در محضر شهیدان🕊
🔸 تندتر از امام و ولایت فقیه نروید که پایتان خُرد میشود،
از امام هم عقب نمانید که منحرف میشوید...
🌷#شهید_محمد_رضا_تورجی_زاده
🌷#شادی_روحش_صلوات
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نحوه ی رفتن مهمه...
#شهید_محمد_رضا_تورجی_زاده🕊🌹
بسم رب الشهداء
.
آن شب من هم سر پست خوابم برده بود اما محمد من را تنبیه نکرد. وقتی همه رفتند، به سمت او رفتم و گفتم :《 محمد آقا ! من هم با اینها بودم.》
نگاهی به من کرد. منتظر جواب بودم. البته حدس می زدم که چرا من را تنبیه نکرده باشد. من مدتی مربی عقاید و قرآن بودم. محمد گفت :《 این ها نیروی عادی هستند. مسئولیت شان هم با من است . اما شما سرباز امام زمانی . تکلیف این ها با من است ،تکلیف شما هم با خود آقاست. شما فرماندت کسی دیگر است.》
.
اینها گفت و رفت. همانجا ایستادم و خجالت کشیدم.
.
#شهید_محمد_رضا_تورجی_زاده.
.
#کتاب_به_نام_مادر
.
بسم رب الشهداء
.
حتی در هوای سرد زمستان که همه ی نیروها دو پتو روی خود می انداختند، محمد به یک پتو اکتفا می کرد و می گفت :《 وقتی راحت بخوابم، برای نماز سخت بیدار می شوم.》
.
#اشاره به اهمیت نماز
.
#شهید_محمد_رضا_تورجی_زاده.
#کتاب_به_نام_مادر
.
📌 وقتی توسل شهید حسین خرازی به حضرت زهرا(س) رمز پیروزی عملیات شد
🔷️ توی خط مقدم کارها گره خورده بود، خیلی از بچه ها پرپر شده بودند، خیلی مجروح شده بودند.
◇ حاج حسین خرازی بی قرار بود اما به رو نمی آورد. خیلی ها داشتند باور میکردند اینجا آخرشه. یه وضعی شده بود عجیب.
◇ توی این گیر و دار حاجی اومد بیسم چی را صدا زد و گفت: هر جور شده با بی سیم، محمدرضا تورجی زاده را پیدا کن.
◇ خلاصه تورجی زاده را پیدا کردند. حاجی بیسم را گرفت و با حالت بغض و گریه از پشت بیسیم گفت: تورجی زاده چند خط روضه #حضرت_زهرا برام بخون. تورجی زاده فقط یک بیت زمزمه کرد که دیدم حاجی از هوش رفت!
◇ خدا میدونه نفهمیدیم چی شد، وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه ها دارند تکبیر میگویند. خط را گرفته بودند. عراقی ها را تار و مار کرده بودند. با توسل به #حضرت_زهرا(س) گره کار باز شده بود.
#شهید_محمد_رضا_تورجی_زاده