشت آماده نمایند. ✨در حین کار چرخ گوشت می شود، بعد از هماهنگی با سپاه مهاباد سردار غلام جلالی فرمانده وقت سپاه مهاباد ،کباب پزها با یک دستگاه مینی بوس با لاشهای گوشت عازم شدند، اما گویا قسمت چیز دیگریست چرخ گوشت سپاه مهاباد هم بعد از مدتی کار کردن خراب می شود . ✨مسولین -مهاباد با تیپ ۱۱۰ شهید بروجردی هماهنگ می کنند و مینی بوس کباب پزها عازم مقر آن تیپ واقع در -میاندوآب می شود ، که در بین راه به -ضد-انقلاب افتادن و -کباب-شدند. ✨ خبر این حادثه تلخ برای خیلی -و-گران آمد. وشبانه به گردانها دستور -باش و صادر کرد. ✨نیروها و ادوات از مهاباد به سمت جاده سردشت و از آنجا به منطقه ای که کاوه روی -مشخص کرده بود و -می زد که اگر آنها تا صبح پیاده بروند، باید آنجا باشند، حرکت کردیم . ✨نزدیک به محلی که بایستی دو قسمت می شدیم، رسیدیم، بخشی به همراه برادر از محوری رفتند و بخشی به همراه -با-شهید-کاوه از محور دیگری رفتیم ،وبه یک روستایی رسیدم ،نماز صبح را خواندیم و بنده با نیروهای گردان پیاده به داخل روستا واردشدیم ،کاوه و خرمی بالای ارتفاع ماندند، ما وارد روستا شدیم که در گیری رخ ؛! اما در یکی از خانه ها چند بود و که نشان از حضور ضد انقلاب در این محل بود،می داد. ✨بیرون روستا را با دوربین نگاه کردم دیدیم چند نفر از -انقلاب در حال فرار به سمت هستند،دقیقا" از پشت محلی که شهید کاوه ایستاده بود بالا میرفتن ،سریع با بی سیم محمود را صدا زدم ،!خرمی جواب داد؛! گفتم: حسن جان هر کار می گم ،سریع با محمود انجام بده ؛! بعد گفتم : به سمت چپ بخوابین ۱۰ متر از ارتفاع بیاین پایین؛! و بعد ،باز هم نشسته ۵۰ متر بیاین و بعد بلند شو؛!! جای قبلی تو ببین؛!! ✨ خوش بختانه خرمی و محمود کاری را که گفتم،به خوبی انجام دادند، وقتی بلند شدند، دشمن درست -قبلی آنها بود؛!! ✨گفتم :حالا -ما شوید تا آتش را هدایت و ما بر روی ضد انقلاب بریزیم ؛!!همین کار هم شد. ✨ من برای اولین بار در -صدا زدم -محمود-علی-کاوه با لحن خیلی قشنگی گفت : ✨-بگوشم؛!! گفتم : الله اکبر اولین گلوله ۱۰۶ را شلیک کردم -گرا داد و -زد تا آنها به -واصل- شدند. ✨از جیبشان -کباب-پزهای ورامین را برداشتیم واز جنازها و قاطرهاشون هم و گرفتیم و با -پر به پادگان بر گشتیم. ✨ سه مطلب آن روز جلو حسن خرمی به حقیر گفت: اول فرمود: تو گفتی -کوهستان بلد نیستی دوم گفت :من همیشه با -تو-بیسیم همدیگر. را - زدیم بعد از -قمی گفتم؛ دیگه این صوت را در پشت نخواهم شنید؛!! اما امروز وقتی شما مجددا گفتی محمود ،محمود ،علی ؛!! -عجیبی بهم دست داد ؛!!انگارمجددا" - برایم -شد؛!! سوم اگه اینها را نمی گرفتیم -می-کشیدم- با شهید-قمی-روبرو بشم....... 🍃🌸 والعاقبه للمتقین 🌸🍃 ⭐️محمود کاوه ستاره طلایی ⭐️ 🌸🍃💔