مساجد فعال خوزستان 🇵🇸
✨️در پناه امالبنین
بعد از آن مدال نقره آسیا دیگر همه صدایت میزدند: قهرمان! چطوری قهرمان؟ بفرما قهرمان! اما تو با مدال آسیایی قهرمان نشدی. تو از اول قهرمان و آدم حسابی بودی. از همان بچگی که غیرت و عزت نفست اجازه نداد دستت پیش پدر دراز شود و رفتی دنبال کار و کاسبی. خجالت میکشیدی و فروشندگی بلد نبودی اما پا روی خجالتت گذاشتی و رفتی گوشه بازارجمعه بساط کردی. اوضاع پدر بد نبود اما تو پسر بزرگ خانواده بودی و میخواستی روی پای خودت بایستی! آنقدر بزرگ بودی که اجازه ندادی کسی تفاوت ظاهریات را ببیند. توی بازی تیز و سریع بودی، با همه بگو بخند داشتی و بین بچههای مدرسه و محل پر طرفدار بودی. از نوجوانی دست به خیر بودی و به این آن کمک میکردی از همان درآمد بساطی و کارگری.
بدنسازی را شروع کردی تا اوقات فراغتت را پرکنی. دانشگاه رفتی و حسابداری خواندی، ازدواج کردی و خدا سه دختر شاخه نبات به تو هدیه داد. از زیر سنگ نان حلال درمیآوردی و سر سفره خانوادهات میبردی اما ورزشت را ادامه دادی. مربی استعدادت را که دید گفت: "بیا دوومیدانی و پرتاب دیسک قهرمانت کنم."
گفتی: "میآیم اما لب به هیچ قرص و مکملی نمیزنم." رفتی و با همان نان و خرما سه ماه بعد نایب قهرمان کشور شدی. با نبود امکانات، زمستان و تابستان تمرین کردی و دو سال بعد یعنی سال ۱۳۹۱ شدی نایب قهرمان آسیا. همان موقع بود که صدایت زدند صادق قهرمان! عضو تیم ملی شدی، رکورد آسیا را ۹ متر جابجا کردی، مسابقات خارجی میرفتی، برو بیایی پیدا کردی اما هنوز همان صادق بیت سیاح خاکی کمپلوی جنوبی بودی با لهجه غلیظ عربی. همان صادقی که با بچههای شلنگآباد و کوی علوی هیئت راه انداخته بود و هر محرم نذری برای امالبنین میداد. توسلت به امالبنین بود، حتی وقتی برای مراسم ورزشکاران در حرم امام رضا(ع) دعوت شدی پرچم امالبنین را با خودت بردی و کنار پرچم امام رضا آن را باز کردی. مدتی بعد رشتهات را عوض کردی و رفتی پرتاب نیزه. گفتند: "نمیتوانی بیخیالش بشو." پا توی یک کفش کردی که طلای المپیک پرتاب نیزه را میخواهم بگیرم. آنقدر نیزه پرتاب کردی و چند ماه چند ماه اردو رفتی و درد کشیدی تا در المپیک توکیو رکورد شکستی و طلا گرفتی. بعد از پیروزی پرچم "یا امالبنین" را روی دست گرفتی و بوسیدی.
برگشتی و همچنان صادق بیت سیاح بامرام و معرفت بودی. دست هرکسی که میتوانستی گرفتی، به یکی کمکخرجی دادی و به دیگری آنچه یاد گرفته بودی. با امام رضا(ع) عهد بسته بودی هر ورزشکاری احتیاج داشته باشد کمکش کنی. بچههای معلول با استعداد را جمع کردی و بدون چشمداشت هرچه فوت و فن بلد بودی یادشان دادی. وقت المپیک پاریس رسیده و دست و پایت مصدوم است اما به ضرب و زور فیزیوتراپی خودت را حفظ کردی و راهی شدی. پا به میدان میگذاری. دل توی دل هموطنانت نیست. قلب بچههای جنوب تندتر میزند. بچههای کمپلوی جنوبی ذکر "یا ابالفضل العباس" گرفتهاند، تو و مادرت هم مثل همیشه به حضرت امالبنین متوسل شدهاید. یکی یکی نیزهها را پرتاب میکنی و بازهم رکورد دنیا را میشکنی. فریاد میزنی، پرچم ایران عزیزمان را میبوسی و بعد پرچم "یا امالبنین" که همیشه همراهت هست را روی دست میگیری اما همین را بهانه میکنند. در المپیکی که به مقدسات الهی توهین کردند نام مقدس مادر عباس(ع) را تحمل نکردند. مانع رسیدنت به مدال طلا شدند اما برای ما تو طلایی صادق بیت سیاح باغیرت. بیا که بچه هیئتیها پرچم و سنچ و دمام به استقبالت آوردهاند تا همصدا با تو نام حضرت امالبنین(س) را بلندتر فریاد بزنند.
✍️🏻زینب حزباوی
#پارالمپیک
#صادق_بیت_سیاح
•┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈•
#مساجدفعالخوزستان🔻 🔻 🔻
@masaajed @masaajed