eitaa logo
کانال جامع سخنرانی اساتید انقلابی
14.1هزار دنبال‌کننده
24.3هزار عکس
34.1هزار ویدیو
306 فایل
eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf نشر ازاد 📛اخبارداغ‌محرمانه‌سیاسی‌ما‌اینجاست!👇👇👇 @Masafe_akhar تبلیغات↙️ @masaf_tabligh ☘مطالب زیبا و انسان ساز عرفا☘
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ 📚وصیت مقدس _ یکی از اشکالاتی که می‌شود به مدعیان دروغین کرد، عدم هماهنگی بین گفتار و وقایع خارجیه و همچنین عملشان است. احمد اسماعیل بصری در کتاب «وصیت مقدس» چندین و چندین صفحه را به این اختصاص داده است که: «الوصیة لا یدّعیها الا صاحبه. هر کس که وصیت را مدّعی شد، همو امام است» اما وقتی در کتب روایی نگاهی می‌اندازیم، روایاتی می‌بینیم که خلاف آن بیان شده است. مثلا در کتاب کمال الدین،‌ امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند: «مَا خَرَجَ مُوسَى حَتَّى خَرَجَ قَبْلَهُ خَمْسُونَ کَذَّاباً مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ کُلُّهُمْ یَدَّعِی أَنَّهُ مُوسَى بْنُ عِمْرَان‏. [1] حضرت موسی (علیه‌السلام) خروج ننمود،‌ مگر این که قبل از او پنجاه کذاب از بنی اسرائیل خروج کردند و تمام آن ها مدعی بودند که «موسی بن عمران» هستند!» قضیه از این قرار بود که حضرت یوسف وعده داد که از فرزندان لاوی بن یعقوب (برادر خود) پیامبری به نام «موسی بن عمران» به دنیا خواهد آمد. فلذا بعد از آن 50 مدعی دروغین به نام (موسی بن عمران) ادعا نبوت کرده و به همان وصیت حضرت یوسف (علیه‌السلام) احتجاج کردند![2] بنابراین هیچ بعید نیست که دروغ گویی به دروغ وصیت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را مدعی بشود، بلکه در قوم بنی اسرائیل اتفاق افتاده است. در ثانی؛ اشخاصی غیر از احمد بصری برای امامت خود به این حدیث الغیبة (موسوم به وصیت) احتجاج کرده‌اند؛ از جمله: 1. علی رضا پیغان؛ 2. عبدالله هاشم؛ وی هنوز زنده است و ادعا دارد همان مهدی دوم و فرزند احمدالحسن (احمدبصری) است! وی مورد تنفر مکتب نجف است! پس چرا خود احمد و مکتبش در نجف به او ایمان نمی‌آورند؟ @Masafe_akhar2
شکم است یا باک ماشین؟! با شکم خود مثل باک ماشین، رفتار نکنید که هرچه داخلش پُرتر باشد بیشتر می‌رود! امیرالمومنین در این باره میفرمایند: «غذای زیاد قلب را می‌میراند؛ همان گونه که آب زیاد، زراعت را از بین می‌برد.» (١) قطعا پُر کردن شکم، اگرچه از مال حلال باشد، انسان را از تعالی و رشد باز می‌دارد و همچنین باعث رشد شهوت می‌شود. امیرالمومنین همچنین میفرمایند: «به خدا [قسم] شکم هیچ کس پُر نمی‌شود، مگر اینکه همه عقل یا قسمتی از آن را از دست می‌دهد.» (٢) علاوه بر این، پُر خوری ضررهای جسمانی نیز دارد. فرد منتظر که به دنبال رشد و تعالی است، اجازه نمی‌دهد موانع، جلوی حرکت او را بگیرند؛ موانع می‌تواند شکم بارگی یا هر چیز دیگری باشد. 📚١. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ٢٠، ص ٣٢۵، جمله قصار ٧٢٣ 📚٢. همان، ج ١٩، ص ١٨۶ @Masafe_akhar2
شکم است یا باک ماشین؟! با شکم خود مثل باک ماشین، رفتار نکنید که هرچه داخلش پُرتر باشد بیشتر می‌رود! امیرالمومنین در این باره میفرمایند: «غذای زیاد قلب را می‌میراند؛ همان گونه که آب زیاد، زراعت را از بین می‌برد.» (١) قطعا پُر کردن شکم، اگرچه از مال حلال باشد، انسان را از تعالی و رشد باز می‌دارد و همچنین باعث رشد شهوت می‌شود. امیرالمومنین همچنین میفرمایند: «به خدا [قسم] شکم هیچ کس پُر نمی‌شود، مگر اینکه همه عقل یا قسمتی از آن را از دست می‌دهد.» (٢) علاوه بر این، پُر خوری ضررهای جسمانی نیز دارد. فرد منتظر که به دنبال رشد و تعالی است، اجازه نمی‌دهد موانع، جلوی حرکت او را بگیرند؛ موانع می‌تواند شکم بارگی یا هر چیز دیگری باشد. 📚١. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ٢٠، ص ٣٢۵، جمله قصار ٧٢٣ 📚٢. همان، ج ١٩، ص ١٨۶ @Masafe_akhar2
هدایت شده از  مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
🔅 علیه السلام: ✍️ الشِّتاءُ رَبِيعُ المُؤمِنِ، يَطُولُ فيهِ لَيلُهُ فَيَستَعِينُ بهِ على قِيامِهِ، ويَقصُرُ فيهِ نَهارُهُ فَيَستَعِينُ بهِ على صِيامِهِ 🔴 زمستان، بهار مؤمن است؛ شبهايش طولانى است و براى عبادتِ نيمه شب از آن كمک مى‌گيرد و روزهايش كوتاه است و براى روزه گرفتن از آن مدد مى‌جويد. 📚 ميزان الحكمه جلد ۲ صفحه ۱۶۸۹ @Masafe_akhar @Masafe_akhar2
هدایت شده از  مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
حضرت عیسی مسیح- @Aminikhaah.mp3
7.27M
🎙 🔸 باید دوباره متولد شد 🌸 ولادت حضرت عیسی ع تهنیت باد @Masafe_akhar @Masafe_akhar2
🌺 شیخ ابو حفض نیشابوری یکی از علمای بر جسته اسلامی است . در فصل بهار با تنی چند از اصحاب و شاگردانش برای تفریح به صحرا رفتند . هنگام عبور ، خانه ای را دیدند که در کنارش درخت سبز و خرمی وجود داشت . ابوحفض در آنجا درنگ کرد و با دیده عبرت و اندیشه به آن درخت می نگریست . در این هنگام پیرمردی مجوس از خانه بیرون آمد و به شیخ گفت : ای کسی که پیشتاز خوبانی ، آیا میهمانی کسی را که پیشتاز بدان است می پذیرد ؟ ابوحفض با گشاده رویی گفت : آری ، آنگاه با همراهان داخل خانه مرد مجوسی شد . یکی از یاران ابوحفض آیاتی از قرآن را تلاوت کرد ، سپس صاحب خانه گفت : می دانم که شما غذای ما را نمی خورید ، این چند درهم را بگیرید و بروید بازار و از مسلمانان غذای خریداری کرده و بیاورید . آنها پول را گرفتند و خواستند برای خریدن غذا از خانه بیرون روند ، مجوسی به شیخ گفت : من از تو جدا نمی شوم و از این پس در گروه یاران تو خواهم بود ، مگر غیر از این بیش می خواهی که بگویم : اشهد ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله و او مسلمان شد و با اسلام او حدود ده نفر دیگر از بستگانش اسلام آوردند ، آنگاه ابوحفض به یاران خود گفت : هر گاه برای تفریح بیرون رفتید ، این گونه روید که برخورد و روش خوبتان موجب گرایش عده ای به اسلام گردد . ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌@Masafe_akhar2
هدایت شده از  مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
بهترین نماز 1.mp3
19.36M
فایل صوتی/سخنرانی با بیان استاد قسمت4️⃣ نماز، تنظیم کننده روح آدمی رعایت ادب، قدم اوّل نماز بی ادبی در میان مسیحیان اروپا گرفتن ادب از مسیحیان، ریشۀ جنایت های اسرائیل بی ادبی در میان مسیحیان آموزش بی ادبی در فیلم های غربی لزوم آموزش ادب به بچه ها بی ادبی، علت فروپاشی خانواده ها در غرب قانونی کردن بی ادبی به پدر و مادر در غرب ثمرات ادب وقتی که انسان کم می آورد کنترل کنندۀ هوای نفس لذت از زندگی ثمره ی ادب ورزی هنگام نماز @Masafe_akhar2
‌ 📚عیسی ع در جستجوی گنج روزی عیسی به اتفاق حواریون از کنار شهری می گذشتند، در بیرون از شهر گنجی را یافتند و از عیسی خواستند تا زمانی را در مورد گنج جستجو و تحقیق کنند. عیسی گفت؛ شما به کار خود بپردازید. من هم در جستجوی گنج داخل این شهر می روم. عیسی به منزل پیرزنی آمد که با پسرش در نهایت فقر و تنگدستی زندگی می کردند عیسی در چهره پسر آثار رنج و استعداد رشد را دید از او علّت غصه اش را پرسید؟ جوان گفت؛ مدتهاست به دختر پادشاه علاقمندم، اما به علّت فقر جرأات ابراز آن را ندارم. عیسی به او گفت؛ فردا نزد درباریان برو و به آنها بگو که برای خواستگاری دختر پادشاه آمده ام. جوان هم چنین کرد و درباریان او را مسخره کردند تا اینکه پادشاه از جریان مطلع گشت. هنگامی که جوان را نزد پادشاه بردند پادشاه گفت؛ به شرطی دخترم را به تو می دهم که این مقداری را که می گویم یاقوت و مروارید برایم تهیه کنی. جوان جریان را به عیسی گفت و حضرت عیسی او را با سنگ های قیمتی نزد پادشاه فرستاد. پادشاه که می دانست این جوان فقیر است با او صحبت کرد و چون فهیمد عیسی بن مریم این جوان را یاری کرده، دخترش را به عقد او در آورد. پادشاه ولایت عهدی را به دامادش بخشید و پس از چند روز از دنیا رفت و جوان بر تخت پادشاهی رسید. چون عیسی خواست از جوان جدا شود، جوان از او پرسید؛ تو با این همه قدرت، چرا اینگونه فقیرانه زندگی می کنی؟ عیسی فرمود؛ عابد و مومن خدا و کسی که پستی دنیا و فنایی آن را می داند هرگز به این چیزها فکر نمی کند. من در مقام تقرب خدا به لذتی معنوی رسیده ام که لذت دنیوی در برابرش ارزشی ندارد. بعد از آن جوان تخت پادشاهی را ترک کرد و از یاران و اصحاب آن حضرت درآمد. عیسی با جوان نزد یاران خود بازگشت و گفت: این جوان همان گنجی است که گفتم در پی آن به شهر می روم. → @Masafe_akhar2
💠امام علی علیه السلام: لاَ يَكُونُ الصَّدِيقُ صَدِيقاً حَتَّى يَحْفَظَ أَخَاهُ فِي ثَلاَث: فِي نَكْبَتِهِ، وَغَيْبَتِهِ، وَوَفَاتِهِ. 🍃 دوست انسان، دوست نخواهد بود مگر اين كه برادر خود را در سه حالت فراموش نكند: ۱_ به هنگامى كه دنيا به او پشت مى كند ۲_ و در زمانى كه غايب است ۳_ و پس از مرگش. 📚نهج البلاغه حکمت ۱۳۴ @masafe_akhar @masafe_akhar2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍سفارش جالب خدا به پیامبر! 🎤 ┏━━✨✨✨━━┓ ❄️ @Masafe_akhar2 ❄️ ┗━━✨✨✨━━┛ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌
⚜جنگ تبوک پیش آمد . پیامبر - ص - مسلمانان را به جهاد ترغیب و تشویق می کرد و با سپاهی حرکت کرد . سه نفر از مؤمنین که سابقه نفاق نداشتند تخلف کرده و به همراه لشکر اسلام نرفتند . کعب بن مالک شاعر ، یکی از متخلفین بود که می گفت : در آن روزها نیرو و قدرتم بیش از پیش بود و سابقه نداشت در یک زمان دو وسیله سواری داشته باشم مگر در همان اول جنگ تبوک . هر روز با خودم می گفتم امروز خواهم رفت ، آن روز می گذشت و نمی رفتم . باز فردا همین طور ، بالاخره سستی نموده و از حضور در جنگ خودداری کردم . روزها به بازار می رفتم ولی کارم گره پیدا می کرد و منظورم حاصل نمی شد . با هلال بن امیه و مرارة بن ربیع مصادف شدم ، آنها هم مانند من تخلف کرده بودند و آن طور که خودشان می گفتند ، وضع کار آنها نیز پیچیده بود . تا این که شنیدیم سپاه اسلام به همراه پیامبر - ص - مراجعت کرد ، از کرده خود پشیمان شدیم و به استقبال بیرون آمدیم . وقتی خدمت رسول خدا رسیدیم به آن جناب سلام عرض کردیم و برای این که سالم است تبریک و تهنیت گفتیم . ولی آن حضرت جواب نداد و از ما روبرگردانید . به دوستان و آشنایانمان سلام کردیم آنها هم جواب ندادند . این خبر به گوش خانواده های ما رسید . ایشان نیز از حرف زدن با ما خودداری کردند . وضع عجیبی پیش آمد ، به مسجد که وارد می شدیم با هر کس صحبت می کردیم جواب نمی داد . زنان ما خدمت پیامبر - ص - رفته ، گفتند : شنیده ایم از شوهران ما رو برگردانیده ای ، آیا ما نیز از آنها جدا شویم ؟ رسول خدا به آنها فرمود : کناره گیره نکنید ، ولی نگذارید با شما نزدیکی کنند . کعب و دو رفیقش با مشاهده این وضع گفتند : بودن ما در مدینه چه فایده دارد اکنون که با ما سخن نمی گویند ، بهتر است که از مدینه خارج شویم و در کوهی به راز و نیاز و توبه و استغفار مشغول گردیم ، یا خداوند توبه ما را می پذیرد و یا به همین حال از دنیا می رویم . به جانب یکی از کوههای مدینه رفتند ، روزها روزه می گرفتند و شبها را به مناجات می گذراندند . خانواده آنها برایشان غذا می بردند ولی صحبت نمی کردند . پنجاه روز به این حال سپری شد و آنها گریه و زاری و استغفار می کردند . روزی کعب به دوستان خود گفت : اکنون که مورد خشم خدا و پیامبر و خانواده و دوستانمان قرار گرفته ایم ، پس چرا ما خود بر دیگران خشم نگیریم . بیایید از هم جدا شویم ، هر کدام دور از دیگری مشغول راز و نیاز و توبه و بازگشت شویم و با هم صحبت نکنیم تا بمیریم ، تا خدا توبه ما را قبول کند . سه روز از یکدیگر فاصله گرفتند ، شبها در دل کوه هر کدام به گوشه ای راز و نیاز داشته به طوری دور بودند که همدیگر را نمی دیدند . شب سوم حضرت رسول - ص - در خانه ام سلمه بود . در آن شب آیه (166) قبول توبه آنها نازل شد . خداوند آنها را به رحمت بی منتهای خود بخشید . ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌@Masafe_akhar2
امام صادق عليه السلام: اگر به كسى خوبى كردى، آن را با منّت گذاشتن زياد و به رُخ كشيدن تباه مساز، بلكه با خوبىِ بهترى ادامه اش بده؛ زيرا اين كار براى اخلاق تو زيبنده تر است و پاداش آخرتت را واجبتر مى گرداند إن كانَت لكَ يَدٌ عندَ إنسانٍ فلا تُفسِدْها بكَثرَةِ المِنَنِ و الذِّكرِ لها، و لكنْ أتبِعْها بأفضَلَ مِنها؛ فإنَّ ذلكَ أجمَلُ بِكَ في أخلاقِكَ، و أوجَبُ لِلثَّوابِ في آخِرَتِكَ بحارالأنوار، جلد78، صفحه283 @Masafe_akhar2
🔴وزن ابرها در آسمان،سنگینتر از وزن فیل!! 🌧خداوند علیم 1400 سال پیش در قرآن کریم به سنگینی ابرها اشاره کرده است! 💥 امروزه با تحقیق،دانشمندان متوجه شده اند که هر قطعه ابر کوچک حدود 550 تن وزن دارد! 🌕 فکر کنید یک روز صبح از خانه خارج شوید و ببینیدچند صد فیل در هوا پرواز می کنند، متعجب نمی شوید؟ ⛈یا ابر کومولوس که باران زا و رایج ترین نوع ابر است ⚡️می تواند وزنی تا 300000 تن داشته باشد که معادل با وزن میلیون ها نهنگ است!! ☄اما جالب است بدانید دلیل شناور ماندن ابرها، توزیع گسترده میلیون ها قطره آب در حجم بسیار بزرگیست که با وجود جرم زیاد،چگالی ابر را از هوای پایین آن هم کمتر کرده است. ❓ولی چرا با اینکه ابرها چند صد برابر فیل ها جرم دارند،سقوط نمی کنند؟ 💠چون فیل ها هم اگربتوانند خود را به میلیون ها ذره ی ریز و جداگانه تبدیل سازند شاید بتوانند روزی در جو پرواز کنند و از سقوط ابایی نداشته باشند... 🌟و این حقیقتی علمی است که قرآن، ۱۴ قرن پیش از آن خبر داده است..‌ 🌸سوره رعد آیه ۱۲: هوَ الَّذِی یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا وَیُنْشِئُ السَّحَابَ الثِّقَالَ ☘او کسی است که برق را به شما نشان می‏دهد که هم مایه ترس است هم امید و ابرهای سنگین را ایجاد می‏کند. ❄️🌧🌧🌧🌧❄️🌨🌨🌨🌨❄️ @Masafe_akhar2
شکم است یا باک ماشین؟! با شکم خود مثل باک ماشین، رفتار نکنید که هرچه داخلش پُرتر باشد بیشتر می‌رود! امیرالمومنین در این باره میفرمایند: «غذای زیاد قلب را می‌میراند؛ همان گونه که آب زیاد، زراعت را از بین می‌برد.» (١) قطعا پُر کردن شکم، اگرچه از مال حلال باشد، انسان را از تعالی و رشد باز می‌دارد و همچنین باعث رشد شهوت می‌شود. امیرالمومنین همچنین میفرمایند: «به خدا [قسم] شکم هیچ کس پُر نمی‌شود، مگر اینکه همه عقل یا قسمتی از آن را از دست می‌دهد.» (٢) علاوه بر این، پُر خوری ضررهای جسمانی نیز دارد. فرد منتظر که به دنبال رشد و تعالی است، اجازه نمی‌دهد موانع، جلوی حرکت او را بگیرند؛ موانع می‌تواند شکم بارگی یا هر چیز دیگری باشد. 📚١. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ٢٠، ص ٣٢۵، جمله قصار ٧٢٣ 📚٢. همان، ج ١٩، ص ١٨۶ @Masafe_akhar2
👤استاد 💞معیار تان را برای ازدواج، دوستی نگذارید، رفاقت بگذارید... @Masafe_akhar @Masafe_akhar2
‌ 📚داستــان تشــرف علـی حـلاوی شیخ علی حلاوی، مردی عابد و زاهد بود که همواره منتظرامام زمان (عج) بوده است. شیخ علی حلاوی، عاقبت روزی از رنج فراق سر به بیابان می گذارد و ناله کنان به امام زمان (عج) می گوید: «غیبت تو دیگر ضرورتی ندارد. همه آماده ظهورند. پس چرا نمی ایی؟» در این هنگام، مردی بیابان گرد را می بیند که از او می پرسد: «جناب شیخ، روی عتاب و خطابت با کیست؟» او پاسخ می دهد: «روی سخنم با امام زمان(عج) حجت وقت است که با این همه یار و یاور که بیش از هزار نفر آنان در حله زندگی می کنند و با وجود این همه ظلم که عالم را فراگرفته است، ظهور نمی کند» مرد می گوید: «ای شیخ، منم صاحب الزمان(عج)! با من این همه عتاب مکن! حقیقت چنین نیست که تو می پنداری. اگر در جهان 313 نفر از یاران مخلص من پا به عرصه گذارند، ظهور می کنم، اما در شهر حله که می پنداری بیش از هزار نفر از یاوران من حاضرند، جز تو و مرد قصاب، احدی در ادعای محبت و معرفت ما صادق نیست. اگر می خواهی حقیقت بر تو آشکار شود، به حله بازگرد و خالص ترین مردانی را که می شناسی، به همراه همان مرد قصاب، در شب جمعه به منزلت دعوت و برای ایشان در حیاط خانه خویش مجلسی آماده کن. پیش از ورود مهمانان، دو بزغاله به بالای بام خانه ات ببر و آن گاه منتظر ورود من باش تا حقیقت را دریابی» شیخ علی حلاوی، با شادی و سرور فراوان، بلافاصله به حله باز می گردد و یک راست به خانه مرد قصاب می رود و ماجرای تشرفش را می گوید. این دو نفر، پس از بحث و بررسی فراوان، از میان بیش از هزار نفر که همه از عاشقان و منتظران حقیقی مهدی موعود (عج) بودند، چهل نفر را انتخاب و برای شب جمعه به منزل شیخ دعوت می کنند تا به فیض دیدار مولایشان نایل شوند. شب موعود فرا رسید و چهل مرد برگزیده پس از وضو و غسل زیارت، در صحن خانه شیخ جمع شدند و ذکر و صلوات فرستادند و دعا برای تعجیل فرج خواندند، چون شب از نیمه گذشت، به یک باره تمام حاضران نوری درخشان دیدند که بر پشت بام خانه شیخ فرود آمد قدری نگذشت که صدایی از پشت بام بلند شد. حضرت مرد قصاب را به بالا بام فرا خواند. مرد قصاب بلافاصله به پشت بام رفت و به دیدار مولای خویش نایل گشت. پس از دقایقی امام زمان(عج) به مرد قصاب دستور داد که یکی از آن دو بزغاله روی بام را در نزدیکی ناودان سر ببرد، به گونه ای که خون آن در میان صحن جاری شود. وقتی آن چهل نفر خون جاری شده از ناودان را دیدند، گمان کردند حضرت سر قصاب را از بدن جدا کرده است. در همان هنگام، حضرت جناب شیخ را فرا خواند. جناب شیخ بلافاصله به سوی بام شتافت و ضمن دیدار مولایش، دریافت خونی که از ناودان سرازیر شده، خون بزغاله بوده است، نه خون قصاب. امام زمان (عج) بار دیگر به مرد قصاب امر فرمود تا بزغاله دوم را در حضور شیخ ذبح کند. قصاب نیز طبق دستور بزغاله دوم را نزدیک ناودان ذبح کرد. هنگامی که خون بزغاله دوم از ناودان به داخل حیاط خانه سرازیر شد، چهل نفری که در صحن حیاط حاضر بودند، دریافتند که حضرت گردن جناب شیخ علی را زده و قرار است گردن تک تک آن ها را بزند. با این پندار، همه از خانه شیخ بیرون آمدند و به سوی خانه هایشان شتافتند. در آن حال، امام زمان (عج) به شیخ علی حلاوی گفت: «اینک به صحن خانه برو و به این جماعت بگو تا بالا بیایند و امام زمانشان را زیارت کنند!» جناب شیخ، غرق شادی و سرور، برای دعوت حاضران پایین آمد، ولی اثری از آن چهل نفر نبود. پس با ناامیدی و شرمندگی نزد امام بازگشت و فرار آن جماعت را به عرض آن حضرت رساند. امام زمان(عج) فرمود: «جناب شیخ، این شهر حله بود که می پنداشتی بیش از هزار نفر از یاوران مخلص ما در آن هستند. چه شد که تنها تو و این مرد قصاب ماندند؟ پس شهرها و سرزمین های دیگر را نیز به همین سان قیاس کن.» اينك در خانه جناب شيخ علي حلاوي، بقعه اي موسوم به مقام صاحب الزمان (عج)ساخته شده كه روي سر در ورودي آن، زيارت مختصري از امام زمان(عج) نگاشته شده است. 📔العبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان (ع)، علی اکبر نهاوندی، ج2 ❥↬ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌@Masafe_akhar2