eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
45.5هزار عکس
20.3هزار ویدیو
447 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🌷🌴🌹🥀🌹🌴🌷 بر فراز آسمانها می کنند برای دوبال دارند یک بال و بال دیگر با اوست که شدن ‌تحقق می یابد چرا که هم در اوست و اینجاست که فلسفه را نه از راه بلکه از طریق می شود شناخت . شادی روح و 🕊 https://eitaa.com/martyrscomp قرارگاه شهدا
🥀🌴🕊🌹🕊🌴🥀 🌓 ❤️ همیشه بد نیست، مثل تو شدن ، جاذبه تو بودن، اینروزها که را ضد عفونی می کنند و هر کس در گوشه ای در متلاطمی به سر می برد ، خوب است که دل را نمی کنند . حال که دستم از سرزمین کوتاه است را روانه زارهای سرزمین می کنم . آخرین که از آخرین سفرم به یاد مانده یک سرخ است در کنار سیم خاردار . می آمد چه کردم ، چه شاعرانه ای با آن زیبای باد لابلای سیم ها 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 تو در سدره المنتهی سکنی گزیده ای ولی من حتی از مأمن تو گشته ام . تو بگو چه کنم با وامانده ای که هر وقت می گیرد ، می گرید و راه چاره ای ندارد . تو بگو چه کنم با اینهمه ، با اینهمه ، با اینهمه حال که فقط با بستن و خیال به سمت تو آرامش می گیرد و وقتی به کبود خود برمی گردد باز تنهایی و تنهایی است که ناخوانده می شود . مرا با خودت ببر به ، به جایی که دیده نمی شود ، به جایی که پر از و است ، به جایی که فقط است که دارد . من می گویم 🌴 شب بخیر تو بگو عاقبت شما 🌴 ختم به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌗 🌷
🥀🌴🕊🌹🕊🌴🥀 🌓 ❤️ همیشه بد نیست، مثل تو شدن ، جاذبه تو بودن، اینروزها که را ضد عفونی می کنند و هر کس در گوشه ای در متلاطمی به سر می برد ، خوب است که دل را نمی کنند . حال که دستم از سرزمین کوتاه است را روانه زارهای سرزمین می کنم . آخرین که از آخرین سفرم به یاد مانده یک سرخ است در کنار سیم خاردار . می آمد چه کردم ، چه شاعرانه ای با آن زیبای باد لابلای سیم ها 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 تو در سدره المنتهی سکنی گزیده ای ولی من حتی از مأمن تو گشته ام . تو بگو چه کنم با وامانده ای که هر وقت می گیرد ، می گرید و راه چاره ای ندارد . تو بگو چه کنم با اینهمه ، با اینهمه ، با اینهمه حال که فقط با بستن و خیال به سمت تو آرامش می گیرد و وقتی به کبود خود برمی گردد باز تنهایی و تنهایی است که ناخوانده می شود . مرا با خودت ببر به ، به جایی که دیده نمی شود ، به جایی که پر از و است ، به جایی که فقط است که دارد . من می گویم 🌴 شب بخیر تو بگو عاقبت شما 🌴 ختم به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌗 🌷
🥀🌴🕊🌹🕊🌴🥀 🌓 ❤️ همیشه بد نیست، مثل تو شدن ، جاذبه تو بودن، اینروزها که را ضد عفونی می کنند و هر کس در گوشه ای در متلاطمی به سر می برد ، خوب است که دل را نمی کنند . حال که دستم از سرزمین کوتاه است را روانه زارهای سرزمین می کنم . آخرین که از آخرین سفرم به یاد مانده یک سرخ است در کنار سیم خاردار . می آمد چه کردم ، چه شاعرانه ای با آن زیبای باد لابلای سیم ها 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 تو در سدره المنتهی سکنی گزیده ای ولی من حتی از مأمن تو گشته ام . تو بگو چه کنم با وامانده ای که هر وقت می گیرد ، می گرید و راه چاره ای ندارد . تو بگو چه کنم با اینهمه ، با اینهمه ، با اینهمه حال که فقط با بستن و خیال به سمت تو آرامش می گیرد و وقتی به کبود خود برمی گردد باز تنهایی و تنهایی است که ناخوانده می شود . مرا با خودت ببر به ، به جایی که دیده نمی شود ، به جایی که پر از و است ، به جایی که فقط است که دارد . من می گویم 🌴 شب بخیر تو بگو عاقبت شما 🌴 ختم به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌗 🌷
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 بارها که بر قبور آسمانی قدم می گذارم ، زمزمه ای با بی نشانی تو از زبان من جاری می شود. نمی دانم که در صادقانه خود با خاک چه زمزمه کردی که این چنین آغوش را برایت گشود و اکنون با گذشت سالها میل بر پس دادن تو ندارد ! نمی دانم که دل پاک و آسمانی ات چگونه به پیوند خورد که چنین تجلی نور حتی جسم تو را از نشانه ها به دور ساخت . نمی دانم چه بر جان چشاندی که چنین مست الهی گشتی که حتی برای مأوایی بهتر از و بی نشانی نیافتی . نمی دانم که در دامان شب هایت چه ذکری سر دادی که حتی عالم امکان ، گشت و تو را با تمام وجود از آن خود ساخت . شاید با دردِ ماندن سوخته بودی که چنین پاداشی رفتنت شد ، تصورم این است تو آنقدر با درد ماندن ساخته بودی که تمام برای عروج آسمانیت شرافت خود را نزد عالمیان به ضمانت نهادند و این را خودم از زبان مأوایت که خاک ایران بود شنیدم. با من سخن گفت : از غربت ، از اشک ، از طاعت مستانه شان ، از ناله های سوزناکشان . ... 🌹🕊
💐🕊💐🌺💐🕊💐 🌷 🌷 سلام بر تو ای برگزیده ای و .... چه خوب را با هم پروازیت به زیبایی و تمام سپری کردی و چه زیبا رشد کردی ، پاک از تو ساخته شد ، روحیه را آموختی تا در دفاع از حرم بی بی ترسی نداشته باشی . وقتی مستندی که از تو و دوستان ساخته بودن را دیدم ، واقعا بر هر بیننده ای را می آورد ، چه معصوم و بودید ، چقدر زیبا و پاک زندگی کردید و چه زیبا از نحوه خود خبر داشتید . انصافا عجب زیبایی را برای خود پرورش داده .... کاش به قدر یک بما هم نظری کنید . 🌹 را بگیرید تا شاید ما هم پر گرفتیم🌹 🌺 🕊💐
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🌴🌹🕊🌷🕊🌹🌴 #عاشقانه_شهدا #سردار_رشید_اسلام #شهید_والامقام #محسن_وزوایی ما ترس از #شهادت نداریم
🌴🌹🕊🌷🕊🌹🌴 او همیشه قبل از در آینه خود را می نگریست و محاسنش را شانه می کرد این بار برای مدتی در آینه خیره شد و گفت : داداشی شدم ، یقین دارم ساعتهای آخره ... اینو که گفت پشتم کشید ، مطمئن بودم که این پیش بینی های محسن درست از آب در می آید ، حاج احمد متوسلیان بیسیم زد و گفت برید کمک عباس شعف ، بی ریخته . کار آنقدر شده بود که در نهایت حاج احمد مجبور شده بود محسن وزوایی علمدار رشید خود را برای حل مشکل گردان میثم که نیروهای آن از همه سو زیر شدید توپ خانه قرار گرفته بودند روانة خط مقدم کند . با روشن شدن هوا ، اوضاع منطقه بسیار تر از ساعت های اولیة حمله شد ، چرا که هواپیما های دشمن بر فراز غرب کارون و سر پل تصرف شده توسط تیپ 27 محمد رسول الله به در آمده بودند و نیروهای در حال تردد را بمباران می کردند محسن همچنان برای رهایی گردان میثم در تلاش بود که گلوله توپی در کنار او شد . یکی از نیروهای پیام تیپ 27 می گوید : «از پشت بیسیم شنیدیم عباس شعف فرمانده گردان میثم می خواهد با حاج صحبت کند .» حاج همت گفت : «احمد سرش شلوغ است کارت را به من بگو » عباس شعف گفت : « نه ! باید مطلب را به خود حاجی منتقل کنم » همین موقع حاج احمد گوشی بیسیم را از گرفت . صدای را شنیدم که می گفت : « حاجی ... آتیش سنگینه ... آقا محسن ... » صدای اش بلند شد و دیگر نتوانست حرف بزند دیدم توی صورت سبزه حاج احمد از خون دویده است . گوشی را توی مشت خود فشرد . چشمان حاجی به اشک نشست یک نفس عمیق کشید و زیر لب گفت : « محسن ، خوشا به ! »‌ 🌹 🕊 شادی روح و 🕊🥀 🥀
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 #خاطره_آخرین_پرواز #سرلشگر_خلبان #شهید_حسین_لشگری #قسمت_دوم هر اندازه گرمای #شهریور فزو
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 بامداد روز با صدای زنگ ساعت از برخاست و پس از اقامه ، لباس بر تن کرد و به رفت. او همراه برگه را باز کرده و هر دو برای هماهنگی به اتاق رفتند. پیشنهاد کرد که هنگام ورود به خاک در ارتفاع پایین کنند و با فاصله را رد کرده و هنگام بازگشت به خاک اهداف مورد نظر را مورد قرار دهند. ولی که فرماندهی را به عهده داشت این پیشنهاد را نپذیرفت و قرار شد در ارتفاع و با سرعتی حدود #۹۰۰_کیلومتر در ساعت آغاز شود. هر دو پس از توجیه لازم به اتاق رفتند، و خود را برای آماده کردند . فانتوم مسلح به بود و او بمب رها می کرد. پس از بازدید از از نظر فنی، فرم صحت دو را امضا کرده و به پرواز دادند و لحظاتی بعد هر دو سینه را شکافتند. ... 🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 هر #سری قابل آن نیست که بر #دار شود . #مرد خواهد که در این قافله #سردار شود . تصویر پیکر
💐🕊🌹🕊🌹🕊💐 زندگی زیباست اما با زیباتر در دید قاب کوتاه بین من از جدا شده است ، اما همانطور که ازمکتب حسین (ع) آموخته ایم ، بر نی ، است میان خدا و .... معنی بازی این است که "سردارها" بر دارها و از تن ها شود و این بهانه است (( معشوق )) و چقدر خوب را دیدید که دادید. ای مرد ، ای خاکی ، دادید اما ندادید . دادید اما برای بشما داده شد تا راحتر راه های زمینی را به پرواز برای بپمایید . صورت های اما شما حاکی از آن بود که خسته شده اید از این وانفسا ، اما بهانه خوبی بود برای آسمانی شدنتان... سربندهای و که بر شما به نام نامی اهل بیت (ع ) بود از پاکتان جدا گشت اما شما به آنها رسید . اربابتان ،سالار در راه به سر خود را عاشقانه نمود و شما شاگردان ، به از ایشان و با اختیار در طریق گذاشتید و می دانیم که جز بر کسانی که بریده شده ، و بر اغیار نخواهد شد . دادید اما هزاران بر سر ایرانی و شد . را دادی اما هنگام جدا شدنش ، حضرت صاحب الزمان (عج) آنرا بر گرفت ، خدا هم که شد و چه چیزی از این .... ما نرم سر افرازانه ، این روزهای آتش خشم دشمنانیم و در راه رسیدن به ' الله' ، آن خریدار خوبان ، همانند شما جدا شدن است . ... ... ... فقط و فقط و فقط ..... شادی روح و 🌹 🌹🕊