eitaa logo
روضه رضوان
1.3هزار دنبال‌کننده
579 عکس
282 ویدیو
31 فایل
از عناوین جهان مرثیه خوان ما را بس اشعار اهل بیت علیهم السلام + مقتل عربی🌷 امیر حسین سعیدی پور آیدی ما 👈 @amir_saidi کپی فقط با ذکر لینک ⛔️
مشاهده در ایتا
دانلود
برای گفتن از او پای شعر هم به گِلْ است قلم به دست من حتّی هنوز هم دو دل است چگونه واژه بگیرد به کار، چون خجل است که جان سپردن شاعر ز. عجز، محتمل است به ذره گر نظرِ لطفِ ماهِ من نرسد به آسمانِ وصالش نگاه من نرسد قلم به دست من امشب به شور آمده است دوباره موسی جانم به طور آمده است دوباره بانگ "أَنَا الله" ز. دور آمده است بیا که جلوه‌ی مستورِ نور آمده است بیا که شاه و گدا همنشین هم شده اند دگر دعا و اجابت قرین هم شده اند زمین مکّه کند فخر بر سما امشب رسد ز. سوی سماوات این ندا امشب رسیده آیت تطهیر و هَلْ أَتیٰ امشب رسیده نَفْسِ پیمبر، ولیّ ما امشب برای هرچه خدا گفت: یک مَثَل آمد علی عالی اعلای بی بَدَل آمد امیر مُلک ولا شاه لافتی حیدر شهی که آمده در شأنش إنّما حیدر برای امر خلافت به حقّ سزا حیدر وَ معجزات نبوّت به انبیا حیدر زمین ز. مَقدم او رشکِ آسمان گردید به روی دست نبی دستِ حقّ عیان گردید علیست یار و مددکار انبیای خدا علیست در همه احوال، آشنای خدا علیست راضی مطلق به هر قضای خدا علیست آیت عظمای حقّ برای خدا درون سینه‌ی من تا که عشق پابرجاست زبان فقط به دهانم به "یاعلی" گویاست ولایت تو به من داده آبرو آقا فقط به عشق تو هستم به گفتگو آقا به دست من ز مِی عشق دِهْ سبو آقا نگو که رانده‌ای از خود مرا، نگو آقا لبم به عشق علی هر دم این ثنا دارد خوشا به حال دل من که مرتضی دارد هر آنکه از تو سرود و هر آنکه از تو نوشت یقین به حُرمت حبِ تو می‌سِزَد به بهشت بگو به سر که ندارد به سر خیالت، خشت بدون مُهر ولایت، اساس نیکی زشت به حشر، دشمنِ تو سرفکنده می‌آید به شیعیان تو آن روز خنده می‌آید وحید دکامین
نمی‌رسد به خدا، بنده‌ی خدا بی تو میان راه شود تحبِسُ الدّعا بی تو خدا مرا ز. سر کویِ تو جدا نکند که می‌رسد به من از هر طرف بلا بی تو "عُبَیدُک بفنائک ذلیلُک بفداک" خودت بگو که کجا من روم؟ کجا بی تو؟ بهشت بی تو علی جان حقیقتش نار است به منکرت بسپارم بهشت را بی تو دلیل حب شما هست اصل طینتمان وگرنه نیست محبت به دل روا بی تو و خاک منکر تو از تبار سجّین است کشیده شد گِل آن‌ها به ناکجا بی تو بیا و خاک مرا با محبتت دُر کن منم اسیر تراب و ابوترابی تو جلا بده به دل تیره‌ام علی جانم نخورده است عقیق دلم جلا بی تو قسم به چادر خیرالنسا که درد مرا مسیح هم نتواند دهد شفا بی تو ‌ نمی‌شود که دوباره مرا نجف ببری؟ چه قدر خسته‌کننده است لحظه‌ها بی تو همیشه بودی و هستی، همیشه خواهی بود چرا که خلق نشد کل ماسوا بی تو تمام مظهر اسماء حق تعالایی نشد شناخته هرگز دمی خدا بی تو صفای کعبه فقط سمت مستجارش هست‌ نمی‌بَرَد کسی از بیت حق صفا بی تو به سجده هم که روم ذکر "یاعلی" گویم نکرده خالق خود را کسی صدا بی تو همیشه کرب و بلا می‌رویم بعدِ نجف‌ نمی‌رویم سوی شهر کربلا بی تو مهدی علی‌قاسمی
ﺷﺄﻥِ تو در اندیشه ما جا شدنی نیست در کوزه که جا دادن دریا شدنی نیست هرچند که توصیف تو مولا شدنی نیست تو لطف کنی ناشدنی؛ ناشدنی نیست طبعی که نپرداخت به نام تو تلف شد بر خاک نوشتند علی؛ در نجف شد ماییم و دلی مست در ایوان طلایی احسنت! چه معماری انگشت نمایی تاریخ ندیده به خود اینگونه بنایی دارد هنر شیخ بهایی چه بهایی... هرکس که تو را دید به زانو زدن افتاد در صحن تو خورشید به جارو زدن افتاد در خلقت تو هر چه خدا داشت عیان شد در روز ازل هرچه دلت خواست همان شد هر کس که گدای تو شد آقای جهان شد از برکت نام تو اذان نیز اذان شد سردار بجز میثم تمار نداریم ما غیر علی با احدی کار نداریم از ظرفیت خویش فراتر چه بگویم؟ گنگ است زبان پیش تو دیگر چه بگویم؟ از تو که خدا گفته مکرر چه بگویم؟! هیچ است علی، پیش تو من هر چه بگویم مقصود تویی، کعبه و بتخانه بهانه ست چیزی که عیان است چه حاجت به بیان ست نامِ تو شده قدرت بازوی پیمبر در غزوه احزاب تویی یک تنه لشکر یک ضربه ات از کل عبادات فراتر با فاطمه شد قدرت تو چند برابر غیر از تو علی هیچ کسی حصن حصین نیست یا فاطمه گفتی رجزی بهتر از این نیست باید که به رخ‌ها بکشانی هنرت را آسوده کن این مرتبه تیغ دوسرت را رندی کن و یک گوشه رها کن سپرت را صفین محیاست بیاور پسرت را چشم تو گره خورده به ابروی اباالفضل وصل است به تو قدرت بازوی اباالفضل مجید تال
صحرای حجاز آمده رشک ارم امشب عالم همه گردیده محیط کرم امشب تکبیر بگویید حرم شد حرم امشب بیش از همه شب گشت حرم محترم امشب در خانه زده صاحب‌خانه قدم امشب بت‌ها همه گشتند به تعظیم خم امشب در سیزده ماه رجب ماه مبارک میلاد علی در حرم‌الله مبارک این جانِ جهان است فدا باد جهانش در قلب رسل چار کتاب است به شأنش داده است خداوند به هر عصر نشانش ریزد دُر توحید و نبوّت ز دهانش پیوسته بود نام محمد به زبانش‌ ای کعبه در آغوش به بر گیر چو جانش گلبوسه بزن صورت الله صمد را تبریک بگو فاطمة بنت اسد را ارکان حرم راست به سر شور ولایت بت‌ها همه گشتند به توحید هدایت زمزم به دوصد زمزمه کرده است روایت کامشب به حرم نور علی گشته عنایت نوری که نه مبدأ بود آن را نه نهایت کز نور الهی کند این نور حکایت این نور همان است که پیش از گِل آدم تابید ز. حُسن ازلی در دِل آدم این نور فروغ بصر آدم و حوّاست این نور همان راهبر نوح به دریاست این نور تجلای خدا در دل سیناست این نور عیان جلوه حق در یَد بیضاست این نور همان معجزه فیض مسیحاست این نور خطابی است که در طور به موساست این نور فروغی است که در غیب نهان بود این نور چراغی است که در عرش عیان بود‌ ای بحر تجلایِ اَزَل، این گهر تواست‌ ای معجزه صُنع خدا، این اثر تواست‌ ای روح‌الامین مرشد تو راهبر تواست‌ ای بیت، جمال اَحدِ دادگر تواست‌ ای آدم پاکیزه سرشت این پدر تواست‌ ای فاطمه بنت اسد این پسر تواست بر رویِ دو دست تو یدالله مبارک دیدار جمال اسدالله مبارک آغوش گشوده است ز هم بیت‌الاهش کعبه، حرم امن خدا شد به پناهش ارکان حرم تشنۀ یک نیم نگاهش مادر شده محو شرف و عزّت و جاهش در پاکی و در زهد، خداوند گواهش پیغمبر اسلام بود چشم به راهش تا بار دگر روح شریفش به تن آید بر یاری او حیدر خیبر شکن آید افتاده نفس در دل خلقت به شماره از چشم سماوات روان گشته ستاره مَه خندد و خورشید شده محو نظاره جبریل به دیوار حرم کرده اشاره وز شوق گریبان حرم گشته دوپاره تا جلوه کند رویِ خداوند دوباره‌ ای اهل حرم باز حرم محترم آمد تکبیر بگویید علی از حرم آمد این است که دیدند به هر عصر عیانش این است که پیوسته زمان هاست زمانش این است که برتر ز. مکان هاست مکانش آیات خدا ریخته از دُرج دهانش پیوسته بود نام محمد به زبانش بگرفته به بر خواجۀ لولاک چو جانش لب هاش گل انداخته از بوسۀ احمد انگار که قرآن شده نازل به محمد این است که سر تا به قدم جان رسول است شمشیر خدا، شیر خروشان رسول است. چون خرمن گل زینت دامان رسول است از کودکیِ خویش نگهبان رسول است قدر و نبأ و فاطر و فرقان رسول است قدرش بشناسید که قرآن رسول است قرآن که ز. آغاز به احمد شده نازل بر قلب وی، از قلب محمد شده نازل‌ ای بندگیِ درگه تو روح سیادت‌ ای مهر تو امضایِ قبولی عبادت خوبان جهان را به درت رویِ ارادت توحید به توحید تو داده است شهادت بی دوستی ات خلق نگردیده سعادت از یمن قدوم تو حرم یافت ولادت تو شیر خدایی و محمد به تو نازد و الله قسم خالق سرمد به تو نازد ما مهر تو با شیر گرفتیم ز مادر بی مهر تو ما را نبُوَد روح به پیکر جایی که بود پایِ تو بر دوش پیمبر کس را نبود گفتن مدح تو میسّر اوصاف تو را گفته خداوند مکرّر گیرم که ببارد ز. دهان همه گوهر با هیچ زبان گفتن مدح تو نشاید میثم چه بگوید چه بخواند چه سراید؟ غلامرضا سازگار
مولا برای از تو سرودن غزل کم است تلمیح و استعاره، مجاز و بدل کم است باید برای مدح تو قرآن ناب خواند شعر و خطابه، قصه و ضرب المثل کم است آن لحظه که حلاوت نام تو بر لب است شیرینیِ شکر که چه گویم، عسل کم است باید برای مدح تو از صبح بدر گفت: هیجای نهروان و شکوه جمل کم است‌ ای دست اقتدار خدا، فارس العرب اصلا برای شان تو تعبیر «یل» کم است شد شهره در میان عرب تک‌سواری‌ات آوازه‌های صاعقه‌ی ذوالفقاری‌ات‌ ای آفتاب علم و یقین یا ابوتراب همواره در مدار تو دین یا ابوتراب صبح نگات شمس ضحی یا ابالحسن تار عبات حبل متین یا ابوتراب از ابتدای خلقت خود کسب فیض کرد در محضر تو روح الامین یا ابوتراب مولای من ولایت تو از ازل شده با روح و جان شیعه عجین یا ابوتراب الطاف بی کران تو‌ای قبله گاه جود‌ می‌بارد از یسار و یمین یا ابوتراب در رستخیز صبح قیامت برای ما عشق تو است حصن حصین یا ابوتراب با عطر و بوی هر نفست در مشام شهر جاری شده‌ست خلد برین یا ابوتراب چشمان روشن تو بهشت پیمبر است اصلاً سرشت تو ز. سرشت پیمبر است تفسیر کن برای همه محکمات را اسرار ناب آیه‌ی صبر و صلات را مولای من تمام صفاتت الهی است آئینه‌ای تلألؤ انوار ذات را شرط حیات طیبه نور ولایت است از ما مگیر حضرت عشق، این حیات را با نعمت ولایتت آقا خودِ خدا بی شک گشوده بر همه باب نجات را یک لحظه در ولایت تو شک نمی‌کند هر کس شنیده زمزمه‌ی کائنات را تو آمدی کمی به زمین آسمان دهی تا که تجلیات خدا را نشان دهی تسبیح انبیاء معظم علی علی‌ست نقش لب پیمبر خاتم علی علی‌ست رمز نجات حضرت موسی میان نیل فریاد استغاثه‌ی آدم علی علی‌ست رمز تقربِ همه‌ی اهل کائنات آوای هر فرشته دمادم علی علی‌ست لبیک کعبه و حجر و مسجد الحرام زیباترین ترنم زمزم علی علی‌ست هر گوشه را که می‌نگرم ذکر خیر توست آقای من، عبادت عالم علی علی‌ست تو آمدی و عزت توحید پا گرفت نور خدا زمین و زمان را فرا گرفت یوسف رحیمی
آیینۀ تمام نمایِ خدا علیست نقشی که زد رقم، قلمِ ابتدا، علیست دستِ خدا ، زبان خدا ، صورت خدا در بندگیش ، بندۀ بی انتها علیست جان رسول و لحمِ رسول و دم رسول شیر خدا و شیر رسولِ خدا علیست بعد از نبی به هر زن و مرد مومنی مولا علی ، امام علی ، مقتدا علیست ذکر علی به وقت دعا یامحمد است ذکر نبی به درگه معبود یا علیست مولایِ دیگران ، دیگری بود و دیگری یا رب گواه باش که مولایِ ما علیست زیباترین دعا به لب شیعۀ علی یا مصطفی محمدُ یا مرتضی علیست دانید جای شیعه به روز جزا کجاست سوگند میخورم به خدا هر کجا علیست نفس رسول ، آنکه به جای رسول خفت تا جان کند به راهِ پیامبر فدا ، علیست دشمن به دشمنی خود اقرار
این خانه 🕋 را باید خدا در اصل معماری کند🏗 آدم بنایش برنهد جبریل هم یاری کند🦋 آن را اولواالامری یک چند حجاری کند آن را اولواالعزمی دگر منقوش و گچکاری کند💔 اینسان خدا از خانه اش چندی نگهداری کند 🕋 تا صاحبی از دوستی یک میهمانداری کند🌱 @marsieha
🌱تفسیر باء بسم الله از عشا تا اذان صبح🌱 عن ابن عبّاس: أخَذَ بِيَدي الإِمامُ عَلِيٌّ لَيلَةً مُقمِرَةً، فَخَرَجَ بي إلَى البَقيعِ‏ بَعدَ العِشاءِ وقالَ: اقرَأ يا عَبدَ اللّهِ، فَقَرَأتُ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»*، فَتَكَلَّمَ لي في أسرارِ الباء إلى بُزوغِ الفَجر. از ابن عبّاس نقل شده ‏: در شبى مهتابى، پس از [نماز] عشا، امام على عليه السلام دست مرا گرفت و به سوى بقيع بُرد و فرمود: «اى عبد اللّه! بخوان» و من خواندم: «بسم‏ اللّه الرحمن الرحيم» و او درباره اسرار باى «بسم اللّه» تا طلوع فجر برايم سخن گفت. 📚ینابیع الموده ج۱ص۲۱۴ حدیث۱۹ @marsieha
تفسیر سوره حمد به اندازه ۷۰ بار شتر 🌷 الإمام عليّ عليه السلام: لَو شِئتُ لَأَوقَرتُ‏مِن تَفسيرِ الفاتِحَةِ سَبعينَ بَعيرا. ِامام على عليه السلام: اگر مى‏خواستم، سوره فاتحه را [به اندازه‏] هفتاد بار شتر تفسير مى‏كردم. 📚دانشنامه امیرالمومنین ج۱۰ص۵۵۷ @marsieha
عجب تمثیلی است که امام مولود کعبه است .... یعنی باطن قبله را در امام پیدا کن اما ظاهرگرایان ، از کعبه نیز تنها سنگ هایش را می پرستند تمامیت دین به امامت است اما امام تنها مانده و فرزندان امیه از کرسی خلافت انسان کامل تختی برای پادشاهی خود ساخته اند . 📚فتح خون شهید آوینی @marsieha
گفتم : «علی مدد» , قلمم ذوالفقار شد مضمون، اسیر لشکر زلف نگار شد حرف از نجف که شد , دلِ پیمانه ام گرفت آهی کشید و … قافیه دیدم «خمار» شد من پایِ آن « یَمُت یَرنی » رگ گذاشتم تیغت کجاست !؟ وقت قرارو مدار شد اثبات این جنون به قیامت نمی رسد پرونده ام به خال لبت واگذار شد کفران نعمت است , اگر کم طلب کنم! قنبر به لطف بندگی ات شهریار شد اجداد ایل من , همه معشوق مذهب اند سلمان اگر نشد نسبم ! مهزیار شد میثم به چین زلف تو تبعید دار شد مالک که چین ندید , سیاستمدار شد از بس که وصله های عبایت شُکوه داشت سلطانی از مقام خودش برکنار شد رنگ اُحد پرید , همین که نگاه کرد تیغی دو دَم به گرده ی طوفان سوار شد گاهی مرا به چوب محبت بزن علی ! دل سربه راهِ ترکه ی آموزگار شد فکر رفو پیرهن کهنه ات نباش! پیراهن تو پرچم پروردگار شد سر در تنور خانه ی بدکاره ها نکن ! ای پرده پوش ! صبر خدا آشکار شد با این که پای درد تو صفین گریه کرد دامان کوفه تا به ابد لکه دار شد وقتی کلون در , پرِ شال تو را گرفت عالم دچار گریه ی بی اختیار شد رفتی و … تا قیام قیامت , امام عشق پیراهنی سیاه تنِ روزگار شد وحید قاسمی