eitaa logo
اشعار مرضیه عاطفی
471 دنبال‌کننده
255 عکس
25 ویدیو
0 فایل
💌 شما به دعوت #مادر_سادات اینجایید 💌 نذر شادی دل حضرت زهرا(س)👇 ⚘️ سلامتی و فرج امام زمان(عج)،سلامتی رهبرعزیزمان صلوات ⚘️ لینک کانال تلگرام: @marziyehatefi لینک صفحه اینستاگرام: @marziyeh.atefi.313 لینک ویراستی: https://virasty.com/MarziyehAtefi
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌺 به شوق آمرزش در ماه رجب 🌺🍃 ظلم کردم به خودم! آمده ام توبه کنم از گناهی که به من کرده ستم توبه کنم باز برگشته ام از غفلت و وقتش شده که قدرِ برداشتنِ چند قدم توبه کنم ای خدا آمده ام تا که خودم باشم و تو هم مناجات کنم قدری و هم توبه کنم تا در آغوش خودت گریه کنم یک دلِ سیر تا که از این همه بیتابی و غم توبه کنم سائلِ مضطربِ ماهِ رجب را دریاب آمدم در طلبِ لطف و کرَم توبه کنم روسیاه و نگران! در به در و شرمنده... بیشتر آمدم از وضعِ خودم توبه کنم با همین دست؛ که خالیست و محتاج به توست با همین چشم ترم! چشم ترم توبه کنم با خودم واسطه آورده ام امشب باید به أباالفضل(ع) قسم! زیرِ علَم توبه کنم نامه عفوِ مرا مُهر بزن پیش ِ حسین(ع) بطلب کرب و بلا؛ کنجِ حرم توبه کنم! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅  @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🌺 به امید زیارت کربلا و محتاجِ آمرزش 🌺🍃 نور از چشمانم و حالِ خوش از این تن گرفت خسته ام از روزگاری که تو را از من گرفت خاطراتی ناب دارم از تو ای کرب و بلا از همانجا که دلم تاب و تبِ ماندن گرفت بار آخر وقتِ برگشتن به یادت هست که؟! اشک در چشمم بنایِ سخت باریدن گرفت لحظه لحظه با من است این حالِ آشوبِ فراق از خداوند آرزویِ در حرم مردن گرفت مُردَم و زنده شدم هر بار که وقتِ وداع این دلِ وابسته ام تصمیم ِ دل کندن گرفت در حوادث؛ در بلا بیتاب و آشفته نشد از ضریح ِ تو هرآنکس بهترین جوشن گرفت زائرت؛ در ظلمتِ قبرش به ذکرِ یاحسین(ع) در میانِ دستهایش مشعلی روشن گرفت شد رفیقم عاشقَت! گفته به من حالم خوش است- از همان روزی که اربابَت مرا گردن گرفت دعوتش کردی و پایِ ثابتِ روضه شده آمد و از مادر تو إذنِ بوسیدن گرفت بوسه زد بر پرچمت با اشک و راهی شد دلش... روضه خوان میگفت: اطرافِ تو را دشمن گرفت تا شنید این را که شد غارت؛ همه-پیراهنت گریه کرد و جان به لب شد هر چه پیراهن گرفت! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅  @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🌺 به شوق آمرزش و کسب غفران الهی 🌺🍃 ماهِ شعبان رو به پایان است و حالِ من خراب می کِشم از دستِ سهل-انگاری ام خیلی عذاب ذهنم از افکارِ هیچ و پوچ ظلمانی شده آسمانِ باورم گاهی ندارد آفتاب ای خدا این بندهٔ بی چشم و رویَت را ببخش این بدِ بی آبرو! هر لحظه با صدها نقاب... گاه مؤمن، گاه عاصی، گاه خدمتکارِ نفْس گاه در بیراهه رفتن؛ سخت درگیرِ شتاب میزنم فریادِ استمداد! میخواهم کمک! کاش در این چاه؛ الساعه بیندازی طناب زود آزادم کن از بی بند و باریِ خودم ای فدایِ آن محبتهای بی حدّ و حساب بد خرابش کردم و دستم به جایی بند نیست از گناهان کاش میکردم بخوبی اجتناب حُسنِ ظن دارم به تو! داری به برگشتم امید باز هم "ألعفو" میگویم بدونِ اضطراب باز هم مثل گذشته خرجِ عشقت مرا مثلِ آن ایّام که میشد دعایم مستجاب می کُشد آخر مرا "هب لي کمالَ الإنقِطاع" باید از بینِ من و تو زود بردارم حجاب خسته ام از این حجاب و مانعِ خودساخته خسته ام دور از تو حتی دیگر از هر چه ثواب دست ها را باز کن! بیتابِ آغوشِ توام میشود گرچه گناهانم خودش صدها کتاب چشم پوشی کن بحقّ ناجیِ غمها؛ حسين(ع)... درگذر از من بحق بیقراریِ رباب(س) خانمی که سوخت از داغِ گلِ شش ماهه اش بعدِ عاشورا برایش طعم ِ آتش داشت آب! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅  @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅