🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹
#شهدای_رمضان
#شهید_والامقام
#ایوب_توانایی
#ایوب در ماه مبارک رمضان متولد شد، در ماه مبارک رمضان برای فراگیری دروس حوزوی عزیمت کرد. در ماه مبارک رمضان عازم جبهه شد.
در عملیات رمضان #شهید و مفقودالاثر شد .
در ماه مبارک رمضان #پیکر مطهرش به زادگاهش بازگشت .
#ایوب در عملیات رمضان مفقود شد و پیکرش بعد از 14 سال شناسایی و به زادگاهش منتقل شد.
مادر بزرگوارش یک ماه قبل از پیدا شدن پیکر مطهر #شهید، خواب میبیند که #ایوب آمده و یک لباس گونی مانند تنش کرده است.
ظاهراً اسیری بوده که آزاده شده و میگوید: همینطور که آمد سر روی زانوهای من گذاشت، او را بغل کردم و شروع کردم گریه کنم ، گفت : مادر گریه نکن من بحمدالله از بند صدام آزاد شدم .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌴 🕊🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#در_محضر_شهدا
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#عباس_کریمی
#شهید کسی است که حقیقت و هدف الهی را درک کرد و برای این حقیقت پایداری کرد و جان داد.
#شهادت در اسلام نه مرگی است که دشمن به مجاهد تحمیل می کند بلکه انتخابی است که وی با تمام آگاهی و شعور و شناختش به آن دست می آرد.
وَلَا تَقُولُوا لِمَن يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَٰكِن لَّا تَشْعُرُونَ(بقره، 154)
به آنانکه در راه خدا کشته می شوند، نگویید مرده اند، بلکه آنها زنده اند ولی شما در نمی یابید.
#شهادت برای من یک فیض بزرگی است من لیاقت یک #شهید را ندارم و امیدوارم که آنها که قبل و بعد از من به درجه #شهادت نایل آمده اند من را در آن دنیا #شفاعت نمایند.
«انشاء الله»
🌹 #سالروز_شهادت🕊
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 🕊🥀
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#خاطرات_شهدا
#سردار_شهید
#حاج_عبدالحسین_برونسی
يك روز با دو تا از همرزماش آمده بود خانه. آن وقتها هنوز كوی طلاب مینشستيم. خانه كوچک بود و تا دلت بخواهد گرم. فصل تابستان بود و عرق همينطور شُرشُر از سرو رويمان میريخت. رفتم آشپزخانه. يک پارچ آب يخ درست كردم و آوردم برايشان. یكی از دوستهای #عبدالحسين گفت:"ببخشيد حاج آقا." اگر جسارت نباشد میخواستم بگويم كولری را كه داديد به آن بنده خدا، برای خانه خودتان واجبتر بود. يكی ديگر به تاييد حرف او گفت: آره بابا، بچههای شما اينجا خيلي بيشتر گرما میخورند.
كنجكاو شدم. با خودم گفتم: پس شوهر ما كولر هم تقسيم میكند! منتظر بودم ببينم #عبدالحسين چه میگويد. خندهای كرد و گفت: اين حرفها چيه شما میزنيد؟ رفيقش گفت: جدی میگويم حاج آقا. باز خنديد و گفت: شوخی نكن بابا جلوی اين زنها! الان خانم ما باورش میشود و فكر میكند اجازه تقسيم كولرهای دنيا، دست ماست. انگار فهميدند #عبدالحسين دوست ندارد راجع به اين موضوع صحبت شود؛ ديگر چيزی نگفتند. من هم خيال كولر را از سرم بيرون كردم. میدانستم كاری كه نبايد بكند، نمیكند. از اتاق آمدم بيرون.
🌹 بعد از #شهادتش، همان رفيقش میگفت:
آن روزها وقتی شما از اتاق رفتيد بيرون، حاج آقا گفت: میشود آن خانوادهای كه #شهيد دادند، آن #مادر_شهيدی كه جگرش داغ دار است، توی گرما باشد و بچه های من زير كولر؟! كولر سهم #مادر_شهيد است، خانواده من گرما را میتوانند تحمل كنند.
📚کتاب #خاکهای_نرم_کوشک
#مردان_بی_ادعا
#مردان_خاکی
#بیت_المال
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🥀 🕊🌹
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#شهدا
#ماه_رمضان
#شهید_مدافع_حرم
#جواد_محمدی
بعد از مراسم تشییع #شهید_مهدی_اسحاقیان
دو نفری زیر سایه دیوار گلزار #شهدای درچه نشستیم .
با شوخی به من گفت :
دعا کن در ماه رمضان #شهید نشوم و یا اگر #شهید شدم ، پیکرم را بعد از ماه رمضان بیاورند که مردم در گرما اذیت نشوند ...
صحبتش یک شوخی بود ولی درست سال بعد ، #جواد در ماه رمضان به #شهادت رسید و پیکرش جا ماند تا بعد از ماه مبارک
همینست دیگر ...
در ماه رمضان #شهید شد ...
اما طبق قراری ڪه با خدا داشت
پیڪرش بعد از ماه مبارک تفحص و تشییع شد .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهـش_پر_رهرو
🌹 🕊🌷
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#شهیدانه
#شهید_والامقام
#علی_خلیلی
وقتے ضارب #علی رو زد و ما اون رو به گوشه ای از خیابون کشیدیم ، یک پیرمرد اومد گفت :
خوب شد همینو می خواستی؟
به تو چه ربطی داشت که دخالت کردی؟
#علی با همان بدن بی جان گفت:
حاج آقا فکر کردم #دختر شماست، من از #ناموس شما دفاع کردم.
#سوم_فروردین
سالروز #آسمانی_شدن
#شهید امر به معروف و نهی از منکر
#علی_خلیلی
را گرامی می داریم
🌹 #سالروز_شهادت🕊
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 🥀🌴
❤️ #شهید یعنی...
کوچه ی خلوتی را میخواهمبی انتها، برای رفتن..و آسمانی برای پـرواز کردن
عاشقانه اوج گرفتنرها شدن..🕊
🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀
خاطرات دفاع مقدس
#ماه_رمضان
#در_جبهه_ها
#شهدا_و_روزه
خدا رحمت کند #شهید_رفیعی از کارگران اهل قم بود که با زبان روزه به #شهادت رسید.
در یکی از نیمه شب های ماه رمضان که قرار بود خود من چند روز پس از آن به مرخصی بروم، #شهید_رفیعی چون می دانست می خواهم به قم برگردم، پیش من آمد و گفت حاج ناصر! وصیت نامه ای را همین دیشب نوشتم و از تو می خواهم وقتی به قم رفتی آن را به دست خانواده ام برسانی؛ من وصیت نامه را گرفتم؛ پس از اذان صبح بود که #شهید_رفیعی با دهان #روزه مشغول #مناجات با خدا بود که حمله خمپاره ای دشمن باعث #شهادت این #شهید والا مقام شد؛ واقعا نحوه #شهادت او در حال #مناجات با خدا، بسیاری از همرزمان ش را تحت تأثیر قرار داد.
راوی :
#همرزم_شهید
یاد باد
آن روزگاران
یاد باد
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🕊🌹🕊
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊
#شهدای_رمضانی
#افطاری_با_شهادت
#شهید_والامقام
حجت الاسلام والمسلمین
#سیدعلی_اندرزگو
بیست و سوم ماه مبارک رمضان، روز بزرگی بود که #سید برای اجرای هدف مهمش برای خود تعیین کردهبود. همهچیز اما در روز هجدهم ماه مبارک تغییر کرد. در این روز #سیدعلی در تماس تلفنی با یکی از دوستانش در تهران، به او خبر داد که فردا افطار، مهمان او خواهد بود، غافل از اینکه این مکالمه، شنونده دیگری هم دارد، « ساواک»
غروب فردا، #سیدعلی وقتی سر قرار رسید که ماموران ساواک محل را محاصره کردهبودند. زنده به دست ساواک افتادن، بدترین اتفاق برای سید بود. پس طوری از مخفیگاهش بیرون آمد که ماموران تصور کردند مسلح است و قصد تیراندازی دارد. اینطور بود که برای روانه کردن رگبار گلوله به سوی او تردید نکردند. سید اما در آخرین لحظات هم داغ بر دل ساواکیها گذاشت. او با آخرین رمقهایش، چند برگ از نوشتههای محرمانه دفترچه یادداشتش را در دهان گذشت و فرو داد تا به دست ساواک نیفتد.
نزدیک اذان مغرب بود که #سیدعلی به آرزویش رسید و در نوزدهم ماه رمضان سال 1357، با #شهادت افطار کرد تا اولین #شهید رمضانی نهضت امام خمینی (ره) لقب بگیرد.
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🕊 🌹🕊
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹
#در_محضر_فرمانده
#مقام_معظم_رهبری
#شهید_املاکی که توی میدان جنگ شیمیایی زدند و خودش هم آنجا در معرض شیمیایی بود چون بسیجی بغل دستش ماسک نداشت ، #شهید_املاکی ماسک خودش را برداشت، بست به صورت بسیجی همراهش، قهرمان یعنی این! ، البته هر دو #شهید شدند. هم املاکی #شهید شد و هم آن بسیجی #شهید شد اما این قهرمان مانند اینها که از بین نمی روند. زنده اند ، هم پیش خدا زنده اند هم دردل ما زنده اند و هم در فضای زندگی و ذهنیت ما زنده اند.
🌹 #سالروز_شهادت🕊
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 🌴🥀
🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀
خاطرات دفاع مقدس
#ماه_رمضان
#در_جبهه_ها
#شهدا_و_روزه
خیلی از رزمندگان، در ماه رمضان و در آن هوای سوزان، با دهان روزه #شهید می شدند. خود ما در منطقه پاسگاه زید، عملیات رملی می کردیم و به چشم می دیدیم که در آن منطقه، بعد از منور زدن توسط عراقی ها، برخی از رزمندگانمان، با دهان روزه و با تیر خلاص دشمن به #شهادت می رسیدند.
یکی از این #شهدا، #شهید_کبیری از بچه های سپاه بود؛ یادم می آید یک بار این #شهید_والامقام ، پس از آن که سحری خود را خورده بود تا روزه بگیرد، شروع به خواندن نماز صبح کرد که همه ما از جمله خود سردار #شهید_مهدی_زین_الدین فرمانده لشگر ۱۷ علی ابن ابیطالب(ع)، به او اقتدا کردیم تا نماز را به امامت او و به جماعت اقامه کنیم ( البته خودِ #شهید_کبیری متوجه نشد که ما به او اقتدا کردیم) این قدر معنویت #شهید_کبیری بالا بود که فقط قنوت نماز دو رکعتی صبح او، حدود ده دقیقه طول کشید و در طول قنوت هم اشک می ریخت.
خیلی ها بودند که با دهان روزه #شهید شدند، اما متأسفانه عده ای در حال حاضر آن طور که باید و شاید، قدردان زحمات و مجاهدت های این #شهدای_والامقام نیستند.
راوی :
#همرزم_شهید
یاد باد
آن روزگاران
یاد باد
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🕊 🌹🕊
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#خاطرات_شهدا
#سردار_شهید
#حاج_محمدابراهیم_همت
نهم مهرماه 1361، شب عملیات مسلمابن عقیل در سنگر دیدگاه ایستاده بودم. حاج همت و دیگر برادران هم حضور داشتند. بیسیم کار میکرد. اوضاع شلوغ بود و گردانها از نقطه رهایی عبور کرده بودند. حاج همت ساکت و آرام به آسمان خیره شده بود و اشک میریخت. کمتر کسی به ایشان توجه داشت. همه سرگرم کار خودشان بودند. از حالت حاجی تعجب کردم. ابتدا به خودم اجازه ندادم چیزی بپرسم، اما طاقت نیاوردم. جلو رفتم، حال او را جویا شدم. حاج همت به بالا اشاره کرد و گفت: خوب به ماه نگاه کن، به آسمان نگاه کردم. به نظر میرسید ماه در حال حرکت است.
حاج همت ادامه داد: ماه لحظه به لحظه نیروهای ما را همراهی میکند. جایی که نیروها در معرض دید دشمن قرار میگیرند، ماه زیر ابر میرود و جایی که از دید دشمن خارج میشوند و نیاز به روشنایی دارند، ماه از زیر ابرها بیرون میآید و همهجا را روشن میکند.» در همان حال حاجی که به شدت منقلب شده بود، از پشت بیسیم به فرمانده گردانها گفت: «به حرکت ابرها و ماه توجه داشته باشید...
راوی:
همرزم #شهید
🌹 #سردار_خیبر🕊
💐 #سالروز_تولد💐
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 🕊🥀
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#مادرانه
#مادر_شهیدان
#شهناز_حاجی_شاه
#محمدحسین_حاجی_شاه
#ناصر_حاجی_شاه
بهمن ٦١ برای گرفتن عکس به خرمشهر رفتم. بعد از آزادسازی و پاک سازی نسبی شهر، میشد به صورت محدودی وارد خرمشهر شد. در همان ایام بود که اولین گروههای ساکن خرمشهر میتوانستند تحت شرایطی به منطقه بیایند. توفیقی برایم شد تا همراه خانواده #شهدای اهل خرمشهر شوم. شب هنگام خواب، #مادرها که بعد از مدتها همدیگر را دیده بودند، خواب از سرشان پریده بود و با هم صحبت میکردند. پای صحبتهایشان نشستم. پیوندشان، خون #پسرانشان بود. بعضیهایشان برای حفظ خرمشهر جنگیده بودند و بعضی دیگر برای آزادی اش. یکی از مادرها خانم #حاجی_شاه بود. سه #فرزندش در خرمشهر #شهید شده بودند. آن سال آمده بود تا هم خانهاش را ببیند و هم به زیارت قبر #شهناز و دو #پسرش برود.
برایم از دخترش تعریف کرد. #شهنازش دروس حوزوی میخواند و در کلاسهای نهضت سوادآموزی معلم بود. هشتم مهر ٥٩، همراه دوستش، برای سنگرها غذا میبردند که هر دو با گلوله دشمن #شهید میشوند. برایم گفت که چطور خودش، #دخترش را کفن و دفن کرده است. بعد از #شهناز، به فاصله یک ماه، #محمدحسیناش را از دست میدهد. #محمدحسین سه سال از #شهناز بزرگتر بود. تا روز آخری که خرمشهر سقوط کرد، ماند و جنگید. پیکر #محمدحسین را پیدا نکردند. پسر بزرگش #ناصر هم بعد از آزادی خرمشهر در منطقه #شهید شد. آن شب، #مادرها شاعر شده بودند و لالاییهای فیالبداهه برای #پسرانشان میخواندند.
راوی:
مریم کاظمزاده ـ «عکاس»
🥀 🌴🌹