eitaa logo
اشعار مرضیه عاطفی
470 دنبال‌کننده
255 عکس
25 ویدیو
0 فایل
💌 شما به دعوت #مادر_سادات اینجایید 💌 نذر شادی دل حضرت زهرا(س)👇 ⚘️ سلامتی و فرج امام زمان(عج)،سلامتی رهبرعزیزمان صلوات ⚘️ لینک کانال تلگرام: @marziyehatefi لینک صفحه اینستاگرام: @marziyeh.atefi.313 لینک ویراستی: https://virasty.com/MarziyehAtefi
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌺 در آستانهٔ سوم خرداد و آزادسازی خرمشهر 🌺🍃 سفر کردند و پیدا شد چه ناپیدایِ بسیاری عجین شد واژهٔ ایثار با معنایِ بسیاری بخوان آیاتی از «إنّا فتَحنا» را به خطّ خون که از تفسیر آن جاری شود دریایِ بسیاری نمایان شد شجاعت بیشتر با فتح خرمشهر همان فتحی که با خود داشت برکت هایِ بسیاری تناور کرد سرو استقامت را، نشست این باغ به داغِ لاله های عاشق و زیبایِ بسیاری شنیدم کودکانی با یتیمی خون دل خوردند شنیدم کم شدند از خانه ها بابایِ بسیاری چه مادرها که دق کردند در آغوش ِ قاب عکس چه همسرها که جان کندند با رؤیایِ بسیاری اگر چه خون دل خوردند اما عشق می‌کردند از آن سرما که شد سرشار از گرمایِ بسیاری خدا آزاد کرد از پنجه هایِ رنج ایران را جواب صبر شد روحیهٔ بالایِ بسیاری خیانت کرد دشمن بر وطن اما خدا را شکر به دست ضربهٔ کاری قلم شد پایِ بسیاری پُر است از شیرهای در کمین هر گوشه از این خاک هنوز ایرانمان دارد «جهان آرا»یِ بسیاری! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🏴 نذر شهادت ششمین خورشیدهدایت 🏴🍃 -لطفا حق روضه ادا شود- در خلوتش با حال مضطر روضه میخوانْد بعد از حدیث و درس و منبر روضه میخوانْد می دید در آتش تمام خانه اش را میسوخت و از داغ مادر روضه میخوانْد از چشم های سنگ میشد اشک جاری وقتی که از «مسمار» و «بستر» روضه میخوانْد بستند دستش را و در ذهنش برای لرزیدنِ دستانِ حیدر روضه میخوانْد بی شک رئیس مذهب شیعه همه عمر از ظلم ِ بر سردارِ خیبر روضه میخوانْد تلفیق مسجد بود و هیئت، هر نمازش اول اذان میگفت، آخر روضه میخوانْد شیخ الائمه پیرِ داغِ کربلا بود از پیکرِ مجروحِ بی «سر» روضه میخوانْد با یادِ جدّش از عطش لبریز میشد میخورد اغلب آب کمتر...روضه میخوانْد با گریه بر پهنای صورت اشک میریخت وقتی که از «خلخال» و «معجر» روضه میخوانْد! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 در همدردی با مردم مظلوم آبادان 🍃🏴 -لطفا حق روضه ادا شود- غربتم، دردم، عزایم، سمبلِ حیرانی ام لخته لخته ماتمَم، مشغولِ نوحه خوانی ام مانده بر جسمم جراحاتِ زیادی از قدیم نامَم آبادان ولی آغشته با ویرانی ام شطّ خونم! بد گرفتارم به سیل اشک و آه بخشی از دریای سرخم! کاملاً طوفانی ام من همان ابرِ سیه پوشم که می بارد مدام من هوای گریه ام، بیطاقتم! بارانی ام سوختم از داغ مثل نخل های سربه زیر تب سرازیر است از سرتاسرِ پیشانی ام میزبانِ مهربانِ هر بلای ناگهان بیخبر امروز «آوار» آمده مهمانی ام زیر تلّی خاک مانده خاطراتم باز هم بی خبر مانده ست عالم از غم ِ پنهانی ام یک نفر پیدا کند امشب عزیزانِ مرا تا مگر کمتر شود احساس سرگردانی ام مادرانی بی پسر دارند ضجه میزنند باز هم در بغض ِ گریه آوری زندانی ام خواهری آشفته میخوانَد: «گلی گم کرده ام...» میزنم بر سینه و غم میشود ارزانی ام * پابرهنه میروم با هروله تا کربلا مثل زینب(س) داغدارِ پیکرِ عریانی ام داغدارِ پیکری که شد کفن با خاک و خون روضه خوانِ زینب(س) و آن بوسهٔ پایانی ام! 🙏 ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🌺 نذر میلاد فاطمهٔ موسی بن جعفر(ع) 🌺🍃 از خیابان إرم رد میشود ابيات من میرود شعرم زیارت با همه حاجاتِ من با سلامی این حرم را بوسه باران میکند باز هم با عاشقی طی میشود ساعاتِ من هر چه با ایوان آیینه صمیمی تر شدم بیشتر شد شوقِ من! تکثیر شد لذّاتِ من دارد از زهرا(س) نشان! دلداده اش هستم که هست عمهٔ سادات نامش؛ فاطمه ساداتِ من دلبخواهش میشوم هر روز نذر مادرش کم شود کاهی اگر از کوهِ ایراداتِ من خواندمش بی بی کریمه تا که دستم پُر شود تا بگردانَد کرَم را جزو خُلقیاتِ من خواهر شاه خراسان عشق اجداد من است دوستش دارند حتی تک تکِ امواتِ من آرزو دارم بخوانم این زیارتنامه را آنچنان با معرفت که دل بماند ماتِ من إذن از موسی بن جعفر(ع) از ازل دارم اگر هست نذر حضرت معصومه(س) احساساتِ من! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🏴 به مناسبت ارتحال امام خمینی(ره) 🏴🍃 در کنار اقتدارش کارِ دشمن آه بود نور امیدی برای هر دلِ گمراه بود خط و ربطش منتهی میشد به اخلاص و عمل منبرش عالی ترین سنگر وَ پایگاه بود کوخ های بی تجمّل را همیشه دوست داشت از جفایِ ساکنانِ کاخ ها آگاه بود ظالمانی بی غم و بی درد، با دنیا رفیق دوستدارِ آرزوهای کم و کوتاه بود با غضب نابود کرد آثارِ استکبار را سخت از تبعیض بیزار و عدالتخواه بود در سلوکش زندگی تفسیر میشد بندگی عارفِ سیر إلی الحق بود؛ روح الله بود انقلابش را به دست حضرت منجی سپرد جمعه جمعه عاشق و چشم انتظارِ ماه بود رفت و ایران شد پریشان-حال‌! از تهران و قم- -تا جماران از فراقش غرقِ اشک آه بود! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🌺 نذر میلاد هشتمین خورشید عالمتاب 🌺🍃 آمدی و آسمان بی حد چراغانی شده کل ایران؛ بالأخص مشهد چراغانی شده باز درهم میخری، از اشتیاق ِ این خبر در دلِ عشّاقِ خوب و بد چراغانی شده با نگاهی برطرف کن ظلمتِ خورشید را نور میخواهد اگر ممتد چراغانی شده عالِم آل محمد(ص) هستی و علامه ها آمدند و منبر و مَسند چراغانی شده ضامن آهو تویی و در شب میلاد تو دشت‌ِ آهوخیز صد در صد چراغانی شده کوریِ چشم ِ تمام عنکبوتانِ ذلیل با تلاش ِ خادمان گنبد چراغانی شده هست یاقوتِ مقدس این حرم تا به ابد با طلای ناب این مرقد چراغانی شده تا ببیند رأفتَت را چشم نابینایشان این حرم امشب چنین بی حد چراغانی شده! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🌺 نذر میلاد ولی نعمت ازلی 🌺🍃 سرپناه تمام سختی هاست بندهٔ شاکریم در ایران حاجت آورده ایم دور ضریح صف به صف حاضریم در ایران ما برایش نگفته می میریم باید این عشق منتشر بشود مدح او را سپرده اند به ما غالباً ذاکریم در ایران دست بیعت به رأفتش دادیم شرط او را نشانده ایم به چشم در قبولِ ولایتش بسیار خبره و ماهریم در ایران مثل دعبل شبانه روز فقط دور سلطان طوس میگردیم کارمان وصف مهربانی اوست یک به یک شاعریم در ایران روحمان با حرم گره خورده کارمان تا همیشه پابوس است بعدِ عهد ألَست...روزِ ازل تا ابد زائریم در ایران شرق تا غرب، از شمال و جنوب مالک این وطن امام-رضاست(ع) جز إمامَ الرئوف ای مردم همه مستأجریم در ایران! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
کافر شده و دل به حسادت دادند دینداری خود را به خسارت دادند تا هجده هزار کوفیِ بی غیرت با تیر سه شعبه دست بیعت دادند! @marziyehatefi
🍃🏴 به امید عنایت و به نیت آمرزش 🏴🍃 -لطفا لطفا حق روضه ادا شود- آخر به ضربِ کینهٔ افرادِ نیزه-زن در خون نفس نفس زد و جان داد کاملاً کشتند تشنه لب، لبِ دریا حرامیان آقای مهربانِ مرا دور از وطن «سر» را گرفت نیزه؛ به روی سرش گذاشت افتاده بود در وسط قتلگاه، تن میخورْد تاب؛ زخمی و بیتاب از عزا بر خنجر کثیف سنان(لع) پاره پیرهن با اهل عرش و أرض و سما ضجه میزدند خیلِ وحوش تشنه؛ بر این جسم ِ بی کفن بر بوریا نشسته و خون گریه میکنم تا کم شود شبیه تنش نورِ چشم من * در کوچه با غلاف و به گودال با عصا داریم خاطرات بد از بیهوا زدن! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🌺 به شوق عیدسعید غدیرخم 🌺🍃 در عرش أعلی با شکوه و غرقِ إجلال پرواز خواهد کرد، آرام و سبکبال هر کس أمیرالمؤمنینش هست حیدر در هر دو عالم هست مسرور و خوش اقبال خوشبخت آنکه أشهدُ أنّ علی(ع) را گفت و مقیّد شد به آن هر لحظه از سال با هر که بیعت کرده با «کافر» بگویید وزن ثوابش در حدِ کاه است و پوشال حق علی(ع) را هر کسی انکار کرده در قبر و برزخ میشود درگیرِ جنجال بر برگهٔ اعمال او در روز حسرت با خشم خواهد خورد مُهرِ سرخِ ابطال محشور خواهد شد به صحرای قیامت با آتشی بر گردن و کور و کر و لال!* *پیامبر(ص):ای ابوذر! انکارکنندهٔ حقّ علی(ع) و ولایت او در روز قیامت به صورت کر و لال و کور آورده میشود. در تاریکی روز قیامت، روی زمین کشیده میشود درحالیکه گردن‌بندی از آتش در گردنش انداخته میشود و آن گردن‌بند سیصد شعبه(شاخه) دارد که بر روی هر شاخهٔ آن شیطانی است که آب دهان روی صورتش می اندازد و او را از درون قبرش به آتش می‌ اندازند. بحارالأنوار، ج۷، ص۲۱۱/ بحارالأنوار، ج۴۰، ص۵۵/ فرات الکوفی، ص۳۷۲/ تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۶۶ ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🏴 در آستانهٔ ٢٣ذی القعده و زیارت مخصوصه 🏴🍃 وابسته ام به نان و نوایت هنوز هم می میرم عاشقانه برایت هنوز هم سلطان تویی و شاعر درباری ات منم هستم در آروزیِ عبایت هنوز هم دعبل که نیستم ولی افتاده ام ببین از عجز و التماس به پایت هنوز هم در گوشِ آهوانِ به صیاد مبتلا می پیچد انعکاس ِ صدایت هنوز هم هفت آسمان مجاورِ باب الجوادِ(ع) توست خورشید محو آینه هایت هنوز هم... نقاره خانه، پنجره فولاد، خادمان شاهانه است صحن و سرایت هنوز هم شکرخدا که میشود از عشق مُنقلب در صحن انقلاب، گدایت هنوز هم محتاجم و کنار ضریحت نشسته ام در انتظارِ خیرِ دعایت هنوز هم با سردی و گلایه و با دلخوری که نه... با رأفت است لطف و عطایت هنوز هم از راه دور عرض سلام و دو قطره اشک پر میکشد دلم به هوایت هنوز هم! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🏴🍃 در عزای شهادت امام جوانم 🍃🏴 -لطفا حق روضه ادا شود- دوباره ماتمی در قلب خاص و عام افتاده اگر شال عزا بر شانهٔ اسلام افتاده زنی در قالب همسر دوباره شر به پا کرده شبیه جعده(لع) در ذهنش خیالی خام افتاده نشانده نقشه های شوم را در چشمهای خود جواد إبن رضا(ع) در چنگ مکری تام افتاده چه برّنده ست شمشیرِ زبانِ نحسِ أمّ الفضل(لع) کلامش باز هم در ورطهٔ دشنام افتاده نفس میسوزد از زهرِ هلاهل...جایِ قدری آب زمین خورده! جوانی تشنه و ناکام افتاده گلویش شعله ور در آتش و از کنج لبهایش عطش جاریست و دریا کنار جام افتاده به سختی گام برمیدارد و از لرزش بسیار عبا از شانه اش بیتاب در هر گام افتاده بمیرم! در میان هلهله مظلوم جان داده چه تنها کنج حجره پیکری آرام افتاده * تنش در زیر سمّ اسب هایِ سخت-جولان نه... به زیر تابش ِ خورشید، روی بام افتاده! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅