دلنوشته برای شهدا 😔
تنها کسانی شهید می شوند!
که #شهید باشند...
.
باید قتلگاهی رقم زد؛
باید کشت!!
#منیت را
#تکبر را
#دلبستگی را
#غرور را
#غفلت را
#آرزوهای دراز را
#حسد را
#حرص را
#ترس را
#هوس را
#شهوت را
#حب_دنیا را...
.
باید از #خود گذشت!
باید کشت #نفس را...
.
شهادت #درد دارد!
دردش کشتن #لذت هاست...
.
به یاد #قتلگاه کربلا...
به یاد قتلگاه #شلمچه و #طلاییه و #فکه...
الهی،#قتلگاهی...
باید #کشته شویم،تا #شهید شویم!!
بايد اقتدا كرد به #ابراهيم_هادی
╼═══•❅✿•❁•✿❅•═══╾
❣❣
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#ارتباط_با_شهدا
من با #ابـراهـیـم_هـادی کار دارم !
ابراهیم #موبایل نداشت ،
اما بی سیم که داشت !
ابـراهـیـم !
اگر صدای مرا می شنوی ،
کمک !
من و بچه ها گیر افتادیم
در تله ی #دشمن!
تلفن همراه من کار نمی کند
بدرد نمی خورد هرچه گشتم برنامه #بیسیم نداشت
تا با تو تماس بگیرم ...
گفتم می خواهم با بیسیم شما #تماس بگیرم..
گفتند اندرویدهای شما را
چه به بیسیم #شهدا !
اما من همچنان دارم تلاش می کنم تا با گوشی اندروید
صدایم را به تو برسانم ...
اگر می شنوی ما #گیر افتادیم
بگو چطور آن روز وقتی به گوشَت رساندند که دخترهای محل از فرم هیکل تو خوششان آمده ، از فردایش با لباس های گشاد تمرین کشتی می رفتی ؟
تا چشم و دل دختری را آب نکنی !
اینجا #کُشتی می گیریم تا دیده شویم ..
لاک می زنیم تا #لایک بخوریم
تو حتما راهش را بلدی
که به این پیچ ها خندیدی
و دنیارا پیچاندی!
و ما در پیچ دنیا سرگیجه گرفتیم !
ابـراهـیـم!
اگر صدایم را می شنوی،
دوباره #اذانی بگو تا ما هم
مثل بعثی ها که صدایت را شنیدند و راه را پیدا کردند .
راه را پیداکنیم ..
راه را گم کرده ایم
اگر از #جبهه برگشتی
کمی از ان #غیـرت های نـاب #بسیجی_ها را برایمان سوغات بیاور تا ما هم مثل شما حرف اماممان را زمین نگذاریم...
تمام .....
🌹 #شهدا
🌹🕊 #همیشه
🌹🕊🌹 #نگاهی
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🥀 🌴🌹
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#شهدا
#حجاب
#عفاف
#شهید_والامقام
#ابراهیم_هادی
ابراهیم در مقابل نامحرم به شدت حیا داشت .
از صحبت با نامحرم بسیار گریزان بود.
همیشه می گفت دنبال ارتباط کلامی با جنس مخالف نرید چون آهسته آهسته خودتون رو به نابودی می کشید .
ابراهیم همیشه می گفت : اگر خانمها حریم رابطه با نامحرم را حفظ کنند ، خواهید دید که چقدر آرامش در خانواده ها بیشتر می شود و نامحرم جرأت پیدا نمی کند کاری انجام دهد .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🥀 🕊🌹
🌙توسل به ابراهیم
🦋یه روز متوسل شدم به شهید #ابراهیم_هادی
گفتم داداشی اگر حالم بهتر بشه هر شب جمعه برات یه چیزی مسجد محلمون خیرات میکنم
اولین شب جمعه حلوا درست کردم و بردم
چون خجالتی هستم روم نمیشد بلند شم خیر کنم حلوا رو🥀
تو دلم مُدام میگفتم حالا که حلوا آوردیم رومون نمیشه بلند شیم از جامون.
بخدا همون لحظه برق مسجد رفت و تاریکی بر مسجد حاکم شد‼️
و من از تاریکی استفاده کردم و حلوا رو پخش کردم
قطعا این ترفند از طرف شهید بود. حداقلش من اینطور برای خودم تعبیر کردم. مگه میشه اون مسجد با اون ابهتش ترانس برق سیار نداشته باشه...
دقیقا ما حلوا رو پخش کردیم و کارمون تموم شد یهو برق اومد
منم زمزمه وار خندیدم و گفتم دمت گرم داداش🌙
باورتون نمیشه از فردای اون روز حال من رفته رفته بهتر شد و از اون آشوبی که داشت وجودم رو میگرفت کاسته شد. دمش گرم داداشمون رو.✨
#سلام_علی_ابراهیم
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
قرارگاه شهدا🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
eitaa.com/joinchat/3399418009Ceebccf2e58
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
@martyrscomp
❣
🥀🌴🕊🌹🕊🌴🥀
#سیره_شهدا
#شهید_والامقام
#ابراهیم_هادی
یک روز #ابراهیم را در بازار دیدم که دو کارتن بزرگ روی دوشش بود .
گفتم : آقا #ابراهیم ، برای شمازشته !!!
این کار باربرهاست نه #شما
#نگاهی کرد و گفت :
نه این برای #خودم بهتره مطمئن می شوم که #هیچی نیستم !!
گفتم : کسی #شما رو اینطور ببینه #خوب نیست
تو #ورزشکاری و....
#ابراهیم خندید و گقت :
ای بابا همیشه #کاری کن که #خدا تورو دید #خوشش بیاد نه مردم ...
📚 #سلام_بر_ابراهیم
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🥀 🌴🕊
...مصطفی هرندی می گوید: خیلی بی تاب بود ، ناراحتی در چهره اش موج میزد . پرسیدم چیزی شده !؟
ابراهیم با ناراحتی گفت : دیشب با بچه ها رفته بودیم شناسایی ، تو راه برگشت ، درست در کنار مواضع دشمن ، ماشاالله عزیزی رفت روی مین و شهید شد .
عراقی ها تیر اندازی میکردند و ما هم مجبور شدیم برگردیم .
علت ناراحتیش را فهمیدم ، هوا که تاریک شد حرکت کرد ، نیمه های شب هم برگشت ،خوشحال و سر حال ، مرتب فریاد میزد امدادگر امدادگر ، سریع بیا ، ماشاالله زنده است !
بچه ها خوشحال بودند ، ماشاالله را سوار آمبولانس کردیم ، اما ابراهیم در گوشه ای نشسته بود و غرق در فکر بود . کنارش نشستم ، با تعجب پرسیدم در چه فکری هستی ؟
مکثی کرد و گفت : ماشاالله وسط میدان مین افتاده بود ، کنار سنگر عراقی ها ، اما وقتی به سراغش رفتم آنجا نبود ! کمی عقب تر پیدایش کردم ، دور از دید دشمن !
در مکانی امن نشسته بود و منتظر من بود...!
✨خون زیادی از پای من رفته بود ، بی حس شده بودم ، عراقی ها مطمئن بودند که زنده نیستم ، حالت عجیبی داشتم ، زیر لب میگفتم : یا صاحب الزمان ادرکنی...
هوا تاریک شده بود ، جوانی خوش سیما و نورانی بالای سرم آمد ، چشمانم را به سختی باز کردم ، مرا به آرامی بلند کرد ، دردی حس نمیکردم ، از میدان مین خارج شد در
گوشه ای امن آهسته و آرام مرا روی زمین گذاشت
گفت : کسی می آید و تو را نجات میدهد ، او دوست ماست !
لحظاتی بعد #ابراهیم_هادی آمد با همان صلابت همیشگی ، مرا به دوش گرفت و حرکت کرد .
آن جمال نورانی ، ابراهیم را دوست خود معرفی کرده بود
خوشا به حالش .😔
📩 اینها را ماشاالله در دفتر خاطراتش از جبهه ی گیلانغرب نوشته بود..
📚سلام بر ابراهیم – ص 117
قرارگاه شهدا
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
eitaa.com/joinchat/3399418009Ceebccf2e58
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
@martyrscomp
🌺🌴🥀🕊🥀🌴🌺
#شهید_والامقام
#ابراهیم_هادی
#دوری_از_نامحرم
از صحبت با #نامحرم بسیار گریزان بود. اگر می خواست با زنی #نامحرم ، حتی بستگانش صحبت کند ، به هیچ وجه #سرش را بالا نمی گرفت .
به قول دوستانش، #ابراهیم به زن #نامحرم آلرژی داشت .
#اللهم_الرزقنا
#توفیق_الشهادة
#فی_سبیلک
#بحق_دماء_شهدائنا
🥀 🕊🌹
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴
#دلنوشته_شهدایی
#شهید_والامقام
#ابراهیم_هادی
#ابراهیم_هادی ، ای پرستوی پر کشیده #کانال_کمیل ، تو چه کردی که اینچنین در دلهای دوستداران و محبینت جا خوش کرده ای،چه سرّی است میان تو و خدایت که بهترین تقدیر را برایت رقم زد، چه کردی که دلبری میکنی و همگان را مجذوب خود نموده ای، اگر از اخلاص تو بگویم کم گفته ام، چه بگویم از تو که هر چه بر زبان جاری کنم و قلم بنوسید باز هم زبان قاصر از گفتن و قلم عاجز از نوشتن است .
اگر چه #گمنام و بی نام و نشان همچون #حضرت_زهرا _س هستی ، اما نامت تا ابد ورد زبانهاست، یادت همیشه در خاطره هاست و جاودان هستی ای فرزند #روح_الله
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🥀 🕊🌹
🇮🇷🌴🌹🕊🌹🌴🇮🇷
🌹 #شناخت_لاله_ها 🌹
#سردار_رشید_اسلام
#شهيد_والامقام
#ابراهیم_هادی
#طلوع :
🗓 1336/02/01 🗓
محل تولد : تهران
#غروب :
🗓 1361/11/22 🗓
محل #شهادت : فکه - کانال کمیل
عملیات : والفجر مقدماتی
مزار #شهید : #مفقودالاثر
#مهربانم
#آسمانی_شدنت_مبارک
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🇮🇷 🕊🌹
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🇮🇷🌴🌹🕊🌹🌴🇮🇷 🌹 #شناخت_لاله_ها 🌹 #سردار_رشید_اسلام #شهيد_والامقام #ابراهیم_هادی #طلوع : 🗓 1336/02/01
🥀🇮🇷🕊🌹🕊🇮🇷🥀
#خاطرات_شهدا
همراه با
#هادی_دلها
#شهید_والامقام
#ابراهیم_هادی
با موتور به سمت میدان آزادی میرفتیم که ابراهیم را برای عزیمت بسوی جبهه به ترمینال غرب برسانیم.
در راه یک ماشین مدل بالا از کنار ما رد شد و خانمی که کنار راننده نشسته بود و حجاب درستی نداشت، نگاهی به ابراهیم انداخت و حرف زشتی زد.
ابراهیم گفت: "سریع برو دنبالش" و من هم با سرعت به سمت ماشین رفتم. بعد اشاره کردیم بیا بغل ، با خودم گفتم: "این دفعه دیگه یه دعوای حسابی رو میبینم" اتومبیل کنار خیابان ایستاد. ماهم کنار درب راننده ایستادیم. منتظر برخورد ابراهیم بودم اما او همینطور که روی موتور نشسته بود با راننده سلام و احوالپرسی گرمی کرد.
راننده که تیپ ظاهری ما و برخورد خانمش رو دیده بود، توقع چنین سلام و علیکی نداشت. بعد از جواب سلام به ابراهیم گفت: "چی شده آقا؟"
ابراهیم گفت: "من خیلی معذرت میخوام، خانم شما فحش بدی به من و همه ریش دارها داد. میخوام بدونم که..."
راننده که توقع چنین برخورد خوبی رو نداشت. حرف ابراهیم رو قطع کرد و گفت: "خانم بنده غلط کرد، بیجا کرد"
ابراهیم گفت: "نه آقا اینطوری صحبت نکن. من فقط میخوام بدونم حقی از ایشون گردن بنده است، یا من کار نادرستی کردم که با من اینطور برخورد کردن!".
راننده که فکر نمیکرد ما اینگونه برخورد کنیم پیاده شد . صورت ابراهیم رو بوسید و گفت: "نه دوست عزیز شما هیچ خطائی نکردی ما اشتباه کردیم. خیلی هم شرمندهایم" و بعد از کلی معذرت خواهی از ما جدا شد.
این رفتارها و برخوردهای ابراهیم آن هم در آن مقطع زمانی خیلی برای ما عجیب بود ولی با این کارها راه درست برخورد کردن با مردم را به دوستان نشان میداد.
🌹 #سالروز_شهادت🕊
🌹 🕊🌹
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🇮🇷🌴🌹🕊🌹🌴🇮🇷 🌹 #شناخت_لاله_ها 🌹 #سردار_رشید_اسلام #شهيد_والامقام #ابراهیم_هادی #طلوع : 🗓 1336/02/01
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹
#خاطرات_شهدا
همراه با
#هادی_دلها
#شهید_والامقام
#ابراهیم_هادی
ریزبینی و دقت عمل در مسائل مختلف از ویژگیهای ابراهیم بود که او را از بسیاری از دوستانش متمایز میکرد. فراموش نمیکنم، اوایل انقلاب یک شب به همراه ابراهیم و بچههای کمیته به مأموریت رفته بودیم. خبر رسیده بود فردی که قبل از انقلاب فعالیت نظامی داشته و مورد تعقیب میباشد در یکی از مجتمعهای آپارتمانی دیده شده .آدرس را هم دراختیار داشتیم و با دو دستگاه خودرو به ساختمان مورد نظر رسیدیم.
به سراغ آپارتمان اعلام شده رفتیم و بدون درگیری شخص مورد نظر رو دستگیرکردیم.
وقتی میخواستیم از ساختمان خارج شویم جمعیت زیادی جمع شده بودن تا فرد مظنون رو مشاهده کنن.
خیلی از آنها ساکنان همان ساختمان بودن.
ناگهان ابراهیم برگشت داخل آپارتمان و گفت : " صبر کنین !
با تعجب پرسیدیم : "چی شده ؟
چیزی نگفت . فقط چفیهای که به کمرش بسته بود رو باز کرد و به چهره مرد بازداشت شده بست .
پرسیدم: ابرام چیکار میکنی ؟
با آرامش خاصی جواب داد : ما بر اساس یه تماس و یه خبر، این آقا رو بازداشت کردیم . اگه آنچه که گفتن درست نباشه، آبروی این آقا رو بردیم و دیگه نمیتونه اینجا زندگی بکنه .
همه مردم هم به چهره یک متهم به او نگاه میکنن . اما این طوری کسی اون رو نمیشناسه . اگر فردا هم آزاد بشه مشکلی پیش نمییاد.
وقتی از ساختمان خارج شدیم کسی مظنون مورد نظر را نشناخت و من به دقت نظر ابراهیم فکر میکردم که چقدر آبرو و شخصیت انسانها در نظرش مهم بود .
📚 سلام بر ابراهیم – صفحه 171
🌹 #سالروز_شهادت🕊
🥀🌴🌹
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#هادی_دلها
#شهید_والامقام
#ابراهیم_هادی
قبل از انقلاب با ابراهیم به جایی میرفتیم. حوالی میدان خراسان از داخل پیادهرو با سرعت در حرکت بودیم. یکباره ابراهیم سرعت را کم کرد! برگشتم عقب و گفتم: چی شد، مگه عجله نداشتی؟! همینطور که آرام حرکت میکرد، به جلوی من اشاره کرد و گفت: «یه خورده یواش بریم تا از این آقا جلو نزنیم!» من برگشتم به سمتی که ابراهیم اشاره کرد. یک نفر کمی جلوتر از ما در حال حرکت بود که بهخاطر معلولیت، پایش را روی زمین میکشید و آرام میرفت. ابراهیم گفت : «اگر ما تند از کنار او رد شویم، دلش میسوزد که نمیتواند مثل ما راه برود. کمی آهسته راه برویم تا او ناراحت نشود.»
📚 از کتاب سلام بر ابراهیم
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 🕊🥀