eitaa logo
کانال جامع سخنرانی اساتید انقلابی
13.8هزار دنبال‌کننده
25.5هزار عکس
36.5هزار ویدیو
317 فایل
eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf نشر ازاد 📛اخبارداغ‌محرمانه‌سیاسی‌ما‌اینجاست!👇👇👇 @Masafe_akhar تبلیغات↙️ @masaf_tabligh ☘مطالب زیبا و انسان ساز عرفا☘
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5773772068415867839.mp3
1.44M
🔊 صوت استاد رائفی پور 🔮 « امام معصوم » 📥 1 MB 🏴 ویژه فاطمیه @Masafe_akhar
🔆 حضرت محمد صلی الله علیه و آله: 🔺آفت زیبایی غرور است. 📚 بحارالانوار، ج۳، ص۵۹ @Masafe_akhar2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه مادرمون جوان نبود، اگه جلوی شوهرش و با لگد شهیدش نمی‌کردن، اگر حامله نبود، انقدر دلمون نمی‌سوخت... آجرک الله یا صاحب الزمان @Masafe_akhar
رسول الله(ص) فرمود: وقتی قیامت شد برای فاطمه(س) گنبدی از نور برپا می شود و حسین(ع)می آید در حالی که سر مقدس خود را در دست دارد. تا نگاه آن حضرت به فرزند می افتد ناله ای از دل سر می دهد که بین جمعیت قیامت فرشته مقربی و پیامبر مرسلی و بنده مؤمنی نمی ماند مگر اینکه برای آن حضرت به گریه در می آید. خداوند عزوجل شخصی را برای او با بهترین چهره به جلوه می آورد و او با سر بریده با قاتلین مخاصمه می کند. سپس خداوند قاتلین آن حضرت و کسانی که کار او را تمام کردند و کسانی که در قتل آن حضرت شریک بودند جمع می کند. سپس آنها را تا آخرین نفرشان می کشد. آنگاه زنده می شوند و امیرالمؤمنین(ع) آنها را می کشد سپس زنده می شوند و امام حسن (ع)آنها را می کشد بعد زنده می شوند و امام حسین(ع) آنها را می کشد و سپس زنده می شوند و کسی از ذریه ما باقی نمی ماند مگر اینکه یک بار آنها را خواهد کشت. در این وقت غیظ و غضب از بین می رود و حزن فراموش می شود. 📚ثواب الاعمال وعقاب الاعمال ص257 @Masafe_akhar2
⚜ ذکر صالحین ⚜ *هر کــسی بــار خودش* این جـــا تا یه بار ســنگین داری دو تا کـــارگر خـــبر می‌کنی و می‌گی برات ببرن، اصلاً نمی‌ذاری به کـــمرت فشار بیاد. خودت می‌شـینی تو خــونه، یا تو ماشـــین و کارگـــر برات بارتو می‌بره. اما اون دنـــیا از این خـــبرا نیست. هر چی بار گـــناه داری باید خودت بـــبری، نـــه کـــارگری هست نـــه وســـیله‌ای! اون دنـــیا همـــه دارن بار گـــناهای خودشونو می‌برن. پس ســـعی کنیم ســـبکبار بریـــم اون *دنـــیا* ✅ *وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری* هیـــچ کس بار *گـــناه* دیگری را به دوش نمـــی‌کشد *(بخشی از آیه 15 اسراء)* @Masafe_akhar2
🔆 ⚫️ رفتار درست با همسایه فقیر 🔸روزی پسری از خانواده نسبتا مرفه، متوجه شد مادرش از همسایه فقیر خود نمک خواسته است، 🔹متعجب به مادرش گفت که دیروز کیسه‌ای بزرگ نمک برایت خریدم، برای چه از همسایه نمک طلب می‌کنی؟ 🔸مادر گفت: پسرم، همسایه فقیر ما، همیشه از ما چیزهایی طلب می‌کند، دوست داشتم از آنها چیز ساده‌ای بخواهم که تهیه‌اش برایشان سخت نباشد، در حالی که هیچ نیازی به آن ندارم ولی وانمود کردم من نیز به آنها محتاجم، تا هر وقت چیزی از ما خواستند، طلبش برایشان آسان باشد و شرمنده نشوند. ☑️ @Masafe_akhar2
15.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥‌ نماهنگ «آهویی پیش ضامنش برگشت» با دکلمه امیرحسین مدرس 🏴به مناسبت سالروز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها @Masafe_akhar
🌺امام علی (ع): هرکس می خواهد بداند که منزلت او نزد خداوند چگونه است، بنگرد که در هنگام رو به رو شدن با گناهان، منزلت خداوند در نزد او چگونه است؛ منزلت وی در پیشگاه خداوند نیز چنان است. 📙خصال، ج۲، ص۶۱۶ ✍ @Masafe_akhar2
‌ 📚آیه های آت🔥ش افزا احمد بن طولون یکی از پادشاهان مصر بود. وقتی که از دنیا رفت از طرف حکومت وقت، قاری قرآنی را با حقوق زیادی اجیر کردند تا روی قبر سلطان قرآن بخواند. روزی خبر آوردند که قاری، ناپدید شده و معلوم نیست که به کجا رفته است پس از جست و جوی فراوان او را پیدا کردند و پرسیدند: چرا فرار کردی؟ جرأت نمی کرد جواب دهد. فقط می گفت: من دیگر قرآن نخواهم خواند. گفتند: اگر حقوق دریافتی تو کم است دو برابر این مبلغ را می دهیم. گفت: اگر چند برابر هم بدهید نمی پذیرم. گفتند: دست از تو برنمی داریم تا دلیل این مسأله روشن شود. گفت: چند شب قبل صاحب قبر به من اعتراض کرد که چرا بر سر قبرم قرآن می خوانی؟ من گفتم: مرا اینجا آورده اند که برایت قرآن بخوانم تا خیر و ثوابی به تو برسد. گفت: نه تنها ثوابی از قرائت قرآن به من نمی رسد بلکه هر آیه ای که می خوانی، آتشی بر آتش من افزوده می شود، به من می گویند: می شنوی؟ چرا در دنیا به قرآن عمل نکردی؟ بنابراین مرا از خواندن قرآن برای آن پادشاه بی تقوا معاف کنید. 📚روایت ها و حکایت ها / ۱۳۱ 📚 به نقل از: داستان های پراکنده ‌‌ ❥↬ @Masafe_akhar2 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
《📚مهمان ابراهیم وحکمت خدا》 روش حضرت ابراهیم(ع) این بود که هر روز باید عده ای در خانه اش مهمان باشند و اوازآنها پذیرایی کند. او سال ها با این عادت زيسته بود و چنانچه کسی به دیدنش نمیرفت. او نیز لب به طعام نمیزد. روزی می شد که هیچ بینوایی از راه نرسیده بود و هیچ مهمانی در خانه ی او را نزده بود؛ ابراهیم نیز پیوسته منتظر بود تا کسی از راه برسد؛ اما خبری نبود. این انتظار یک هفته به طول انجامید؛ سرانجام ابراهیم تصمیم گرفت سر و گوشی آب دهد تا ببیند اوضاع چگونه است. در نیمه های روز از خانه اش بیرون رفت، تا مگر فقیر و بینوایی پیدا کند و بر سفره ی خودش دعوت کند. پس از مدتی جست وجو در بیابان اطراف خانه اش، متوجه پیرمردی شد که در گوشه ای نشسته است. از سر و رویش کاملا آشکار بود که تهی دست است و از شدت گرسنگی به خود می لرزد. آهسته نزد او رفت و با مهربانی به او سلامی کرد و گفت: «پدرجان! اگر از تو درخواستی داشته باشم، حرف مرا زمین نمی اندازی؟» پیرمرد با تعجب به ابراهیم نگاهی کرد و گفت: «آخر من که چیزی ندارم که به دردتوبخورد...» ابراهیم گفت: من نمی خواهم چیزی از تو بگیرم؛ فقط می خواستم بگویم در خانه ی خود سفره ای پهن کرده ام و دوست دارم که تو امروز مهمان من باشی. پیر مرد که شاید در ابتدا این حرف را باور نمی کرد، وقتی مطمئن شد ابراهیم قصد دارد او را به خانه ی خود دعوت کند با خوشحالی گفت: «حتمأمعلوم است که می آیم؛ چه چیزی از این بهتر» ابراهیم دست پیرمرد را گرفت و او را بلند کرد و به سمت خانه ی خود برد خدمت کاران منزل نیز به پیروی از ابراهیم با این پیرمرد زار و نحیف به مهربانی رفتار کردند و با احترام در بالای سفره نشاندند، ابراهیم و خدمت کارانش "بسم الله" گفتند ولی در کمال تعجب آن پیرمرد کاملا خاموش بود و حرفی نزد. ابراهیم وقتی که این اوضاع را دید، خطاب به پیرمرد گفت: «ای پیرمرد! آیا گما نمی کنی وقتی که بر سفره ی الهی می نشینی باید نام خداوند جهان را بر زبان برانی » پیرمرد در حالی که بی خیال در جایش نشسته بود و چشم به غذاها دوخته بود گفت: «من خورشید پرست هستم و از پیشوای دینی خود چنین چیزی نشنیده ام!» ناگهان همه ی نگاهها به سوی پیرمرد خیره شد. ابراهیم وقتی فهمید که او خداپرست نیست، اجازه نداد که غذایش را بخورد؛ به او گفت: «در سفره ی من کافران حق خوردن غذا ندارند؛ یا باید به خدا ایمان بیاوری یا...». و قبل از اینکه حرفش تمام شود، پیرمرد از جایش بلند شد و گفت: «ادامه نده! من می روم و تو راحت غذایت را بخورا من به خدای تو ایمان نمی آورم.» آنگاه آرام از خانه خارج شد.. در این هنگام فرشته ی وحی از سوی خدا بر ابراهیم نازل شد و گفت: «ای ابراهیم من صد سال به این مرد روزی داده ام و اجازه می دهم که او به زندگی ادامه دهد؛ ولی توحتی یک لحظه هم نتوانستی اوراتحمل کنی... » ابراهیم که فهمید مرتکب چه اشتباهی شده ازجای برخاست وبه دنبال پیرمرد رفت تا ازاو عذرخواهی کند، واو رابرسرسفره ی احسان خود دعوت کند ❥↬ @Masafe_akhar2 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌
9.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞|ببینید: 💔 توبه ی از گناه، سخت تر از تقوا و ترک گناه ❌ عدم تلازم بینِ باز بودن همیشگی درب توبه از جانب حضرت حقّ، با لزوم توفیق توبه از جانب عاصی 🌹استاد آیت وفسی @Masafe_akhar