ماه رمضان آخری ده روز مرخصی گرفت و من و پدرش را برد مشهد
گرم بود ظهر که نماز جماعت میخواندیم من را با تاکسی برمیگرداند هتل که اذیت نشوم
خودش نمیخوابید،دوباره برمیگشت حرم
میایستاد به دعا و نماز
شب بیستویکم توی صحن هدایت نشسته بودم
پیام محسن آمد روی گوشیام
قسمم داده بود: مامان تورو خدا دعا کن یه بار دیگه قسمتم بشه برم سوریه
#شهیدمحسنحججی
🌱|@martyr_314
من اهمیٺے نمیدهم درباره ما چه میگویند
من میخواهم دل ولایٺ را راضےڪنم
اگر دم از شهدا و شهادت میزنیم
باید تا میتوانیم برای انقلاب و ولایت کار کنیم
#شهیدحسینخرازی
🌱|@martyr_314
شاید جنگ پایان یافته باشد اما
مبارزه هرگز پایان نخواهد یافت
زنهار این غفلتی که من و تو را فرا گرفته
ظلمات جهنم است..!
#شهیدسیدمرتضیآوینی
🌱|@martyr_314
مثل دفعه هاے قبل زنگ زد گفت
که دارد میرود💔
لحن آرامش هنوز توی گوشم
هست توی دلم خالی شد😔
از اینکه گفـت دارد میرود
این دو سه بار اخیری که رفت
لحنش موقع خداحافظی بوی
رفتن میداد
بغضم گرفت😢
گفتم: کے بر میگردے؟
برخلاف همیشه که میگفت
کی میآید
گفت: معلوم نیست☹️
مثل همیشـه گفتم:
خدا حافظ است انشاءالله🙂🍃
همیشه موقع رفتنش زنگ که میزد حداقـل یک ربعے حرف میزدیم☺️
اما ایندفعه مکالمهمان خیلی کوتاه بود😔
یک دقیقه یا کـمتر شاید
حتی نگذاشت مثل همیشـه بگویم رفتی آنطرف اس ام اس بده!
تلفن را که قطع کرد
بلافاصله پیغام زدم:
اس ام اس بده گاهگاهی!😢
یک کلمه نوشت: حتما
ولی رفت که رفت…😭💔
همسر#شهیدمحمودرضابیضایی
🌱|@martyr_314