سلام و عرض ادب
جهت یادآوری
امروز از نماز ظهر در خدمت استاد شیروانی هستیم
قدم رنجه بفرمایید 🙏🌷
#حضرت_خدیجه
دور شدم از این و آن با خودم آشنا شدم
آینه در حجاز بود عاشق مصطفی شدم
.
سرمه نمی برم به چین ، قند و شکر نمی خرم
نقره و زر نخواستم ، صاحب کیمیا شدم
.
بار شتر گذاشتم ، وقف تو هرچه داشتم
دانه ی عشق کاشتم ، در قفست رها شدم
.
با تو جرس به هر نفس ، مصرع عاشقانه است
با تو پر از قصیده ام ، با تو غزل سرا شدم
.
” ای که ملول می شوی از نفس فرشته ها “
باور من نمی شود ، هم نفس خدا شدم
.
سفره ی دل برای من باز کن ، آیه ای بخوان
حرف بزن که مَحرمِ زمزمه ی حرا شدم
.
قطره من فرات شد ، ذره ام آفتاب شد
پیش تو سیدالبشر ، سیده النسا شدم
.
پشت سرت من و علی قامت عشق بسته ایم
تو همه مقتدا شدی من همه اقتدا شدم
.
من به تو دست یا علی داده ام از صمیم دل
مرگ جدام کرده است از تو اگر جدا شدم
.
لحظه ی آخرین غزل ، ترس ندارم از اجل
پیرهن تو در بغل ، با تو دوباره ” ما ” شدم
#حمیدرضا_برقعی
دوم فروردین ۱۴۰۳ دکتر شیروانی ۱.mp3
28.34M
سخنرانی #استادشیروانی
دوم فروردین ۱۴۰۳
نگاه معنایی بر#داستان_پیامبران در قرآن
این جلسه: بررسی دلیل خوانش مجدد این داستان ها و حکایت #حضرت_آدم_ع
#داستان_پیامبران
❇️یه وقتهایی داستان های،قرآن را میخوانیم برای اینکه دیگران نگویند ، مسلمانی و ندانستن این داستان برای شما نقص هست
یا میخوانیم برای ثوابش و ...
یا اینکه قراره ، مرور این داستانها ، به نحو شفاف و اکنون ، در متن زندگی من، خودش را نشان بدهد و وارد فضای عملیاتی در اکنون شود
سلام و عرض ادب
طاعات قبول
امروز از نماز ظهر در خدمت شما عزیزان هستیم
#استادشیروانی در مورد بازخوانی معنایی #داستان_پیامبران در قرآن صحبت خواهند کرد و این جلسه داستان #حضرت_نوح_ع
قرار بر این گذاشتیم بعد از سخنرانی استاد ، کمی بیشتر بمانیم در جلسه و با حضور اساتید بزرگوار خانم امینی و خانم سلیمی ، مباحثه ی کوتاهی و طرح سوال و جواب
اگر فرصت میکنید و سوال دارید برای بعد از جلسه تشریف داشته باشید🙏
هدایت شده از هنر لبخند
جلسه دوم
بررسی #داستان_پیامبران در قرآن
#مولوی
در صحابه کم بدی حافظ کسی
گرچه شوقی بود جانشان را بسی
زانک چون مغزش در آگند و رسید
پوستها شد بس رقیق و واکفید
قشر جوز و فستق و بادام هم
مغز چون آگندشان شد پوست کم
مغز علم افزود کم شد پوستش
زانک عاشق را بسوزد دوستش
وصف مطلوبی چو ضد طالبیست
وحی و برق نور سوزندهٔ نبیست
چون تجلی کرد اوصاف قدیم
پس بسوزد وصف حادث را گلیم
ربع قرآن هر که را محفوظ بود
جل فینا از صحابه میشنود
جمع صورت با چنین معنی ژرف
نیست ممکن جز ز سلطانی شگرف
در چنین مستی مراعات ادب
خود نباشد ور بود باشد عجب
اندر استغنا مراعات نیاز
جمع ضدینست چون گرد و دراز
خود عصا معشوق عمیان میبود
کور خود صندوق قرآن میبود
گفت کوران خود صنادیقند پر
از حروف مصحف و ذکر و نذر
باز صندوقی پر از قرآن به است
زانک صندوقی بود خالی بدست
باز صندوقی که خالی شد ز بار
به ز صندوقی که پر موشست و مار
حاصل اندر وصل چون افتاد مرد
گشت دلاله به پیش مرد سرد
چون به مطلوبت رسیدی ای ملیح
شد طلب کاری علم اکنون قبیح
چون شدی بر بامهای آسمان
سرد باشد جست وجوی نردبان
جز برای یاری و تعلیم غیر
سرد باشد راه خیر از بعد خیر
آینهٔ روشن که شد صاف و ملی
جهل باشد بر نهادن صیقلی
پیش سلطان خوش نشسته در قبول
زشت باشد جستن نامه و رسول
#حضرت_نوح_ع
سوره شعرا آیه ۱۱۱
قَالُوٓاْ أَنُؤۡمِنُ لَكَ وَٱتَّبَعَكَ ٱلۡأَرۡذَلُونَ
قوم نوح] گفتند: آیا به تو ایمان بیاوریم و حال آنکه فرومایگان از تو پیروى کردهاند؟
سلام و عرض ادب
طاعات قبول
امروز روز آخر جلسات ماست و از نماز ظهر در خدمت شما عزیزان هستیم
#استادشیروانی در مورد بازخوانی معنایی #داستان_پیامبران در قرآن صحبت خواهند کرد و این جلسه حکایت #حضرت_ابراهیم_ع