eitaa logo
کانال جامع سخنرانی اساتید انقلابی
13.9هزار دنبال‌کننده
24.8هزار عکس
35.2هزار ویدیو
314 فایل
eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf نشر ازاد 📛اخبارداغ‌محرمانه‌سیاسی‌ما‌اینجاست!👇👇👇 @Masafe_akhar تبلیغات↙️ @masaf_tabligh ☘مطالب زیبا و انسان ساز عرفا☘
مشاهده در ایتا
دانلود
ای انسان! چه‌چیز تو را ... به پروردگار بزرگوارت مغرور کرده است؟ 📖 آیه ۶، سوره انفطار @Masafe_akhar
1_853234556.mp3
2.83M
♨️دعوت 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام @Masafe_akhar
🔅 عليه السلام: ✍️ الإمام الصادق عليه السلام ـ فی قَولِهِ تعالى: «وَبِالْوَ لِدَيْنِ إِحْسَنًا»-: الإحسانُ أن تُحسِنَ صُحبَتَهُما، وألاّ تُكَلِّفَهُما أن يَسألاكَ شَيئا مِمّا يَحتاجانِ إلَيهِ وإن كانا مُستَغنِيَينِ 💠 امام صادق عليه السلام درباره اين سخن خداوند متعال كه فرموده: «و نيكى كردن به پدر و مادر»: نيكى كردن، اين است كه با آنان خوب همراهى كنى و اين كه آنان را به زحمت نيندازى كه چيزى از نيازهايشان را از تو بخواهند، هر چند توانگر باشند 📚 الكافی،جلد ۲، صفحه ۱۵۷ @Masafe_akhar
🔆 ✍ گرمای مهربانی از طوفان خشم راه‌گشاتر است 🔹روزی باد به آفتاب گفت: من از تو قوی‌ترم. 🔸آفتاب گفت: چگونه؟ 🔹باد گفت: آن پیرمرد را می‌بینی که کتی بر تن دارد؟ شرط می‌بندم من زودتر از تو کتش را از تنش درمی‌آورم. 🔸آفتاب در پشت ابر پنهان شد و باد به‌صورت گردبادی هولناک شروع به وزیدن گرفت. هرچه باد شدیدتر می‌شد پیرمرد کت را محکم‌تر به خود می‌پیچید. سرانجام باد تسلیم شد. 🔹آفتاب از پس ابر بیرون آمد و با ملایمت بر پیرمرد تبسم کرد. طولی نکشید که پیرمرد از گرما عرق کرد و پیشانی‌اش را پاک کرد و کت را از تنش درآورد. 🔸در آن هنگام آفتاب به باد گفت: دوستی و محبت قوی‌تر از خشم و اجبار است. 🆔 @Masafe_akhar
1401-05-06 ameli.mp3
12.5M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا 👤 📚 موضوع: عشق آسمانی، عشق زمینی 🗓 پنج شنبه ششم مرداد ماه ۱۴۰۱ 🗂 حجم : ۱۲ مگابایت @Masafe_akhar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠وَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَنَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنبِهِ أَوْ قَاعِداً أَوْ قَآئِماً فَلَمَّا کَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ کَأَن لَّمْ یَدْعُنَآ إِلَى‏ ضُرٍّ مَّسَّهُ 💌 وهنگامى که زیان و رنجی به انسان برسد، در همه حال، به پهلو خوابیده باشد یا نشسته و یا ایستاده، ما را مى‏‌خواند، ولى چون رنجش را از او برطرف ساختیم، چنان به راه خود مى‌‏رود که گویى هرگز ما را براى گرفتارى که به او رسیده بود، نخوانده... 📚یونس۱۲ @Masafe_akhar
💠 دعایی که حاج آقای عاملی در برنامه امروز خواندند: ○ فوا سَوأتاهُ غَدا مِن الوُقوفِ بَينَ يَدَيكَ، إذا قِيلَ لِلمُخِفِّينَ : جُوزوا ، و لِلمُثقَلينَ : حُطّوا ، أ مَعَ المُخِفِّينَ أجوزُ ، أم مَعَ المُثقَلينَ أحُطُّ ؟!  اى واى از فردا كه در برابر تو بايستم. آنگاه كه به سبكباران گفته شود : بگذريد و به گران باران گفته شود : بايستيد ، آيا با سبكباران خواهم گذشت؟ يا با گران باران خواهم ايستاد؟  @Masafe_akhar
✍عجیب است گاهی ما به کسی که در پُست و مقام یا ثروت از ما پیشی گرفته حسادت میورزیم اما هنگامی که کسی: در صف اول نماز یا در حفظ قرآن ازما پیشی گرفته، غبطه نمیخوریم و علت آن بسیار واضح است و آن عشق به دنیا و فراموش نمودن آخرت است. •{ بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى }• 🔺بلکه شما زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح میدهید، در حالی که آخرت بهتر و پایندتر است. @Masafe_akhar
4_5918206376856783994.mp3
5.74M
خاطراتی کوتاه؛ از انسانی بزرگ 👀 "برخورد با دزد" برشی از کتاب سلام بر ابراهیم🌻 @Masafe_akhar
هدایت شده از  مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
امام صادق عليه السلام : هر كه بد اخلاق باشد، خودش را عذاب دهد مَن ساءَ خُلقُهُ عَذّبَ نَفْسَهُ ميزان الحكمه جلد 3 صفحه 493 @Masafe_akhar
هدایت شده از  مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
Part33_صلح امام حسن.mp3
6.9M
*معاویه و شیعیان علی *کشتار و فشار شیعیان در دوران معاویه *ممنوعیت ذکر فضائل امیرالمومنین(ع) *جدل معاویه و عبدالله بن عباس *ذکر احادیث دروغین در فضائل صحابه *خطبه سیدالشهداء در منا @Masafe_akhar
⚠️⚠️⚠️ روزی شیطان همه جا اعلام کرد قصد دارد از کارش دست بکشد و وسایلش را با تخفیف ویژه به حراج بگذارد! همه مردم جمع شدن و شیطان وسایلی از قبیل : غرور، خودبینی، شهوت، مال اندوزی، خشم، حسادت، شهرت طلبی و دیگر شرارت ها را عرضه کرد... در میان همه وسایل یکی از آنها بسیار کهنه و مستعمل بود و بهای گرانی داشت! کسی پرسید : این عتیقه چیست ؟ شیطان گفت : این نا امیدی است... شخص گفت : چرا اینقدر گران است؟ شیطان با لحنی مرموز گفت : این موثرترین وسیله من است ! شخص گفت : چرا اینگونه است؟ شیطان گفت : هرگاه سایر ابزارم اثر نکند فقط با این میتوانم در قلب انسان رخنه کنم و وقتی اثر کند با او هر کاری بخواهم میکنم... این وسیله را برای تمام انسانها بکار برده ام، برای همین اینقدر کهنه است ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌@Masafe_akhar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزی حضرت نوح (علیه‌السّلام) به سگی برخورد کرد. بر زبان نوح گذشت که این سگ چه زشت است و چه صورت ناخوشی دارد. در این هنگام از سوی خداوند، عتاب آمد که: ای نوح! بر آفریده ما عیب می‌گیری. نوح از این عتاب، گریه کرد و روزگار درازی بر خود نوحه می‌کرد تا نام وی را نوح نهادند. وحی آمد: ای نوح! چقدر ناله می‌کنی! نوح با عمر درازی که داشت یک بار کلمه‌ای گفت که مورد رضایت خداوند نبود و آن همه گریست. پس خود را بنگر، که با این همه لغزش‌ها و مصیبتهای بی‌شمار چه باید کرد 📙داستانهای کشف الاسرار، ص 305 @Masafe_akhar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدای من در هر ثانیه‌ای که می‌گذرد بی شمار نعمت بر من ارزانی می‌کنی تپش قلب ، دم و بازدم. دیدن ، شنیدن ، لمس کردن ، نبض زدن‌ها پلک زدن ، فکر کردن و … نعمت های بیشماری که از شمردن آن‌ها ناتوانم خدایا شکرت برای هر آنچه که به ما بخشیدی روزتون در پناه خدا و سرشار از شادمانی💚 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌@Masafe_akhar
ماجرای اشنایی امام علی(ع) وقمبرغلام امام علی(ع) جوان کافری عاشق دختر عمویش شد، عمویش پادشاه حبشه بود. جوان رفت پیش عمو و گفت: عمو جان من عاشق دخترت شده‌ام، آمدم برای خواستگاری. پادشاه گفت حرفی نیست ولی مهر دختر من سنگین است. گفت عمو هر چه باشد من می‌پذیرم شاه گفت: در شهر بدی‌ها (مدینه) دشمنی دارم که باید سر او را برایم بیاوری آنوقت دختر از آن تو، جوان گفت عمو جان این دشمن تو اسمش چیست، گفت اسم زیاد دارد ولی بیشتر او را به نام علی بن ابیطالب می‌شناسند جوان فوراً اسب را زین کرد با شمشیر و نیزه و تیر و کمان و سنان راهی شهر بدی‌ها شد. به بالای تپه‌ی شهر که رسید دید در نخلستان، جوان عربی در حال باغبانی و بیل زدن است. به نزدیک جوان رفت. گفت: ای مرد عرب تو علی را می‌شناسی؟ گفت: تو را با علی چه کار است؟ گفت: آمده‌ام سرش را برای عمویم که پادشاه حبشه است ببرم چون مهر دخترش کرده است. گفت: تو حریف علی نمی‌شوی. گفت: مگر علی را می‌شناسی؟ گفت: بله من هر روز با او هستم و هر روز او را می‌بینم. گفت: مگر علی چه هیبتی دارد که من نتوانم سر او را از تن جدا کنم؟! گفت قدی دارد به اندازه‌ی قد من، هیکلی هم‌هیکل من. گفت: خب اگر مثل تو باشد که مشکلی نیست. مرد عرب گفت: اول باید بتوانی مرا شکست بدهی تا علی را به تو نشان بدهم. خب چه برای شکست علی داری؟ گفت: شمشیر و تیر و کمان و سنان. گفت: پس آماده باش، جوان خنده‌ی بلندی کرد و گفت: تو با این بیل می‌خواهی مرا شکست دهی؟ پس آماده باش. شمشیر را از نیام کشید. گفت: اسمت چیست؟ مرد عرب جواب داد: عبدالله. پرسید: نام تو چیست؟ گفت: فتاح، و با شمشیر به عبدالله حمله کرد. عبدالله در یک چشم به هم زدن، کتف و بازوی جوان کافر را گرفت و به آسمان بلند کرد و به زمین زد و با خنجر خود جوان خواست تا او را بکشد که دید جوان از چشم‌هایش اشک می‌آید. گفت: چرا گریه می‌کنی؟ جوان گفت: من عاشق دختر عمویم بودم آمده بودم تا سر علی را ببرم برای عمویم تا دخترش را به من بدهد، حالا دارم به دست تو کشته می‌شوم. مرد عرب، جوان را بلند کرد، گفت: بیا این شمشیر، سر مرا برای عمویت ببر. گفت: مگر تو کی هستی؟ گفت: منم اسدالله الغالب علی بن ابیطالب، که اگر من بتوانم دل بنده‌ای از بندگان خدا را شاد کنم، حاضرم سر من مهر دختر عمویت شود. جوان، بلند بلند زد زیر گریه و به پای مولای دو عالم افتاد و گفت من می‌خواهم از امروز، غلام تو شوم یا علی. پس فتاح شد قنبر غلام علی بن ابیطالب 📚بحارالانوار ج3 ص 211 امالی شیخ صدوق @Masafe_akhar