🌴🥀🌼🌺🌼🥀🌴
#همسرانه
#همسرداری_شهدا
#سردار_شهید
#حاج_عباس_کریمی
تواضع و فروتنی #عباس باور نکردنی بود.
همیشه عادت داشت، وقتی #من وارد #اتاق می شدم، بلند می شد و به #قامت می ایستاد .
یک روز وقتی وارد شدم روی #زانوانش ایستاد .
ترسیدم، گفتم : #عباس چیزی شده، پاهایت چطورند؟
#خندید و گفت : نه شما بد #عادت شده اید؟
من همیشه #جلوی تو بلند می شوم. امروز خسته ام. به زانو ایستادم .
می دانستم اگر #سالم بود ، بلند می شد و می ایستاد.
#اصرار کردم که بگوید چه #ناراحتی دارد.
بعد از #اصرار زیاد من ، گفت: چند روزی بود که پاهایم را از #پوتین در نیاورده بودم. انگشتان #پاهایم پوسیده است. نمیتوانم روی #پاهایم بایستم.
#عباس با همان حال، #صبح روز بعد به #منطقه جنگی رفت.
این #اتفاق به من نشان داد که #حاج_عباس_کریمی از بندگان #خاص خداوند است .
راوی :
#همسر_شهید
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
💐 🥀🕊
از تواناییهای فوق العاده انسان در دنیای ظهور، حرکت در فضا و سیر در آسمان هاست؛
آیا از عجایب دنیای ظهور خبر داری؟؟👀
آیا می دانی بهشت زمینی🌍 دوران ظهور چه شکلی هست
از وقایع عجیب آخر الزمان مطلعی؟؟؟🌪
☘#توسلات_مهدوی
🌺#علائمونشانههایظهور
☘#توصیه_هاے_علما
🌸#احادیث_ناب_اهل_بیت
☘#سرگذشتارواحدربرزخ
👌این ڪانال #خاص رو از دست ندیم👇
https://eitaa.com/joinchat/64094406Cdc1aa61960
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#شهیدانه
#عاشقانه_های_شهدا
#عشق_به_مولا
وقتے خداوند می خواهد
یه نفر #خاص باشه
#شهید_والامقام
#حاج_علے_کسایے
تولد : عید غدیر
ازدواج : عید غدیر
شهادت : عید غدیر
تخصص : استاد نهج البلاغه
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🕊🌹🕊 قرارگاه شهدا 🕊
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
eitaa.com/joinchat/3399418009Ceebccf2e58
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
@martyrscomp
تکه ای از بہشـ✨ـت (۲)
دوستانم از قبل سنگ متبرک را داخل یک جا نماز به همراه تربتــ کربلا و عطر حرم امام رضـا (ع) بسته بندی کرده بودن و آماده برای خانواده #شهید .
وقت موعود فرا رسید.5نفری به سر مزار شهیــد رسیدیم،
مادر و همسر شهید نشسته بودند.پس از عرض ادب و قرائت فاتحه،بنده با احترام #امانتے را تحویل مادر بزرگوار دادم،
اما نمیدانم چه شد هر دو زدن زیر گریه و ما متعجب آنهارا نگاه میکردیم...
چندی بعـد مادر شروع به صحبت کرد:
"ما هر پنجشنبه شب سر مزار عجب گل میاییم و تا خود صبح کنارش می نشینیم،صبح جمعه #دعای_ندبه را میخوانیم و بعد میرویم.
چند هفته پیش،صبح جمعه،وقتی که از نماز صبح برمیگشتم،
دیدم جوانــے خوش سیما،سبز پوش،کنار مزار عجب گل نشسته!!
تعجب کردم و خودم رو رسوندم کنارش.
باورتان نمیشود چه عطر خاصــے در هوا پیچیده بود...
بهم سلام کرد و گفت:
-مادر کجا بودید؟منتظرتون بودم
-رفته بودم نماز جماعت داخل مهدیه چرا؟
-خواستم به شما عرض کنم قطعه سنگی از مزار #حضرت_ابوالفضل در راه است،به زودی توسط دوستان ما به دست شما خواهد رسید.
سنگ مزار پسرتان را نگذارید،وقتی رسید آن را داخل سنگ قبر بگذارید.
من اومدم چیزی بگم، که دیدم پا شد و خداحافظی کرد و کم کم از ما دور شد و رفت.و آن عطر #خاص هم کم شد...
داشتم با خودم فکر میکردم که ایشون کی بود اما اون مرد ناپدید شده بود
از آن روز منتظــر این امانتی بودم تا اینکه شما امشب ان را به ما تحویل دادید...
به خود آمدم دیدم آنچنان محو صحبت های مادر شهید شده ایم که سر و صورت همه ی دوستان خیس است...
آخه هنوز باورمان نمی شد که این قطعه سنگ متبرک به وسیله ی ما به دست این مادر شهید رسید...
حالا فهمیدم چرا تا اون روز مزار عجب گل غلامی سنگ نداشت!!!!
پایان
🍃🌷#شهید_عجب_گل_غلامی 🌷🍃
#شهید_مدافع_حرم