eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
45.5هزار عکس
20.3هزار ویدیو
448 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🌹🥀🌴🥀🌹🕊 مشق امروز من است. هزار و چهارصد بار از روی نام تو می نویسم تا یادم باشد از کربلای حسین ع تا هورالعظیم، از مکه تا فکه و از ساحل فرات تا قله های بازی دراز ، راه کوتاهی است . به اندازه یک قطره از خون تو تا خدا 🕊 🌴🥀
🕊🌹🥀🌴🥀🌹🕊 مشق امروز من است. هزار و چهارصد بار از روی نام تو می نویسم تا یادم باشد از کربلای حسین ع تا هورالعظیم، از مکه تا فکه و از ساحل فرات تا قله های بازی دراز ، راه کوتاهی است . به اندازه یک قطره از خون تو تا خدا 🕊 🌴🥀
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 علی اکبر قربان شیرودی ، که با شروع جنگ تحمیلی در 31 شهریور1359 به منطقه کرمانشاه رهسپار شده بود در جریان یکی از مأموریت های خود با سرپیچی از فرمان بنی صدر مبنی بر تخلیه پادگان و انهدام انبار مهمات منطقه ، به همراه دو خلبان همفکر خود و با دو هلیکوپتری که در اختیار داشتند ، در طول 12 ساعت پرواز بی نهایت حساس و خطرناک که وی به عنوان تنها موشک انداز پیشاپیش دو خلبان دیگر به قلب دشمن یورش برد ، توانست مهمات دشمن را درهم کوبیده و خسارات سنگینی بر دشمن وارد آورد . شجاعت و ابتکار عمل این نه تنها در سراسر کشور، بلکه در تمام خبرگزاری های مهم جهان منعکس شد. بنی صدر برای حفظ ظاهر دو هفته بعد به او ارتقاء درجه داد، اما وی درجه تشویقی را نپذیرفت و تنها خواسته اش را دیدار با حضرت امام و بیان کارشکنی های بنی صدر و بی تفاوتی برخی از فرماندهان اعلام کرد . در همان ایام به دستور فرماندهی هوانیروز چند درجه تشویقی گرفت و از ستوانیارسوم خلبان به درجه سروانی ارتقاء یافت ، اما طی نامه ای به فرمانده هوانیروز کرمانشاه در 9 مهر 1359 چنین نوشت : اینجانب خلبان پایگاه هوانیروز کرمانشاه می باشم و تا کنون برای احیاء اسلام و حفظ مملکت اسلامی در کلیه جنگ ها شرکت نموده ام ، منظوری جز پیروزی اسلام نداشته ام و به دستور رهبر عزیزم به جنگ رفته ام . لذا تقاضا دارم درجه تشویقی که به اینجانب داده اند ، پس گرفته و مرا به درجه ستوانیار سومی که بوده ام برگردانید . 💐 💐 🕊 🌹🕊
🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺 هوای دل یک پدر را فقط یک می‌تواند داشته باشد، دل یک هم تنها می‌تواند هوای دست یک را بکند؛ ناز یک در خانه فقط برای خریدار دارد و نیاز یک پدر هم تنها به گفتن یک « خسته نباشی » برطرف می‌شود. انتظار یک برای دیدن چهره که همواره به او زده و برای او هر تلاشی کرده است، در تصور هم دشوار به نظر می‌رسد چه رسد به اینکه در واقعیت محقق شود؛ بهانه و میلاد حضرت معصومه سلام‌الله علیها بیش از همه برای که حالا فرزند شده‌اند، دلتنگی کودکانه‌ای را به همراه دارد که با یادآوری خاطرات شیرین با بودن تداعی می‌شود، بهانه‌گیری حضور حالا دیگر به صحبت با قاب عکس‌هایش بدل شده است و بهای و ایران‌زمین، فرارسیدن روزی برای که پدری نیست تا به آن‌ها بگوید : 🌼 🌺 🌼 💐🌺
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 خورشید، بزرگ ترین مؤذن صبح است و ، والاترین مکبر آزادگی؛ و کدام تکبیر، رساتر و فراگیرتر از شهادتینی که در بی تعلق ترین ثانیه های زندگی بر زبان جاری می شود؟! آری! رهایی، محصول دل سپردگی مردان جهاد، به عالمی فراتر از خاک است ؛ محصولی که توازن عقل های زمین را درهم می شکند. پس که ایستاده می می رند . 🌹 🌹 🌹 🌹🌴🥀
🥀🕊🌹🌴🌹🥀 بخشی از پیام در پی فیلسوف ، متفکر ، استاد و معلم ، حجت الاسلام و المسلمین بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏ انا للَّه و انا إلیه راجعون‏ این جانب به اسلام و اولیاى عظیم الشأن آن و به ملت اسلام و خصوص ملت مبارز ایران ضایعه أسف‏انگیز بزرگوار و متفکر و فیلسوف و فقیه عالی مقام مرحوم آقاى حاج شیخ قدس_سره را تسلیت و تبریک عرض مى‏ کنم. تسلیت در شخصیتى که عمر شریف و ارزنده خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف کرد و با کجروی ها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد، تسلیت در مردى که در اسلام‏شناسى و فنون مختلفه اسلام و قرآن کریم کم نظیر بود. من فرزند بسیار عزیزى را از دست دادم و در سوگ او نشستم که از شخصیت هایى بود که حاصل عمرم محسوب مى‏شد. در اسلام عزیز با این فرزند برومند و عالِم جاودان ثُلمه‏اى وارد شد که هیچ چیز جایگزین آن نیست. و تبریک در داشتن این شخصیت هاى فداکار که در زندگى و پس از آن با جلوه خود نورافشانى کرده و مى‏کنند. من در تربیت چنین فرزندانى که با شعاع فروزان خود مردگان را حیات مى ‏بخشند و به ظلمت ها نور مى ‏افشانند، به اسلام بزرگ، مربى انسانها و به امت اسلامى تبریک مى ‏گویم. من گرچه را که بود از دست دادم لکن مفتخرم که چنین فداکارى در اسلام وجود داشته و دارد . 🌹 🕊 شادی روح و 🌹 🥀🕊
🌹🥀🕊🥀🕊🥀🌹 فیلسوف، متفکر و معلم فرزند محمدحسین متولد: 1298/11/13 تاریخ : 1358/02/11 محل : تهران علت : هنگام بازگشت از جلسه شورای انقلاب که در منزل یدالله سحابی برگزار شده بود، در ساعت 22 و 30 دقیقه سه شنبه 11 اردیبهشت 1358، به وسیله گروه فرقان به رسید مزار : حرم حضرت معصومه (س) برادران، در امام این نور خدا در زمین بیشتر دقیق شوید و سعی کنید عظمت او را بیابید و خود را تسلیم گفته های او سازید که همان گفته های خدا و پیامبران و ائمه می باشد. برادران و خواهران مگر می شود انسان خود را مسلمان بنامد و در این جهان این همه انسان مستضعف در زنجیر مستکبرین باشند، پس بایستی ما حرکت کنیم تا این زنجیرها پاره شود و احکام و قوانین مقدس اسلام و قرآن که کاملترین احکام است در جهان پیاده شود. 🌹 🕊 🥀🌹🌴
🥀🌴🕊🌹🕊🥀🌴 اینقدر مهربانند که دست من و شما رو می گیرند و به سفره پر برکت و دعوت می کنن ... مطمئنا کسی که و با تمام وجود بهشون بشه دست خالی بر نمی گرده 🕊 🕊🌹 🕊🌹🕊 🌹 🥀🕊
روزی مهدی پر انرژی به خانه آمد و گفت: «مادر! من خادم حرم احمدبن موسی الکاظم(علیه السلام) شده‌ام!» لبخندی زدم و گفتم: «بسلامتی پسرم!» گفت: «مادر، دیشب خواب زیبایی دیدم؛ در خواب آقا حضرت احمدبن موسی(علیه السلام) مرا صدا زد و گفت: «مهدی بیا و به ما سری بزن...» حال خوبی به من دست داد. صبح که از خواب برخواستم به خودم گفتم که حتما باید به زیارت آقا بروم. به حرمش رفتم و پس از زیارت به دلم برات شد که آقا مرا برای کاری فرا خوانده است. با آن حال خوب رفتم و نامم را به عنوان خادم افتخاری نوشتم. و چه زیبا از همان آقا، برات شهادت را گرفت.... مهدی نجفی
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 راهی جبهه شده، قرار است از کشورش محافظت کند، قرار است از آرمان ها و ارزش هایی که دارد محافظت کند، قرار است از بزرگترین دارایی اش یعنی محافظت کند. در همین بهبوئه اتفاقی ناگوار رخ میدهد، فرزند می شود. هنوز چشم به راه است، چشم به ساعت دوخته و به در می نگرد. پس چه شد؟ به من قول داده بود امروز می رسد؟ به من گفته بود فلان ساعت اینجاست؟ اکنون که مدتیست گذشته پس چرا صدای در را نمیشنوم؟ اندکی بعد صدای در می آید. خندان در را باز میکند اما نمی داند این خنده قرار است به تلخ تبدیل شود. خبر فرزندش، جگر گوشه اش را به او می دهند. حالا دیگر ندارد که منتظرش بماند، حالا او مانده و خاطراتی که از دارد. همین خاطرها تنها یادگاری برای او هستند. این ماجرایست تلخ که آن را تجربه کرده اند. 🥀🌴🌹
🥀🌴🕊🌹🕊🌴🥀 فرمانده گردان آموزشی تیپ 62 خیبر براي هر دردی از تربت درمان بگيريد، وقتي که يک نفر مُرد، تربت را با کافور همراه کنيد و او را در قبر دفن کنيد . ما نمي گذاريم خون عزيزان در سينه تاريخ بخشکد . 🌹 🕊 🌹 🕊🥀