eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.3هزار دنبال‌کننده
42.1هزار عکس
18.3هزار ویدیو
373 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 علی علیه السلام : 🌸 اللَّهَ اللَّهَ فِي الْجِهَادِ بِأَمْوَالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ وَ أَلْسِنَتِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّه 🌸 از خدا بترسید، از خدا بترسید؛ درباره "جهاد در راه خدا" از مال و جان خود در این راه کوتاهی نکنید. قسمتی از
🌺 علی علیه السلام : 💐 و شك چهار بخش دارد : 🌸 جدال در گفتار 🌸 ترسیدن 🌸 دو دل بودن 🌸 و تسلیم حوادث روزگار شدن 🌺 پس آن كس كه جدال و نزاع را عادت خود قرار داد از تاریكی شبهات بیرون نخواهد آمد، و آن كس كه از هر چیزی ترسید همواره در حال عقب گرد است، و آن كس كه در تردید و دودلی باشد زیر پای شیطان كوبیده خواهد شد، و آن كس كه تسلیم حوادث شد و به تباهی دنیا و آخرت گردن نهاد، هر دو جهان را از كف داد.
🌿 علی علیه السلام : 🍂 وَ ذَلِّلْهُ بِذِكْرِ الْمَوْتِ وَ قَرِّرْهُ بِالْفَنَاءِ وَ بَصِّرْهُ فَجَائِعَ الدُّنْيَا 🍂 دلت را با یاد مرگ آرام و با بررسی تحولات ناگوار دنیا آگاهى بخش قسمتی از
راهی که می‌رویم🌿... وقتی ذکر میگفت،📿 بند انگشتش را فشار میداد. همیشه برایم عجیب بود که چرا موقع ذکر گفتن، این همه انگشتش را فشار میدهد! فرصت را غنیمت شمردم و علت این کارش را پرسیدم❓ انگشت‌هایش را مقابل صورتش گرفت و گفت : «برای اینکه میخوام این انگشت‌ها روز قیامت یادشون باشه، گواه باشن که من توی این دنیا با این دست ها زیاد ذکر گفتم» [بخشی‌ازخاطرات‌شهیدحمیدسیاهکالی‌مرادی🌈] 🌱 🌟 📝📝
🎒 استفاده از گذرنامه‌ی دیگری برای رفتن به سفر اربعین ممکنه؟ 🍃استفتائات مقام معظــم رهبری🍃 <🌼>
شهید محمدرضا دهقان: داعش چیزی نیست دوست دارم با اسرائیلی‌ها بجنگم. 🗓|شنبه ۶/۱۹ 📿|ذکر روز‌:«یا رَبَّ العالَمین» <💫>
طوری زندگی کن که مرگ، مزاحم زندگیت نباشه! و‌ طوری بمیر‌ که زندگی ساز‌ باشی! مرحوم علی صفائی حائری قشنگه مگه نه؟!
5.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما را از این تلاطم دنیا هراس نیست تا کشتی نجات حسینی شناور است
إِنّ اللّهَ جَلّ ذِکْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلاّ لِیَعْرِفُوهُ، فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَا سِوَاهُ خداوند بندگان را آفرید تا او را بشناسند، آن‏گاه که او را شناختند، پرستش کنند و آن‏گاه که او را پرستیدند، از پرستش غیر او بی‏ نیاز شوند 🌹 🏴🌴
🌹🏴🌴🥀🌴🏴🌹 💐 هرگز نگذارید که دشمنان اسلام چه در داخل و چه در خارج به اسلام ضربه بزنند ، اگر دشمنان اسلام به این مملکت ضربه بزنند همه شما مسؤلید و خداوند همه شما را عذاب خواهد کرد . 🌹 🕊 🌹 🌹 🌴 🏴🌹
🌹🕊🥀🏴🥀🕊🌹 ڪن عليه السلام بود. از اونایے ڪہ ڪردنش با بقیه فرق مےکرد. وقتے از مجلس روضه مےآمد بیرون سرخ شده بود، از بس مےڪرد. ڪارهاش طورے تنظیم می شد ڪہ به روضه عليه السلام برسہ ، هر جا روضه بود مےدیدیش.. روزے چندبار مےخوند، همیشه هم مےگفت : من توی بغل تو مےشم حرف اون شد . تو بغل من شد ، اونم با بریده روی با خط درشت نوشتند : هذا محب الحسین عليه السلام راوی : 🌹 🥀🌹
🥀🕊🌹🌴🌷🕊🥀 ‍ نشست ترک موتورم. بین راه، به یک نفربر پی ام پی، برخوردیم که در آتش می سوخت. فهمیدیم یک بسیجی داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده می سوزد! من و آقا هم برای نجات آن بنده ی خدا با بقیه همراه شدیم. گونی سنگرها را بر می داشتیم و از همان دو سه متری، می پاشیدیم روی آتش! جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت می سوخت، اصلا ضجه و ناله نمی زد! و همین پدر همه ی ما را درآورده بود! بلند بلند فریاد می زد: ! الان پاهام داره می سوزه! می خوام اون ور ثابت قدمم کنی! ! الان سینه ام داره می سوزه! این سوزش به سوزش سینه ی حضرت زهرا نمی رسه! ! الان دست هام سوخت! می خوام تو اون دنیا دست هام رو طرف تو دراز کنم! نمی خوام دست هام گناه کار باشه! ! صورتم داره می سوزه! این سوزش برای امام زمانه! برای ولایته! اولین بار حضرت زهرا این طوری برای ولایت سوخت! آتش که به سرش رسید، گفت: خدایا! دیگه طاقت ندارم، دیگه نمی تونم، دارم تموم می کنم. لااله الا الله، ! خودت باش! خودت بده آخ نگفتم! آن لحظه که جمجمه اش ترکید، من دوست داشتم خاک گونی ها را روی سرم بریزم! بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت. حال از همه بدتر بود. دو زانویش را بغل کرده بود و های های گریه می کرد و می گفت: ! ما جواب اینا را چه جوری بدیم؟ ما فرمانده ایناییم؟ اینا کجا و ما کجا؟ اون دنیا خدا ما رو نگه نمی داره بگه جواب اینا رو چی می دی؟ زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هر طوری بود راه افتادیم. تمام مسیر را، پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانه ی من و آن قدر گریه کرد که پیراهن و حتی زیر پوشم خیسِ اشک شد. شادی روح و 🕊🥀