eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
45.5هزار عکس
20.3هزار ویدیو
448 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 ⚜️توانایی‌های او در در چند عملیات، رابطه او با شهید مهدی باكری و اینكه شهید باكری به منظور تبلیغ و روحیه دادن به رزمندگان دیگر كه چنین فردی با سن كم، رو در روی دشمن می‌ایستد و جان‌فشانی می‌كند، مرحمت را برای دیگران الگویی قابل کرده بود. 💠مرحمت با آن جثه كوچک، قیافه معصومانه و دوست داشتنی، برای روحیه دادن به بچه‌ها مثال‌زدنی شده بود. نقل داستان و رشادت‌ها و شجاعت‌های او در میدان نبرد، موجب تقویت روحیه رزمندگان می‌شد. ⚜️هر وقت برای مرخصی به پشت جبهه می‌آمد به درخواست امام جمعه شهر، قبل از خطبه‌های نماز جمعه برای مردم سخنرانی و آنها را برای رفتن به جبهه تشویق می‌كرد. 💠مرحمت در یكی از عملیات‌ها كه در حال برگشت به موقعیت خودی بود، با نیروهای دشمن مواجه شده بود. با اینکه هیچ اسلحه‌ای هم در اختیار نداشت ولی ناگهان متوجه شیئی شده و آن را برداشته و به عربی گفته بود: "قف" یعنی "بایست" آنها از ترس و وحشت تسلیم او شدند و مرحمت در تاریكی شب آنها را به مقر آورد. 🌹 ۱۲ 🆔https://eitaa.com/joinchat/2320302193C7143916c3f
🌱 💠افسر عراقی دستگیر شده به فرمانده ایرانی گفته بود: «می‌خواهم از شما یك سوال بپرسم. من خودم در چند كشور دوره چریكی دیده‌ام ولی تابحال اسلحه‌ای كه سرباز شما به‌دست داشت را ندیده‌ام!» نگو كه مرحمت كه به دستشویی رفته بود و اسلحه هم نبرده بود، متوجه اگزوز لودری که روی زمین افتاده می‌شود؛ آن را بر می‌دارد و عراقی‌ها هم از خوفی كه خداوند بر دل آنها گذاشته بود، آن را اسلحه‌ای پیشرفته می‌بینند و مرحمت برای اینكه نیروهای دشمن را خوار و ذلیل نشان بدهد، به جای اینكه اگزوز را بیاورد آفتابه را می‌آورد و می‌گوید: «من با این اسلحه شما را اسیر گرفته‌ام.» این حرفش باعث انفجار خنده در بین رزمندگان اسلام و باعث شرمساری نیروهای عراقی می شود. ⚜️ سرانجام مرحمت بالازاده در سال ۱۳۶۳ در عملیات بدر شرکت کرد و در روز ۲۱ اسفندماه همان سال، در جزیره‌ی مجنون در عملیات بدر با اصابت تیر و ترکش به گلو و چشم، در چهارده سالگی، با فاصله بسیار کمی از شهادت مرادش یعنی شهید مهدی باکری، به فیض عظیم شهادت رسید و پیکر مطهرش در اردبیل تشییع و در بهشت فاطمه سلام الله علیها به خاک سپرده شد. برای شادی روح و علو درجاتش فاتحه‌ای نثار کنیم...🌹 ۱۲ 🆔https://eitaa.com/joinchat/2320302193C7143916c3f
🌱 وصیت نامه شهید مرحمت بالازاده 📝 به نام خداوند بخشنده مهربان از اینجا وصیت نامه‌ام را شروع می‌کنم. با سلام بیکران به پیشگاه منجی عالم بشریت حضرت مهدی(عج) و با سلام بیکران به رهبر مستضعفان، ابراهیم زمان، خمینی بت شکن و با سلام بی‌کران به مردم ایثارگر و شهید پرور ایران، که همچون امام حسین(ع) و لیلا، پسرشان را به دین اسلام قربانی می‌دهند. آری ای ملت غیور شهید پرور ایران! درود بر شما! درود برشما که همیشه در مقابل کفر ایستاده‌اید و می‌ایستید تا آخرین قطره خونتان. درود برشما ای ملت ایران! ای مشعل داران امام حسین! تا آخرین قطره خونتان از این انقلاب و از رهبر این انقلاب خوب محافظت کنید تا که این انقلاب اسلامی را به نحو احسن به منجی عالم بشریت تحویل بدهید. و ای پدر و مادر عزیزم! اگر این پسرتان در راه اسلام به شهادت برسد، افتخار کنید که شما هم از خانواده شهدا برشمرده می‌شوید. ای پدر و مادر عزیزم! از شما تقاضایی دارم. اگر من شهید بشوم گریه نکنید. اگر گریه بکنید به شهدای کربلا و شهدای کربلای ایران گریه بکنید تا چشم منافقان کور بشود و بفهمند که ما برای چه می‌جنگیم. حالا معلوم است که راه تنها یک راه است که آن راه هم راه اسلام و قرآن است. و آخر وصیت می‌کنم راه شهیدان را ادامه بدهید و اسلحه‌شان را نگذارید در زمین بماند. و مادرم و پدرم چنانچه من می‌دانم لیاقت شهادت را ندارم ولی اگر خداوند بخواهد که شهید بشوم مرا حلال کنید و من هم شهادت را جز سعادت نمی‌دانم. یعنی هرکس که شهید می‌شود خوش به حالش که با شهدا همنشین می‌شود. و از تمام همسایه‌ها و از هم روستایی‌هایمان می‌خواهم که اگر از من سخن بدی شنیده‌اید و کارهای بدی دیده‌اید حلال بکنید. و برادرانم اسحله‌ام را نگذارند در جا بماند و خواهرانم با حجاب با دشمنان جنگ کنند. خدایا تو را قسم می‌دهم که اگر گناهانم را نبخشی از این دنیا به آن دنیا نبر. خدایا خدایا تو را قسم می‌دهم به من توفیق سربازی امام زمان(عج) و نائب برحق او خمینی بت شکن را قرار دهی. تا در راه آنها اگر هزاران جان داشته باشم قربانی بدهم. کربلا کربلا یا فتح یا شهادت جنگ جنگ تا پیروزی✌🏻 🌹 ۱۲ 🆔https://eitaa.com/joinchat/2320302193C7143916c3f
🌷🦋 نام و نام خانوادگی شهید: قربانعلی رخشانی مهماندوست تولد: ۱۳۳۳/۶/۱، اردبیل. شهادت: ۱۳۵۷/۱۰/۲، اهواز. گلزار شهید: تهران، بهشت زهرا سلام‌الله‌علیها، قطعه ۲۴، ردیف ۴، شماره ۱۵. 🌷🌹 ۱۲ 🆔https://zil.ink/30rooz30shahid
🌷🦋 📚 از بهشت همینطور که آب را روی سنگ قبر می‌ریخت و روی آن دست می‌کشید، با پسرش حرف می‌زد: «آره ننه. دیشب هم سخت نبود. عوضش پیش تو بودم.» بعد، عقب نشست. نگاهش را به اطرافش گرداند و ادامه داد: «هیی! ... پیش همه‌ی این بچه‌ها. چی خیال کردی؟ گمت کرده بودم، پیدات کردم، مگه میشه بذارم برم. هرچند سال هم بگذره، با همین اتاقک آهنی، اینجا بهشته.» با دست‌های چروکیده‌اش چارقدش را درست کرد. آستین‌هایش را پایین کشید. لبخند زد. _ غذایی که دیشب فرستادی، دستت درد نکنه... راستی اون آب و نون بیاتی که با هم افطار می‌کردیم رو هنوز یادته؟ قربانعلی جان چیزی گفتی؟ دیگه رویت را زمین نندازم؟ شرمنده آقا نشی؟ فردا که اومدن، بگم چشم، دیگه اینجا نمونم؟ ننه‌علی دست‌هایش را باز کرد و خودش را روی قبر علی‌اش انداخت. شانه‌هایش از گریه‌ تکان می‌خورد. _ خودت میایی دنبالم. منتظرت هستم‌ها! همینجا پیش خودت خاک برم. قول بده... ✍🏻 سوده سلامت ۱۴۰۰/۱۲/۱۷ 👩🏻‍💻طراح کلیپ: مطهره سادات میرکاظمی 💻تدوین: زهرا فرح‌پور @z_farahpour 🎙با صدای: حدیثه سادات عباسی @hs.abbasijafari 🌷🌹 ۱۲ 🆔https://zil.ink/30rooz30shahid
🌷🦋 شهید قربانعلی رخشانی مهماندوست را بیشتر با مادرش می‌شناسند. مادری که اسطوره مادران شهداست. معروف است به ننه علی. او که از سال ۱۳۵۹ تا ۱۳۷۷ در یک اتاقک حلبی در کنار مزار فرزندش زندگی می‌کرد در ۹۰ سالگی، پس از طی رنج ناشی از دوران سخت بیماری، در سوم اسفند ۱۳۹۰ به رحمت حق و به دیدار فرزند شهیدش شتافت. پیکر این مادر شهید در همان آلونکی که سال‌ها محل زندگی‌اش بود در کنار فرزند شهیدش به خاک سپرده شد. 🌹🌷 شادی روح این شهید و مادر مهربانش صلواتی عنایت بفرمایید. 🌷🌹 ۱۲ 🆔https://zil.ink/30rooz30shahid