eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
45.5هزار عکس
20.3هزار ویدیو
447 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹 خنده های دلنشین نشان از آرامش دل دارد وقتی دلت با خـدا باشد لب هایت که نه... چشم هایت... اصلا روحت هم همیشه می خندد... شادی روح و 🌹🥀🕊
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 ماه رمضان سال ۷۷ هنوز بہ سن تڪلیف نرسیده بود براےسحرےبلند شدیم اما را بیدار نڪردم . خودش موقع اذان بیدار شد ، وقتي دید اذان مے گویند . بغض ڪرد و با ناراحتے گفت : « چرا منو بیدار نڪردید؟ » دستے روے موهایش ڪشیدم و گفتم: « عزیزم شما هنوز به سن تڪلیف نرسیدے » ‌اخم هایش را درهم ڪشید و با دلخورےگفت : « از این بہ بعد هر ڪسے بہ سن تڪلیف رسیده بره نون بخره ، آشغال ها رو بذاره دم در ، من بچہ ام و هنور بہ سن تڪلیف نرسیدم » ناگفتہ نماند ڪہ آن روز، بدون سحرے گرفت، براے من هم درس شد ڪہ تمام براےسحر بیدارش ڪنم . 🌷 🍀🌷
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 همـہ مے گویند : خوش بحـال فلانے شد امــا هیچکس حــواسش نیست کہ فلانے براے شدن ، بودن را یــاد گرفت... یه جورے زندگےڪن خدا عاشقت بشه شادی روح و 🌹 🥀🌴
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 السـلام اے تڪسواران بهشـٺ اے ڪفن پوشان سرخ سرنوشٺ السلام اے قدسیان سینہ چاڪ آسمانےهاے مهمان روے خاڪ شادی روح و 🕊🥀
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🌹🕊🌷🌸🌷🕊🌹 اگه دست تورو نبسته بودن میتونستی با یه لشکر بجنگی کی جرأت کرده دستاتو ببنده بمیرم تو مگه
🥀🕊💐🌹💐🕊🥀 با ادب و احترام به روح بزرگ و .... به احترام شما بال و پر بسته می ایستم بازگشتتان به وطن وشهر و دیار مبارک نمی دانم چه بنویسم که درشأن و منزلت شما باشد!!!! هر چند زبان غاصراست ، اما.... من از نسل سوخته هستم و وظیفه دارم بگویم هر چند اندک..... همه باید بدانند که شما از بدو تولد آسمانی بودید . اصلا آمده بودید که عروج را به مردمان سرزمینم یاد بدهید . قلب های شما همچون آیینه صاف .... نگاهتان همچون آب زلال و پاک .... و هدفتان فقط وفقط خدا و اسلام و دفاع از این سرزمین .... مگر چند سال از عمر شما می گذشت که ... در دل شب آنگونه خالصانه و با چشمانی اشکبار با معبود راز و نیاز می کردید ؟؟ ای کبوتران بسته ... بشکند دست عدو که به کدامین گناه شما را بستند . هرچند که روح بزرگ شما آسمانها را طی می کرد !!! وقتی شنیدم می خواهید بیایید یکباره قلبم آتش گرفت و تمام دوران دفاع مقدس از جلوی چشمانم عبور کرد ... دلم آتش گرفت از -غربت شما ... از دل سوخته ی شما اما بدانید از شما سر افرازم . ای کاش من هم آن دوران در صف شما بودم ... ولی افسوس .... وظیفه داریم و باید یاد کنیم دلاوری های شما را ... یادکنیم قلب سوخته ی خانواده های شما را ... آن زمان که از فراق شما سوختند باید یاد کنیم که سراسیمه و با تمام وجود به سوی جبهه های نبرد عزیمت می کردید . یاد باد آن دوران ، همیشه ... اکنون که آمده اید ، خوش آمدید ... قدم بر دیدگان ما می گذارید ... باشد که آمدنتان درسی باشد برای همه آیندگان ... کبوتران بال و پر بسته ، ما رو حلال کنید . ما رو کنید ... هر لحظه حامی ما وجوانان ما باشید که خدای نکرده به بیراهه نروند ... ... ای تاریخ .... ای محفل شهر ها و دیار... گوارای وجودتان روح بزرگتان همنشین روح انبیاء و اولیاء خدا وآقا اباعبدالله الحسین وآقا ابالفضل العباس علیهم السلام .... جسم خسته از سفر برگشته شما آرام در سرزمینمان ایران اسلامی در جوار یکتای بی همتا شادِ شاد گرامی پر رهرو .... 🌹 🕊🥀
🌴🕊🌹🏴🌹🕊🌴 برگزاری هیأت ومراسم عزاداری در دهه اول محرم، برایش از به شمارمی‌آمد وسنگ تمام می‌گذاشت، اما کیفیت اجرای آن برایش خیلی مهم‌ تر بود. طوریکه می‌توان ازهیأت عاشقان ثارالله (ع)، لشکر «۸ نجف اشرف» ، به‌عنوان یک الگوی نمونه عزاداری نام برد. از چند وقت پیش بزرگ ‌ترها و معتمدین خود را در لشکر خبر می‌کرد؛ چندتا بسیجی و یکی،دوتا پیرغلام امام حسین(ع) . بعدهم تقسیم کارمی‌کرد. «حاج حسین ، حاج عباس، سیدناصر، حاج فاضل، حاج رضا ،حاج غلام‌علی، حاج‌آقا جنتیان، برادر احمدپور» و بسیجی‌ها،هرکدام براساس و توانشان، مسئولیتی را برعهده می‌گرفتند. آن‌ها هم حاجی را خوب می‌شناختند؛ باوجود و ، اما جدی ، و ریزبین . اول کار تذکرات را می‌داد، سخنران و تک‌ تک موضوعات و مطالب قابل بحث برایش خیلی مهم بود و می‌گفت : انقلاب ما بر گرفته از وهمین مراسم‌ها بود و تداوم آن هم منوط به آن است؛ پس باید محتوای این مراسم‌ها قوی باشد. به عزاداران از بزرگ‌ ترها گرفته تا اطفال و حتی همسایگان نیز از توصیه‌های ویژه ‌اش بود . معمولا خودش و همه چیز را با دقت کنترل می‌کرد، البته مدیریتش هم اینگونه بود و همه می‌دانستند کارشان را باید به بهترین شکل انجام دهند . دیگر نیازی به تذکر مجدد نبود و کم‌تر به او مراجعه میشد‌‌. 🏴 🕊🌹
🌴🕊🌹🏴🌹🕊🌴 بود . داشتیم وسایل را برای فردا می بردیم . تا صدای را از توی یک شنید راهش را کج کرد. پرسیدم کجا؟ گفت : بیا بریم ، اگه وسایل رو بذاریم ، تموم می شه. رفتیم توی . مداح عربی می خواند و جمعیت هم می زدند و می کردند. چیزی نگذشت که شانه های شروع کرد به خوردن . اسم که می آمد این طوری می شد. وقتی آمدیم بیرون گفتم : مگه تو حرف های مداح رو می فهمیدی ؟ گفت : نه ، خب داشت از می خوند. اسم کافیه تا یه ، همه ی مصیبت های رو به یاد بیاره و مظلومیت رو حس کنه . شادی روح و 🏴 🕊🌹
🏴🥀🌹🕊🌹🥀🏴 شب به متوسل شدیم و فردا هم تفحص را با رمز اسم آن حضرت شروع کردیم. دست به کار شدیم اولین پیدا شد. محتویات جیب را بررسی کردیم. کارت شناسایی اش پیدا شد. ، گردان امام محمد باقر (ع) ، گروهان حبیب اعزامی از کاشان . بچه ها گفتند: توسل دیشب، رمز حرمت امروز و اسم با هم یکی شده . بی اختیار به زبانم جاری شد که اگر اسم بعدی هم بود، اینجا گوشه ای از حرم آقاست . دقایقی بعد داشتیم زمین را می کندیم . پیکر یک دیگر پیدا شد. اما خیلی عجیب بود! یک دست در عملیات قبلی قطع شده بود . پلاکش را پیدا کردیم . سریع استعلام کردیم . گفتند : ، گردان امام محمد باقر (ع) ، گروهان حبیب اعزامی از کاشان . 📚 کتاب راهیان علقمه ، صفحه ۱۱۲ جهت سلامتی و تعجیل در فرج و شادی روح و 🥀 🌴🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 از غافل نشوید و بدانید من به یقین رسیدم که نائب بر حق است . از همه خواهران عزیزم و از همه ی زنان امت رسول الله می خواهم روز به روز خود را تقویت کنید، مبادا تار مویی از شما نظر نامحرمی را به خود جلب کند ، مبادا رنگ و لعابی بر صورتتان باعث جلب توجه شود ، مبادا را کنار بگذارید... همیشه الگوی خود را و زنان اهل بیت قرار دهید . همیشه این بیت شعر را به یاد بیاورید آن زمانی که حضرت رقیه سلام الله خطاب به پدرش فرمودند : غصه ی من را نخوری بابا جان سوخته اما به سرم هست هنوز... از همه ی مردان امت رسول الله می خواهم فریب فرهنگ و مدهای غربی را نخورید؛ ، همواره علی ابن ابی طالب امیرالمومنین را الگو و پیشوای خود قرار دهید و از درس بگیرید... خودتان را برای و جنگ با کفار به خصوصاً آماده کنید که آن روز خیلی نزدیک است. همیشه برای خدا بنده باشید که اگر این چنین شد بدانید عاقبت همه ی شما ختم به خیر می شود ... 🌹🕊🥀
🕊🌹🍀🌴🍀🌹🕊 در جنگ 33 روزه و یاد و خاطره کلیه جبهه های نبرد حق علیه باطل گرامی باد . شادی روح و 🥀 🌴🌹
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 ما به منطقه طلائیه رفتیم. مدتی بود که هر چه تلاش می کردیم بی فایده بود. خودشان را نشان نمی دادند. شب در مقر سوره واقعه را خواندیم و خوابیدیم. صبح روز بعد در مکانی که محل نگهداری بود نماز را خواندیم. سپس در حضور یکی از برادران با حال عجیبی خواندن را شروع کرد. وقتی به سلام پایانی رسید با حال خاصی گفت : "السلام علیک یا اباعبدالله و علی ارواح التی ..." که یکباره پیکر یک به زمین افتاد! حال همه بچه ها تغییر کرده بود . بعد از اتمام برنامه با توکل بر خدا و با روحیه ای عالی مشغول کار شدیم . باورش سخت است . اما اولین بیل که به زمین خورد یکی از بچه ها فریاد زد : ... ... ... به اتفاق بچه ها با دست خاکها را کنار زدیم . شور و حال عجیبی در بین بچه ها بود . همه می گفتند : کار خودش را کرد . پیکر کاملا از خاک خارج شد . اما هر چه گشتیم از او خبری نبود! او یک بود . ما پس از پایان همگی را به حق سید و سالار قسم داده بودیم . حالا به همراه پیکر این به جز سربند زیبای کتابچه ای بود که تعجب ما را بیشتر کرد . روی آن کتابچه نوشته شده بود : کتاب شهید گمنام، صفحه ۱۵۸ - ۱۵۹ شادی روح و 🌴 🌹🕊
🌹🕊🥀🏴🥀🕊🌹 سالروز به و کشیده شدن بی گناه توسط رژیم در میدان ( ) در سال1357 و و این روز گرامی باد . شادی روح و 🌹 🥀🕊