دو کلید طلایی پرواز:
نماز اول وقت
رفاقت با شُهدا
#شهیدعباسدانشگر
🌱|@martyr_314
به خوابم آمد و گفت:
من به خواسته ے خودمڪه شھادت بود، رسیدم.
وقتۍبرای دومین بار با خانـم شهربانو نوروزیان،
همسر شهید حاج محمد شالیڪار،
هماهنگ مۍڪم تا ڪارهای مربوط به ڪتاب را انجام دهیم،
همان شب دوباره خواب او را دیدم.
انگار نه خواب بودم و نه بیدار.
آمد و گفت: ڪتاب رو بده ببینم چه ڪار ڪردی!
جزوه ی آماده شده ای را جلوی او گذاشتم. جزوه را برداشت و به چند صفحه اش نگاهی انداخت و با لحن تلخی پرسید:
از حضرت زینب چۍ نوشتی؟
نگاه مبھوتم به چشم های نافذش گره خورده بود.
بعد از سڪوت ڪوتاه زبان باز ڪردم و با شرمندگی گفتم:
چیزی ننوشتم!
گفت:
از مصیبت حضرت زینب(ع) بنویس...
از خواب برخاستم.
ناخودآگاه می گریستم
و می گفتم: الله اکبر...الله اکبر...😭
به روایت نویسندهی ڪتاب "خداحافظ دنیا" خاطرات شهید حاج محمد شالیکار
#شهیدحاجمحمدشالیکار
🌱|@martyr_314
همیشہمیگفت:
برایاینکہگرهمحبتما
برایهمیشہمحکمبشہ
بایددرحقهمدیگہدعاکنیم:)♥!
#شهیدعباسدانشگر
🌱|@martyr_314
#شهیدانہ
حاج عباس وقتے از منطقہ جنگے آمد، مثل همیشہ سرش را پایین انداخت و گفت: «من شرمنده تو هستم.
من نمےتوانم همسر خوبے براے تو باشم»😔
پرسیدم: عملیات چطور بود؟☺️
گفت: «خوب بود»
گفتم: شکستش خوب بود؟! گفت: «جنگ است دیگر»😁
با روحیہ عجیب و خیلے عادے گفت: جنگ ما با همہ خصوصیات و مشکلاتش در جبهہ است و زندگے با همہ ویژگےهایش در خانہ»
وقتے عباس بہ خانہ مےآمد، ما نمےفهمیدیم کہ در صحنہ جنگ بوده و با شکست یا پیروزے آمده است.☹️
همسر#شهیدعباسکریمی
🌱|@martyr_314