eitaa logo
روضه رضوان
1.3هزار دنبال‌کننده
582 عکس
284 ویدیو
31 فایل
از عناوین جهان مرثیه خوان ما را بس اشعار اهل بیت علیهم السلام + مقتل عربی🌷 امیر حسین سعیدی پور آیدی ما 👈 @amir_saidi کپی فقط با ذکر لینک ⛔️
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷عزاداری چند روزه کاروان اسرا در روز اربعین در کربلا🌷 🔷🔷🔷لَمّا رَجَعَ نِساءُ الحُسَينِ عليه السلام وعِيالُهُ مِنَ الشّامِ وبَلَغوا إلَى العِراقِ، قالوا لِلدَّليلِ: مُرَّ بِنا عَلى طريقِ كَربَلاءَ، فَوَصَلوا إلى مَوضِعِ المَصرَعِ، فَوَجَدوا جابِرَ بنَ عَبدِ اللّهِ الأَنصارِيَّ رَحِمَهُ اللّهُ وجَماعَةً مِن بَني هاشِمٍ ورِجالًا مِن آلِ الرَّسولِ صلى الله عليه و آله قَد وَرَدوا لِزِيارَةِ قَبرِ الحُسَينِ عليه السلام، فَوافَوا في وَقتٍ واحِدٍ، وتَلاقَوا بِالبُكاءِ وَالحُزنِ وَاللَّطمِ، و أقامُوا المَآتِمَ المُقرِحَةَ لِلأَكبادِ، وَاجتَمَعَت إلَيهِم نِساءُ ذلِكَ السَّوادِ و أقاموا عَلى ذلِكَ أيّاما. 🔶🔶🔶هنگامى كه زنان و خاندان امام حسين عليه السلام از شام باز گشتند و به عراق رسيدند. به راه‏نمايشان گفتند: «ما را از راه كربلا ببر». آنان به قتلگاه شهدا رسيدند و جابر بن عبد اللّه انصارى كه خدا رحمتش كند و گروهى از بنى هاشم و مردانى از خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله را ديدند كه براى زيارت قبر حسين عليه السلام آمده بودند. پس در يك زمان، در آن جا گرد آمدند و با گريه و اندوه و بر سر و صورت‏زنان، به هم رسيدند و مجلس ‏هاى عزايى بر پا داشتند كه جگر را آتش مى‏زد. زنان حاضر در آن جا هم گِرد آمدند و چندين روز، همين گونه ماندند. 📚لهوف سید بن طاووس ص۲۲۵ @marsieha
🌷زیارت جابر از قبر امام حسین و شهدای کربلا در اربعین 🌷 🔷🔷🔷عن عطيّة العوفي : خَرَجتُ مَعَ جابِرِ بنِ عَبدِ اللّهِ الأَنصارِيِّ زائِرَينِ قَبرَ الحُسَينِ بنِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام، فَلَمّا وَرَدنا كَربَلاءَ دَنا جابِرٌ مِن شاطِئِ الفُراتِ فَاغتَسَلَ، ثُمَّ اتَّزَرَ بِإِزارٍ وَارتَدى بِآخَرَ، ثُمَّ فَتَحَ صُرَّةً فيها سُعدٌ فَنَثَرَها عَلى بَدَنِهِ، ثُمَّ لَم يَخطُ خُطوَةً إلّا ذَكَرَ اللّهَ تَعالى. حَتّى إذا دَنا مِنَ القَبرِ قالَ: ألمِسنيهِ، فَأَلمَستُهُ، فَخَرَّ عَلَى القَبرِ مَغشِيّا عَلَيهِ، فَرَشَشتُ عَلَيهِ شَيئا مِنَ الماءِ، فَلَمّا أفاقَ قالَ: يا حُسَينُ، ثَلاثا، ثُمَّ قالَ: حَبيبٌ لا يُجيبُ حَبيبَهُ. ثُمَّ قالَ: و أنّى لَكَ بِالجَوابِ وقَد شُحِطَت أوداجُكَ عَلى أثباجِكَ ، وفُرِّقَ بَينَ بَدَنِكَ ورَأسِكَ، فَأَشهَدُ أنَّكَ ابنُ خاتَمِ النَّبِيّينَ، وَابنُ سَيِّدِ المُؤمِنينَ، وَابنُ حَليفِ التَّقوى وسَليلِ الهُدى وخامِسُ أصحابِ الكِساءِ، وَابنُ سَيِّدِ النُّقَباءِ، وَابنُ‏ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ النِّساءِ، وما لَكَ لا تَكونُ هكَذا وقَد غَذَّتكَ كَفُّ سَيِّدِ المُرسَلينَ، ورُبّيتَ في حِجرِ المُتَّقينَ، ورُضِعتَ مِن ثَديِ الإِيمانِ وفُطِمتَ بِالإِسلامِ، فَطِبتَ حَيّا وطِبتَ مَيِّتا، غَيرَ أنَّ قُلوبَ المُؤمِنينَ غَيرُ طَيِّبَةٍ لِفِراقِكَ، ولا شاكَّةٍ فِي الخِيَرَةِ لَكَ، فَعَلَيكَ سَلامُ اللّهِ ورِضوانُهُ، و أشهَدُ أنَّكَ مَضَيتَ عَلى ما مَضى عَلَيهِ أخوكَ يَحيَى بنُ زَكَرِيّا. ثُمَّ جالَ بِبَصَرِهِ حَولَ القَبرِ وقالَ: السَّلامُ عَلَيكُم أيَّتُهَا الأَرواحُ الَّتي حَلَّت بِفِناءِ الحُسَينِ و أناخَت بِرَحلِهِ، و أشهَدُ أنَّكُم أقَمتُمُ الصَّلاةَ وآتَيتُمُ الزَّكاةَ، و أمَرتُم بِالمَعروفِ ونَهَيتُم عَنِ المُنكَرِ، وجاهَدتُمُ المُلحِدينَ، وعَبَدتُمُ اللّهَ حَتّى أتاكُمُ اليَقينُ. وَالَّذي بَعَثَ مُحَمَّدا بِالحَقِّ نَبِيّا لَقَد شارَكنا كُم فيما دَخَلتُم فيهِ. قالَ عَطِيَّةُ: فَقُلتُ لَهُ: يا جابِرُ! كَيفَ ولَم نَهبِط وادِيا ولَم نَعلُ جَبَلًا ولَم نَضرِب بِسَيفٍ، وَالقَومُ قَد فُرِّقَ بَينَ رُؤوسِهِم و أبدانِهِم، واوتِمَت أولادُهُم، و أرمَلَت أزواجُهُم؟! فَقالَ: يا عَطِيَّةُ! سَمِعتُ حَبيبي رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ: مَن أحَبَّ قَوما حُشِرَ مَعَهُم، ومَن أحَبَّ عَمَلَ قَومٍ اشرِكَ في عَمَلِهِم، وَالَّذي بَعَثَ مُحَمَّدا بِالحَقِّ نَبِيّا، إنَّ نِيَّتي ونِيَّةَ أصحابي عَلى ما مَضى عَلَيهِ الحُسَينُ عليه السلام و أصحابُهُ، خُذوا بي نَحوَ أبياتِ كوفانَ. فَلَمّا صِرنا في بَعضِ الطَّريقِ قالَ: يا عَطِيَّةُ! هَل اوصيكَ وما أظُنُّ أنَّني بَعدَ هذِهِ السَّفَرَةِ مُلاقيكَ؟ أحبِب مُحِبَّ آلِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ما أحَبَّهُم، و أبغِض مُبغِضَ آلِ مُحَمَّدٍ ما أبغَضَهُم وإن كانَ صَوّاما قَوّاما، وَارفُق بِمُحِبِّ مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، فَإِنَّهُ إن تَزِلَّ لَهُ قَدَمٌ بِكَثرَةِ ذُنوبِهِ ثَبَتَت لَهُ اخرى بِمَحَبَّتِهِم، فَإِنَّ مُحِبَّهُم يَعودُ إلَى الجَنَّةِ، ومُبغِضَهُم‏ يَعودُ إلَى النّار. 📚 مقتل الحسين للخوارزمي: ج ۲ ص ۶۷ @marsieha
ترجمه مقتل 🔶🔶🔶به نقل از عطيّه عوفى : همراه جابر بن عبد اللّه انصارى، براى زيارت قبر حسين بن على بن ابی طالب عليه السلام حركت كرديم. هنگامى كه به كربلا رسيديم، جابر به كرانه فرات، نزديك شد و غسل كرد و پيراهن و ردايى به تن كرد و كيسه عطرى را گشود و آن را بر بدنش پاشيد و هيچ گامى برنداشت، جز آن كه ذكر خداى متعال گفت، تا اين كه به قبر، نزديك شد و به من ‏گفت: مرا بگير. او را گرفتم. بيهوش، بر روى قبر افتاد. اندكى آب بر او پاشيدم و هنگامى كه به هوش آمد، سه بار گفت: اى حسين!ای حسین!ای حسین! آن گاه گفت: دوست، پاسخ دوست را نمى‏دهد؟! سپس گفت: چگونه پاسخ دهى، در حالى كه خون رگ‏هايت را بر ميان شانه ‏ها و پشتت ريختند و ميان سر و پيكرت، جدايى انداختند؟! گواهى مى‏دهم كه تو، فرزند خاتم پيامبران و فرزند سَرور مؤمنان و فرزند هم ‏پيمان تقوا و چكيده هدايت و پنجمين فرد از اصحاب كسايى و فرزند سالار نقيبان و فرزند فاطمه، سَرور زنانى؟! و چگونه چنين نباشى، در حالى كه از دست سَرور پيامبران، غذا خورده‏اى و در دامان تقواپيشگان، پرورش يافته ‏اى و از سينه ايمان، شيرنوشيده ‏اى و با اسلام، تو را از شير گرفته ‏اند. پاك زيستى و پاك رفتى؛ امّا دل‏ هاى مؤمنان، در فراق تو خوش نيست، بى آن كه در اين، ترديدى رود كه همه اينها به خيرِ تو بود. سلام و رضوان خدا بر تو باد! و گواهى می ‏دهم كه تو بر همان روشى رفتى كه برادرت يحيى بن زكريّا رفت. آن گاه جابر، ديده خود را گِرد قبر چرخاند و گفت: سلام بر شما، اى روح ‏هايى كه گرداگردِ حسين، فرود آمده، همراهش شديد! گواهى مى‏دهم كه نماز را به پا داشتيد و زكات داديد و به نيكى فرمان داديد و از زشتى، باز داشتيد و با مُلحدان جنگيديد و خدا را پرستيديد تا به شهادت رسيديد. سوگند به آن كه محمّد را به حق برانگيخت، به جابر گفتم: اى جابر! چگونه با آنان شريك باشيم‏، با آن كه ما نه به درّه‏اى فرود آمديم و نه از كوهى بالا رفتيم و نه شمشيرى زديم، در حالى كه اينان، سرهايشان از پيكر، جدا شد و فرزندانشان يتيم و زنانشان بيوه شدند؟! جابر گفت: اى عطيّه! شنيدم كه حبيبم پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مى‏فرمايد: «هر كس گروهى را دوست داشته باشد، با آنان محشور مى‏شود، و هر كس كارِ كسانى را دوست داشته باشد، در كارشان شريك مى‏شود»، و سوگند به آن كه محمّد را به حق به پيامبرى بر انگيخت، نيّت من و همراهانم، همان است كه حسين عليه السلام و يارانش بر آن رفته‏ اند. مرا به سوى خانه ‏هاى كوفه ببر. هنگامى كه بخشى از راه را رفتيم، گفت: اى عطيّه! آيا سفارشى به تو بكنم، كه ديگر گمان ندارم پس از اين سفر، تو را ببينم؟ دوستدار خاندان محمّد را، تا زمانى كه آنان را دوست مى‏دارد، دوست بدار و دشمن خاندان محمّد را، تا زمانى كه با آنان دشمن است، دشمن بدار، هر چند روزه‏ گير و شب‏ زنده‏ دار باشد، و با دوستدار محمّد و خاندان محمّد، رفاقت كن، كه اگر يك گامش از فراوانىِ گناهش بلغزد، گام ديگرش به محبّت آنان استوار مى‏مانَد؛ چرا كه دوستدار آنان، به بهشت باز می ‏گردد و دشمن آنان، به سوى آتش دوزخ می ‏رود. @marsieha
🔸 چرا قنفذ ملعون مالیات نمی داد ؟ عباس عموی پیامبر علیه السلام از امیرالمومنین علیه السلام پرسید ، چرا عمر بن خطاب از شخص قنفذ مالیات نمی گیرد و چرا همان گونه که از دیگران اخذ وجه می کند از او اخذ نمی کند؟ حضرت علی علیه السلام نگاهی به اطراف خود انداختند و ناگهان اشک از گونه های حضرت سرازیر شد به گونه ای که لباس حضرت به اشک آغشته شد و سپس فرمود : شكر له ضرْبه ضربها فاطمه بالسوْط فماتتْ و في عضدها اثره كانه الدمْلجْ. مالیات ندادن قنفذ برای این بود که با تازیانه زهرای من را مورد ضرب و شتم قرار داد و عمر به جهت تشکر از او هیچ وقت مالیاتی از او نگرفت.  بدان که وقتی زهرا از دنیا رفت اثر تازیانه های قنفذ مثل بازوبندی بر بازوی او مانده بود  . 📚سلیم بن قیس ص ۲۲۳
🔷🔷🔷 قال المفضل بن عمر: فَبَکَی الصَّادِقُ علیه السلام حَتَّی اخْضَلَّتْ لِحْیَتُهُ بِالدُّمُوعِ. ثُمَّ قَالَ لَا قَرَّتْ عَیْنٌ لَا تَبْکِی عِنْدَ هَذَا الذِّکْرِ. 🔶🔶🔶مفضل بن عمر گوید: هنگامی که حضرت امام صادق علیه السلام، ماجرای هجوم به خانه امیر المومنین و شهادت حضرت محسن بن علی علیهما السلام را به یاد می‌آوردند، آنقدر گریه می‌کردند که محاسن مبارکشان از گریه تر می‌گشت. و می‌فرمودند: روشن مباد آن چشمی که در این مصیبت نگرید. 📚 بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۲۳
🌿 گفت و شنود امیرالمومنین با قبر حضرت زهرا🌹 🌷فَلَمَّا جَنَّ اللَّيْلُ غَسَّلَهَا عَلِيٌّ وَ وَضَعَهَا عَلَى السَّرِيرِ 🍁در هنگامه شب علی ع فاطمه اش را غسل داده و بدنش را بر روی تخته قرارداد 🌷قَالَ لِلْحَسَنِ ادْعُ لِي أَبَاذَرٍّ فَدَعَاهُ فَحَمَلَاهُ إِلَى الْمُصَلَّى 🍁به فرزندش حسن ع فرمود اباذر را خبر کن بیاید او نیز چنین کرد که امام با کمک اباذر بدن فاطمه را به محل نماز انتقال دادند 🌷فَصَلَّى عَلَيْهَا ثُمَّ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ 🍁که امام ع بر پیکر فاطمه نماز ‌(میت) خواند و (سپس)دو رکعت نماز خواند 🌷 و رَفَعَ يَدَيْهِ إِلَى السَّمَاءِ 🍁 و دستهایش را بسوی آسمان بالا برده 🌷فَنَادَى هَذِهِ بِنْتُ نَبِيِّكَ فَاطِمَةُ أَخْرَجْتَهَا مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ 🍁و عرضه داشت : ای خدا این فاطمه است دختر رسول تو، که او را از ظلمت (بواسطه اسلام) بسوی نور بردی 🌷فَأَضَاءَتِ الْأَرْضُ مِيلًا فِي مِيلٍ 🍁بناگه زمین تا جایی که چشم می دید نورانی گشت 🌷فَلَمَّا أَرَادُوا أَنْ يَدْفِنُوهَا نُودُوا مِنْ بُقْعَةٍ مِنَ الْبَقِيعِ إِلَيَّ إِلَيَّ فَقَدْ رُفِعَ تُرْبَتُهَا مِنِّي 🍁که هنگامه ی دفن فاطمه صدایی شنیدند از قسمتی از بقیع، که می گفت بسوی من آی، بسوی من آی که همانا من جایگاه دفن فاطمه ام . 🌷فَنَظَرُوا فَإِذَا هِيَ بِقَبْرٍ مَحْفُورٍ فَحَمَلُوا السَّرِيرَ إِلَيْهَا فَدَفَنُوهَا 🍁پس همگی مشاهده کردند که قبری حفر شده و آماده فراهم گردیده و بدن فاطمه را بسوی آن روانه نموده در آنجا بخاک سپردند . 🌷فَجَلَسَ عَلِيٌّ عَلَى شَفِيرِ الْقَبْرِ و فقال : 🍁امام بر لبه قبر فاطمه اش نشست و فرمود : 🌷يَا أَرْضُ اسْتَوْدَعْتُكِ وَدِيعَتِي هَذِهِ بِنْتُ رَسُولِ اللَّه 🍁ای زمین این فاطمه را نزد تو به امانت سپردم این دختر رسول خداست. ِ🌷فَنُودِيَ مِنْهَا يَا عَلِيُّ أَنَا أَرْفَقُ بِهَا مِنْكَ فَارْجِعْ وَ لَا تَهْتَمَّ 🍁که صدایی از زمین برآمد که یا علی، من مدارا تر از تو با فاطمه خواهم بود پس برگرد به خانه و نگران مباش و غصه مخور 🌷فَرَجَعَ وَ انْسَدَّ الْقَبْرُ وَ اسْتَوَى بِالْأَرْضِ فَلَمْ يُعْلَمْ أَيْنَ كَانَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ. 🍁که امام به خانه بازگشت و قبر، خودش پوشانده شد وبا زمین، همسطح گردید و تا قیامت معلوم نخواهد شد که مکان قبر آن صدیقه طاهره کجاست؟ 📚 بحار الانوار ج۴۳ص۲۱۵ @marsieha
وصیت شفاهی حضرت زهرا به امیرالمومنین 1⃣ رَجَعَتْ إِلَى مَنْزِلِهَا وَ أَخَذَتْ بِالْبُكَاءِ وَ الْعَوِيلِ لَيْلَهَا وَ نَهَارَهَا وَ هِيَ لَا تَرْقَأُ دَمْعَتُهَا وَ لَا تَهْدَأُ زَفْرَتُهَا فاطمه بعد پدرش رسول الله شب و روز شروع به گريه و ناله میكردو اشك وى خشك نمى‏شد و ناله و ضجّه‏اش آرام نمى‏گرفتبه جانب منزل خود بازگشت و‌ شب و روز شروع به گريه و ناله كرد، اشك وى خشك نمى‏شد و ناله و ضجّه‏اش آرام نمى‏گرفت @marsieha
2⃣ اجْتَمَعَ شُيُوخُ أَهْلِ الْمَدِينَةِ وَ أَقْبَلُوا إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالُوا لَهُ يَا أَبَا الْحَسَنِ إِنَّ فَاطِمَةَ ع تَبْكِي اللَّيْلَ وَ النَّهَارَ فَلَا أَحَدٌ مِنَّا يَتَهَنَّأُ بِالنَّوْمِ فِي اللَّيْلِ عَلَى فُرُشِنَا وَ لَا بِالنَّهَارِ لَنَا قَرَارٌ عَلَى أَشْغَالِنَا وَ طَلَبِ مَعَايِشِنَا وَ إِنَّا نُخْبِرُكَ أَنْ تَسْأَلَهَا إِمَّا أَنْ تَبْكِيَ لَيْلًا أَوْ نَهَاراً فَقَالَ ع حُبّاً وَ كَرَامَةً بزرگان اهل مدينه اجتماع كردند و به حضور امير المؤمنين على عليه السّلام آمدند و گفتند: اى ابو الحسن! فاطمه شب و روز گريه مى‏كند، هيچ كدام از ما شب در رختخواب به خواب نمى‏رويم، در حالى كه روزها به علّت مشغله و طلب معاش قرار و آرام نداريم، ما از تو تقاضا مى‏كنيم كه فاطمه يا شب گريه كند و يا روز. حضرت امير فرمود: مانعى ندارد. @marsieha
3⃣ فَقَالَ لَهَا يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ ص إِنَّ شُيُوخَ الْمَدِينَةِ يَسْأَلُونِّي أَنْ أَسْأَلَكِ إِمَّا أَنْ تَبْكِينَ أَبَاكِ لَيْلًا وَ إِمَّا نَهَاراً فَقَالَتْ يَا أَبَا الْحَسَنِ مَا أَقَلَّ مَكْثِي بَيْنَهُمْ وَ مَا أَقْرَبَ مَغِيبِي مِنْ بَيْنِ أَظْهُرِهِمْ فَوَ اللَّهِ لَا أَسْكُتُ لَيْلًا وَ لَا نَهَاراً أَوْ أَلْحَقَ بِأَبِي رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ لَهَا عَلِيٌّ ع افْعَلِي يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ مَا بَدَا لَكِ.🌻🌻🌻 على عليه السّلام اين موضوع را با فاطمه عليها السّلام در ميان نهاد وفرمود بزرگان مدینه از من خواستند که از تو بخواهم در فراق پدرت رسول الله یا روز گریه کنی یا شب که فاطمه سلام الله علیها عرضه داشت اى ابو الحسن! من چندان مكثى در ميان اين مردم نخواهم كرد و به زودى از ميان اين مردم مى‏روم، على جان به خداوند سوگند من شب و روز از گريه آرام نخواهم گرفت تا اينكه به پدرم ملحق شوم. حضرت امير فرمود: باشد، هر طور كه ميل دارى انجام بده. @marsieha
4⃣ ثُمَّ إِنَّهُ بَنَى لَهَا بَيْتاً فِي الْبَقِيعِ نَازِحاً عَنِ الْمَدِينَةِ يُسَمَّى بَيْتَ الْأَحْزَانِ وَ كَانَتْ إِذَا أَصْبَحَتْ قَدَّمَتِ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ ع أَمَامَهَا وَ خَرَجَتْ إِلَى الْبَقِيعِ بَاكِيَةً فَلَا تَزَالُ بَيْنَ الْقُبُورِ بَاكِيَةً فَإِذَا جَاءَ اللَّيْلُ أَقْبَلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع إِلَيْهَا وَ سَاقَهَا بَيْنَ يَدَيْهِ إِلَى مَنْزِلِهَا.☘☘☘ على عليه السّلام بعد از آن، اطاقى خارج از شهر مدينه براى حضرت فاطمه عليها السّلام ساخت كه آن را بيت الاحزان مى‏گفتند. به هنگام صبح فاطمه حسن و حسين عليهم السّلام را برمى‏داشت و به بقيع مى‏رفت و همچنان تا شب مشغول گريه بود. و چون شب فرا مى‏رسيد حضرت امير مى‏آمد و فاطمه را به منزل باز مى‏گردانيد. ☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘ 5⃣ وَ لَمْ تَزَلْ عَلَى ذَلِكَ إِلَى أَنْ مَضَى لَهَا بَعْدَ مَوْتِ أَبِيهَا سَبْعَةٌ وَ عِشْرُونَ يَوْماً وَ اعْتَلَّتِ الْعِلَّةَ الَّتِي تُوُفِّيَتْ فِيهَا فَبَقِيَتْ إِلَى يَوْمِ الْأَرْبَعِينَ .🕊🕊🕊🌿🌿 حضرت فاطمه پس از فوت پدر بزرگوارش مدت بيست و هفت روز اين برنامه را انجام مى‏داد، آنگاه مريض شد و تا چهل روز زنده بود و سپس از دنيا رحلت كرد. به هنگام رحلت آن حضرت، على عليه السّلام نماز ظهر را خوانده به سوى منزل بازگشت. كنيزان را ديد در حالى به استقبال آن حضرت آمدند در حالى كه گريان و محزون بودند. امام عليه السّلام به ايشان فرمود: چه خبر شده، چرا شما را ناراحت و مضطرب مى‏بينم؟! گفتند: يا امير المؤمنين! دختر عموى خود زهرا را درياب. ☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘ 6⃣ فَأَقْبَلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع مُسْرِعاً حَتَّى دَخَلَ عَلَيْهَا وَ إِذَا بِهَا مُلْقَاةٌ عَلَى فِرَاشِهَا وَ هُوَ مِنْ قَبَاطِيِّ مِصْرَ وَ هِيَ تَقْبِضُ يَمِيناً وَ تَمُدُّ شِمَالًا فَأَلْقَى الرِّدَاءَ عَنْ عَاتِقِهِ وَ الْعِمَامَةَ عَنْ رَأْسِهِ وَ حَلَّ أَزْرَارَهُ وَ أَقْبَلَ حَتَّى أَخَذَ رَأْسَهَا وَ تَرَكَهُ فِي حَجْرِهِ وَ نَادَاهَا يَا زَهْرَاءُ فَلَمْ تُكَلِّمْهُ فَنَادَاهَا يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍالْمُصْطَفَى فَلَمْ تُكَلِّمْه ُ فَنَادَاهَا يَا بِنْتَ مَنْ حَمَلَ الزَّكَاةَ فِي طَرَفِ رِدَائِهِ وَ بَذَلَهَا عَلَى الْفُقَرَاءِ فَلَمْ تُكَلِّمْهُ فَنَادَاهَا يَا ابْنَةَ مَنْ صَلَّى بِالْمَلَائِكَةِ فِي السَّمَاءِ مَثْنَى مَثْنَى فَلَمْ تُكَلِّمْه ُ فَنَادَاهَا يَا فَاطِمَةُ كَلِّمِينِي فَأَنَا ابْنُ عَمِّكَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ .🕊🕊🕊🌸🌸 حضرت على به سرعت به سوى اطاق فاطمه رفت و بر آن بانو وارد شد، ناگاه ديد فاطمه در ميان بستر خويش (كتان سفيد مصرى) افتاده و به طرف راست و چپ مى‏غلطد. على عليه السّلام ردا را از دوش خود و عمّامه را از سر مبارك خويش افكند و لباس خود را درآورد، آنگاه آمد و سر مبارك حضرت زهرا را به دامن گرفت و فرمود: اى زهرا! ولى حضرت فاطمه سخنى نگفت. براى دومين بار فرمود: اى دختر محمّد مصطفى! فاطمه زهرا باز جوابى نداد! على عليه السّلام براى سومين بار صدا زد: اى دختر آن كسى كه زكات را در دامن عباى خود براى فقرا مى‏برد! جوابى نشنيد. اى دختر آن كسى كه با ملائكه نماز خواند! حضرت زهرا عليها السّلام جوابى نداد. على عليه السّلام صدا زد: اى فاطمه، با من سخن بگو! من پسر عموى تو على بن ابى طالب هستم. ☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘ 7⃣ قَالَ فَفَتَحَتْ عَيْنَيْهَا فِي وَجْهِهِ وَ نَظَرَتْ إِلَيْهِ وَ بَكَتْ وَ بَكَى وَ قَالَ مَا الَّذِي تَجِدِينَهُ فَأَنَا ابْنُ عَمِّكِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ فَقَالَتْ يَا ابْنَ الْعَمِّ إِنِّي أَجِدُ الْمَوْتَ الَّذِي لَا بُدَّ مِنْهُ وَ لَا مَحِيصَ عَنْه.ُ 🌴🌴 فاطمه چشمان خود را به روى او باز كرد، آنگاه آن بانو گريست و على عليه السّلام هم گريان شد و به زهراى اطهر فرمود: مگر تو را چه شده؟ من پسر عمويت على هستم. فاطمه گفت: اى پسر عمو! من اكنون آن مرگى را مشاهده مى‏كنم كه نمى‏توان از دست آن گريخت. @marsieha
8️⃣ و أَنَا أَعْلَمُ أَنَّكَ بَعْدِي لَا تَصْبِرُ عَلَى قِلَّةِ التَّزْوِيجِ فَإِنْ أَنْتَ تَزَوَّجْتَ امْرَأَةً اجْعَلْ لَهَا يَوْماً وَ لَيْلَةً وَ اجْعَلْ لِأَوْلَادِي يَوْماً وَ لَيْلَةً يَا أَبَا الْحَسَنِ وَ لَا تَصِحْ فِي وُجُوهِهِمَا فَيُصْبِحَانِ يَتِيمَيْنِ غَرِيبَيْنِ مُنْكَسِرَيْنِ فَإِنَّهُمَا بِالْأَمْسِ فَقَدَا جَدَّهُمَا وَ الْيَوْمَ يَفْقِدَانِ أُمَّهُمَا فَالْوَيْلُ لِأُمَّةٍ تَقْتُلُهُمَا وَ تُبْغِضُهُمَا .🌹🌹🌹 من مى‏دانم كه تو بعد از من نمى‏توانى ازدواج نكنى، يا على! اگر ازدواج كردى يك شب و يك روز نزد همسرت و يك شب و يك روز پيش فرزندان من باش. على جان! به صورت حسن و حسينم فریاد نزنى، زيرا ايشان يتيم و دل شكسته‏اند، ديروز بود كه آنان جدّ بزرگوار خود را از دست دادند، امروز هم مادر خود را از دست مى‏دهند. واى بر آن امّتى كه آنان را مى‏كشند و با ايشان بغض و دشمنى مى‏ورزند!!🌻🌻 ☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘ 9️⃣ ثمَّ أَنْشَأَتْ تَقُولُ‏:🌷🌷🌷 آنگاه اشعارى راحضرت زهرا بدين ترتيب خواند: ☘1. ابْكِنِي إِنْ بَكَيْتَ يَا خَيْرَ هَادٍ وَ اسْبِلِ الدَّمْعَ فَهُوَ يَوْمُ الْفِرَاقِ‏ ☘1- اگر می خواهی گريه ‏كنى بر من گريه كن اى بهترين هدايت‏ گر ، و اشك بريز كه روز فراق فرا رسيده. 🌱 2.يَا قَرِينَ الْبَتُولِ أُوصِيكَ بِالنَّسْلِ ‌ فَقَدْ أَصْبَحَا حَلِيفَ اشْتِيَاقٍ‏ 🌱2- اى همسر بتول! من در باره نسل خود به تو سفارش مى‏كنم، زيرا كه ايشان ملازم اسلام مى‏باشند. 🍃3.اِبْكِنِي وَ ابْكِ لِلْيَتَامَى وَ لَا تَنْسَ قَتِيلَ الْعِدَى بِطَفِّ الْعِرَاقِ‏ 🍃3- براى من و يتيم‏هاى من گريه كن، مخصوصا كشته و قتيل كربلا را فراموش نكنى 🌾4. فَارَقُوا فَأَصْبَحُوا يَتَامَى حَيَارَى يَحْلِفُ اللَّهَ فَهُوَ يَوْمُ الْفِرَاق‏ 🌾4-ايشان مفارقت مى‏كنند و يتيمانى حيران و سرگردان مى‏شوند، خداوند مقرّر كرده كه روز فراق است. 🌹🌹🌹 📚بحار الانوار ج۴۳ ص۵۹۹ ترجمه روحانی @marsieha
🌿 تابوت حضرت زهرا اولین تابوت در اسلام😔 مادری که سفارش ساخت تابوت می دهد 😭 قال الصادق ع: أَوَّلُ نَعْشٍ أُحْدِثَ فِي الْإِسْلَامِ نَعْشُ فَاطِمَة..... َ إِنَّهَا اشْتَكَتْ شَكْوَتَهَا الَّتِي قُبِضَتْ فِيهَا وَ قَالَتْ لِأَسْمَاءَ إِنِّي نَحِلْتُ وَ ذَهَبَ لَحْمِي أَ لَا تَجْعَلِينَ لِي شَيْئاً يَسْتُرُنِي،قَالَتْ أَسْمَاءُ إِنِّي إِذْ كُنْتُ بِأَرْضِ الْحَبَشَةِ رَأَيْتُهُمْ يَصْنَعُونَ شَيْئاً أَ فَلَا أَصْنَعُ لَكِ فَإِنْ أَعْجَبَكِ أَصْنَعُ لَك.ِ قَالَتْ نَعَمْ فَدَعَتْ بِسَرِيرٍ فَأَكَبَّتْهُ لِوَجْهِه ِثُمَّ دَعَتْ بِجَرَائِدَ فَشَدَّدَتْهُ عَلَى قَوَائِمِهِ،ثُمَّ جَلَّلَتْهُ ثَوْباً فَقَالَتْ هَكَذَا رَأَيْتُهُمْ يَصْنَعُونَ فَقَالَتِ اصْنَعِي لِي مِثْلَهُ اسْتُرِينِي سَتَرَكِ اللَّهُ مِنَ النَّارِ. امام صادق علیه السلام فرمودند: اولین تابوتی که در اسلام ساخته شد تابوت حضرت زهرا بود ..... فاطمه اندوه و ناراحتی خویش که منجر به وفاتش شد را ابراز کرد و به اسماء فرمود من ضعیف شده ام و گوشتهای بدنم ذوب گشته آیا نمی توانی چیزی را برای بسازی که بدن مرا هنگام وفات بپوشاند؟ اسماء گفت زمانی که در حبشه بودم دیدم وسیله ای را می سازند آیا آن رابرایت بسازم اگر شما آنر ا پسندیدید برای شما هم می سازم حضرت قبول کردند اسماء تخته ای را در خواست کردند آنرا به روی قرار داد سپس چند چوب خرما را بر دسته های آن قرار داد سپس با پارچه ای روی آن را پوشانده محکم کرد و عرضه داشت این چنین دیدم که(تابوت) درست می کردند حضرت فرمود : مانند این برایم بساز و (هنگام مرگ مرا از نامحرم) بپوشان، خدا تو را از آتش جهنم بپوشاند( و محافظت نماید.) 📚بحار الانوار ج ۴۳ ص۲۱۳ @marsieha