eitaa logo
کانال جامع سخنرانی اساتید انقلابی
14.3هزار دنبال‌کننده
23.8هزار عکس
32.8هزار ویدیو
300 فایل
eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf نشر ازاد 📛اخبارداغ‌محرمانه‌سیاسی‌ما‌اینجاست!👇👇👇 @Masafe_akhar تبلیغات↙️ @masaf_tabligh ☘مطالب زیبا و انسان ساز عرفا☘
مشاهده در ایتا
دانلود
رحمت واسعه.mp3
4.79M
🎙 ☆ چشممون به خدا باشد ☆ طرف حساب ما خداست ☆ از امشب محبوب اهل بیت باش ☆ اگر رنگ و بوی اهل بیت بگیریم 📌برگرفته از جلسات «رحمت واسعه» @Masafe_akhar
🔰بزنگاه جاهلیت ۲ 🔸در ذیل همین مطالب استاد جوادی آملی در تفسیر سخنان علامه طباطبایی در المیزان می‌فرماید، نفس انسان دو بعد دارد: ◀️ یک بُعد که کشش انسان به سمت ملکوت وعبودیت است. أَحسَنتُم لِأنفُسِکُم مربوط به همین بُعد است. ◀️ بُعد دیگر که مربوط به طبیعت وهوای نفس وتمایلات نسبت به عالم ماده است؛ که این نفس و تعلقات مادی را هم خدا در ذات انسان قرار داده و به نفس زینت داده تا بتواند در عالم ماده رشد کند. 🔴 اما مشکل از آن‌جایی شروع می‌شود که طبیعت بر عبودیت غلبه میکند که این همان جاهلیت است. 🔹اصل کار پیامبر این بود که بین طبیعت و عبودیت تعادل ایجاد کرد و سَر مردم را به سمت عبودیت بلند کرد، برعکس معاویه و فرعون که سَر مردم را پایین می‌گرفتند و مشغول دنیا و مادیات می‌کردند تا بتوانند هرطور که خواستند آن‌ها را مدیریت کنند. 📍برگرفته از جلسات نفی و اثبات محمد صلی الله علیه و آله و سلم @Masafe_akhar
هدایت شده از  مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نسل نوجوان ما چه میدونه مریم رجوی قاتل کیه؟ نمیدونن چه بلایی سر زنان مجاهدین خلق آورده انتقاد شدید حجت الاسلام ماندگاری به علی کریمی و مهران مدیری @Masafe_akhar
هدایت شده از  مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.🕌 -کوتاه 🌐موضوع: شیرینی و لذت زیارت حضرت علی بن موسی الرضا(ع). ✅تفسیری از زیارت نامه امام رضا(ع). 🎙 سخنران:حجة الاسلام محمد رضا
🔆 ✍ به‌دوش گرفتن بار سنگین نیازمندان، دلت را سبک می‌کند 🔹در یک شب سرد زمستانی، تاجر ثروتمندی به زیارت امام رضا (علیه‌السلام) مشرف شد. هر روز به حرم می‌آمد اما دریغ از یک قطره اشک. دل سنگین بود و هیچ حالی نداشت. 🔸با خودش فکر کرد که دیگر فایده‌ای ندارد. به همین خاطر، برای برگشت بلیط هواپیما گرفت. 🔹هنوز تا پرواز، چند ساعتی وقت داشت. در کوچه‌ای راه می‌رفت که دید پیرمردی بار سنگینی روی چرخ‌دستی‌اش گذاشته و آن را به سختی می‌برد. 🔸تاجر کمکش کرد و هم‌زمان به او گفت: مگر مجبوری این بار سنگین را حرکت بدهی؟ 🔹پیرمرد گفت: ای آقا! دست روی دلم نگذار، دختر دم‌بختی دارم که برای جهیزیه‌اش مانده‌ام. همسرم گفته تا پول جهیزیه را تهیه نکرده‌ام به خانه برنگردم. من مجبورم بارهای سنگین را جابه‌جا کنم تا پول بیشتری در بیاورم. 🔸تاجر ثروتمند، همراه پیرمرد رفت و بارش را در مقصد خالی کرد و بعد هم به خانه او رفت. 🔹وقتی به خانه پیرمرد رسید، فهمید که زندگی سختی دارند. یک چک به اندازه تمام پول جهیزیه و مقداری هم برای سرمایه به پیرمرد داد. 🔸وقتی از آن خانه بیرون می‌آمد، خانواده پیرمرد با گریه او را بدرقه می‌کردند. 🔹پیرمرد گفت: من چیزی ندارم که برای تشکر به شما بدهم. فقط دعا می‌کنم که عاقبت‌به‌خیر شوید و از امام رضا (علیه‌السلام) هدیه‌ای دریافت کنید. 🔸تاجر برای زیارت وداع به حرم مطهر برگشت تا بعد از آخرین سلام، به فرودگاه برود. 🔹وقتی وارد حرم شد، چشم‌هایش مثل چشمه جوشید و طعم زیارت با حال خوش و با معرفت را چشید. 🆔 @Masafe_akhar
🌺یادی از مرحوم شیخ محمد تقی پاره دوز تهرانی مرحوم شیخ محمد تقی پاره دوز تهرانی که در خیابان مولوی اول چهار راه مولوی در یک کوچه فرعی ساکن بود هنوز ازدواج نکرده بود از یکی از حاجیان بازار یک زیر زمین اجاره کرده بود وهمیشه سحرها برای تهجد بیدار می شد وپس از چند دقیقه از خانه بیرون می رفت با آنکه کلید نداشت و هنگام مراجعت هم بدون کلید وارد می شد. روزی همسر صاحب خانه جریان را به شوهر نقل کرد آن شب صاحب خانه تا سحر بیدار ماندو از پنجره اتاق تاریکی ایشان را زیر نظر گرفت دید امشب هم مثل هر شب دو ساعت قبل از اذان بیدار شده نخست وضوی باحالی گرفت و به آسمان نگاه کرده : ربنا اننا سمعنا ئ/منادی للایمان ان امنو ابربکم فامنا ربنا فاغفرلنا ذنوبنا و کفرعنا سیاتنا و توفنامع الابرار سپس قبل از اینکه از خانه بیرون رود صاحب خانه به داخل حیاط آمد و به ایشان سلام داد و جریان را سوال نمود که چگونه می روی و چگونه بر می گردی؟ کفاش گفت : حالا مگر اشکال چیست صاحب خانه گفت : من نمی گویم ولی حاجیه خانم می گوید نکند شیخ محمد تقی دزد باشد شیخ گفت من که زن و بچه ندارم خرجی هم ندارم دزدی کنم کجا بگذارم حالا که این طور است امشب بیا با هم دزدی کنیم سپس گفت شما وضو بگیرید چهار کعت نماز نافله شب را در همان منزل خواندند وبعد دست او را گرفت واز خانه بیرون رتند او کلید برای گشودن در استفاده نکرد ..فقط دستش را به روی در گذاشت وجمله ای گفت ودر باز شد. چند قدمی بیشتر نرفته بودند وارد حرم امام رضا علیه السلام شدند وگفت حاج اقا اینجا را میشناسی ؟گفت بله مشهد است . حرم مشرف شدند . زیارتنامه مختصری خواندند باز دست اورا گرفت و از صحن بیرون شدند وارد صحن جدیدی شدند .مرحوم شیخ محمد تقی پرسید اینجا را هم میشناسی ؟وی دقتی کرد وگفت :اینجا نجف اشرف است.چون قبلا رفته بودند وسپس حرم سایر ائمه را به همان کیفیت رفت و حرمین شریفین به طوری که اول اذان صبح در مسجد الحرام بودند . پس از نماز صبح کمی نشسته و مراجعت نمودند .هنگام ورود به منزل حاج اقا روی دست وپای ایشان افتاد و معذرت خواهی کرد و گفت همه منزل را به نام شما میزنیم وما مستاجر شما خواهیم بود و در همین زیر زمین خواهیم بود. شیخ گفت من امروز اخر عمرم هست . استادم گفت اگر اسرارت را فاش کنی یا به نحوی فاش بشود همان روز آخر عمر توست . حالا هم خسته هستم باید بخوابم 9صبح در بزنید اگر جواب ندادم مرا حلال کنید واگر جواب دادم با هم صحبت خواهیم نمود . حاج آقا به منزل رفت وجریان را به همسرش گفت هرد و از شرمساری تا نه صبح نخوابیدند و گریه کردند .صبح در اتاق را آهسته زدند جوابی نیامد محکمتر زدند بازهم نیامد دفعه سوم محکمتر باز هم جوابی نیامد... در را باز کردند دیدند ایشان رو به قبله دراز کشیده و جان را به جان آفرین تسلیم نموده .حاج آقا همسایه هارا خبر کرد .بیایید یکی از اولیاالله با ما هم نشین بوده وما آنرا نمیشناختیم .صاحب خانه و همسایگان جنازه این ولی خدا را دفن نمودند و عمری را با شرمندگی سپری نمودند. 📚برگرفته از سایت آیت الله شوشتری ‌ ‌@Masafe_akhar
داستان إحضار جنّ توسّط آقاى بحرينى در محضر حضرت علاّمۀ طباطبائى (قدّه)] ديگر فرمودند: روزى آقا سيّد نور الدّين (آقازادۀ كوچك ايشان) در طهران كه بودم نزد من آمد و گفت: آقا جان، بحرينى در طهران است. مى‌خواهيد من او را فورا اينجا نزد شما بياورم‌؟! و آقاى بحرينى يكى از افراد معروف و مشهور در احضار جنّ، و از متبحّرين در علم أبجد و حساب مربّعات است. گفتم: اشكال ندارد. سيّد نور الدّين رفت و پس از يكى دو ساعت آقاى بحرينى را با خود آورد و در مجلس نشست و سپس چادرى را آوردند و دو طرفش را به دو دست من داد و دو طرف ديگر را به دست‌هاى خود گرفت. و اين چادر كه بدست ما بود تقريبا بفاصلۀ دو وجب از زمين فاصله داشت. در اين حال جنّيان را حاضر كرد و صداى غلغله و همهمۀ شديدى در زير چادر برخاست، و چادر به شدّت تكان مى‌خورد كه نزديك بود از دست ما خارج شود، و من محكم نگاهداشته بودم. و از طرفى آدمك‌هائى به قامت دو وجب در زير چادر بودند و بسيار ازدحام كرده بودند، و تكان مى‌خوردند، و رفت و آمد داشتند. من با كمال فراست متوجّه بودم كه اين صحنه، چشم‌بندى و صحنه‌سازى نباشد. ديدم: نه، صددرصد وقوع امر خارجى است. در اين حال آقاى بحرينى يك مربّع سى و دو خانه‌اى كشيد. و من تا 382 آن حال چنين مربّعى را نشنيده و نديده بودم. چون سير مربّعات چهار در چهار، و يا پنج در پنج است. و سير مربّعات هر چه باشد مانند مربّع صددرصد، بر اين منوال است. ولى مربع سى و دو خانه‌اى، در هيچ كتابى نبود. و آقاى بحرينى از من سؤالاتى مى‌نمود و يادداشت مى‌كرد و جواب مى‌داد. و از بعضى از مشكلات ما كه هيچ‌كس اطّلاع بر آن نداشت جواب گفت. و جوابها همه صحيح بود. من آن روز بسيار تعجّب كردم. مانند آقاى اديب1 كه از شاگردان برادر من: آقا سيّد محمّد حسن بود، و چون روح مرحوم قاضى رحمة الله عليه را حاضر كرده بود و از رفتار من سؤال كرده بود، فرموده بود: روش او بسيار پسنديده است؛ فقط عيبى كه دارد آنست كه پدرش از او ناراضى است و مى‌گويد: در ثواب تفسيرى كه نوشته است مرا سهيم نكرده است. چون اين مطلب را برادرم از تبريز بمن نوشت، من با خود گفتم: من براى خودم در اين تفسير ثوابى نمى‌ديدم، تا آنكه آن را هديه به پدرم كنم. خداوندا اگر تو براى اين تفسير ثوابى مقدّر فرموده‌اى، همۀ آن را به والدين من عنايت كن. و ما همه را به آنها اهداء مى‌كنيم! پس از يكى دو روز كاغذ ديگرى از برادرم آمد، و در آن نوشته بود كه: چون روح مرحوم قاضى را احضار كرد مرحوم قاضى فرموده بودند: اينك پدر از سيّد محمّد حسين راضى شده، و بواسطۀ شركت در ثواب بسيار مسرور است. و از اين اهداء ثواب هم هيچ‌كس خبر نداشت. 1) - نام ايشان آقاى شيخ محمّد على ارتقائى ملقّب به اديب العلماء است و ما در رسالۀ «مهر تابان» و در «معادشناسى» مطالبى از ايشان تحت عنوان شاگرد آقاى سيّد محمّد حسن الهى تبريزى برادر مكرّم حضرت علاّمۀ طباطبائى نقل نموده‌ايم. @masafe_akhar2
🔴کیفر توهین به حضرت زهرا سلام الله علیها 🔰متوكل از پست ترين خلفاي بني عباس بود. وي تنها خليفه اي است كه به حضرت زهرا توهين كرده و انگيزه قتل وي نيز همين مطلب شده است. 🔴منتصر (پسر متوکل) شنيد كه پدرش حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)را دشنام مي دهد و ناسزا مي گويد. 💠از دانشمندي (امام) پرسيد: كيفر كسي كه به حضرت فاطمه عليهاالسلام دشنام مي دهد چيست؟ 🌸جواب داد: كشتن چنين فردي واجب است. ولي بدان كه هر كس پدرش را بكشد عمرش كوتاه خواهد شد... 🍀منتصر گفت: من از كوتاهي عمرم كه در راه اطاعت و فرمان برداري خدا باشد باكي ندارم. 💥به دنبال آن منتصر پدرش را كشت و پس از آن بيشتر از هفت ماه، زنده نماند... @masafe_akhar2 🌷🌺🌷🌺🌷🌺🌷🌺🌷🌺🌷🌺 📗بحارالانوار،ج 20،ص 130
📚فضایل وڪرامات حضرت زهرا«س» 💚ملاقات دوازده هزار حوريه در تفسير فرات ابن ابراهيم نقل شده كه اميرمؤمنان على «ع» فرمود: روزى رسول خدا«ص» بر فاطمه «س» وارد شد، در حالى كه فاطمه «س» غمگين بود،‌ پيامبر«ص» مطالبى درباره قيامت فرمود... تا به اين جا رسيد: اى فاطمه ! هنگامى كه به درب بهشت رسيدى ، دوازده هزار حوريه با تو ملاقات مى كنند، كه قبلا با هيچ كس ملاقات نكرده اند و بعد از ملاقات با تو نيز با كسى ملاقات نمى نمايند. در دست آنها سلاحى از نور است ، آنها بر ناقه هايى از نور سوار هستند كه پالان آن ناقه ها از طلاى زرد و ياقوت سرخ مى باشد، مهار آنها از مروايد تر است ، و بر همه ناقه بساطى از سندس كه با جواهر آبدار، مرصع و متراكم مى باشد، قرار داد. هنگامى كه وارد بهشت گردى ، بهشتيان از قدوم تو شادمان گردند، و از براى شيعيان تو مائده (سفره هاى ) مخصوصى كه بر كرسى نور قرار دارند حاضر كنند، و از غذاى آن تناول كنند، در حالى كه ساير مردم هنوز درگير حساب و كتاب خود هستند، و از براى شيعيان تو آنچه را كه ميل داشته باشند، هميشه آماده و مهيا شده است و هنگامى كه اولياء خدا در بهشت استقرار مى يابند، حضرت آدم (عليه السلام) و همه پيامبران بعد از او، به زيارت تو مى آيند(1) 📚(1)رنجها و فريادهاى فاطمه زهرا (سلام الله عليها)،ص۳۶ ❥↬ @masafe_akhar2 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
📚 حکمت_پروردگار 🌹امام باقر علیه السلام فرمود: یکی از پیامبران بنی اسرائیل عبور می کرد، دید مرد مؤمنی در حال جان دادن است، ولی نصف بدنش در زیر دیواری قرار گرفته، و نیمی در بیرون دیوار است، و پرندگان و سگها بدن او را متلاشی کرده اند و می درند، از آنجا گذشت، در مسیر راه خود دید یکی از امیران ستمکار آن شهر مرده است، جنازه او را بر روی تخت نهاده اند و با پارچه ابریشم کفن نموده اند، و در اطراف تخت، منقل هائی نهاده اند که بوی خوش عودهای خوشبو از آنها برخاسته است. آن پیامبر به خدا متوجه شد و عرض کرد: خدایا من گواهی می دهم که تو حاکم و عادل هستی و به کسی ظلم نمی کنی، این مرد 'مرد اولی' بنده تو است و به اندازه یک چشم به هم زدن، برای تو شریک نگرفته، مرگ او را آن گونه 'با آن وضع رقبت بار' قرار دادی و این 'امیر' نیز یکی از بنده های تو است که به اندازه یک چشم به هم زدن به تو ایمان نیاورده است؟ 'آن چیست و این چیست؟' خداوند به او وحی کرد: ای بنده من! همان گونه که گفتی حاکم و عادل هستم و به کسی ظلم نمی کنم. آن 'مرد اولی' بنده من، نزد من گناهی داشت، مرگ او را با آن موضوع قرار دادم تا مجازات گناه او این گونه انجام گیرد، و وقتی که مرد، هیچ گونه گناهی در او بجای نماند، ولی این بنده من 'امیر' که کار نیکی در نزد من داشت، مرگ او را با چنین وضعی قرار دارم، تا پاداش کار نیک او را داده باشم و هنگام مرگ نزد من هیچگونه نیکی و طلب نداشته باشد. 📙 اصول کافی، جلد ۲ ، ص۴۴۶ ، باب عقوبه الذنب ، حدیث ۱۱ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ @Masafe_akhar
💰:قیمت زندگی چنده فرزندی از پدرش پرسید قیمت زندگی چقدر است؟* پدر یک سنگ زیبا💎 بهش داد و گفت این را ببر بازار، ببین مردم چقدر می خرند؛اگر کسی قیمت را پرسید، هیچ نگو، فقط دو انگشت را بیاور بالا ببین آنها چگونه قیمت گذاری می کنند.او سنگ 💎را به بازار برد. نفر اول سنگ را دید وپرسید قیمت این سنگ چند؟کودک دو انگشتش را بالا آورد؛ آن مرد گفت: دو هزار تومان!آن کودک نزد پدرش بازگشت و ماجرا را گفت؛پدر به او گفت: این بار برو در بازار عتیقه فروشان،آنجا وقتی کودک دو انگشتش را بالا برد عتیقه فروش گفت: دویست هزار تومان!این بار هم کودک نزد پدر بازگشت و ماجرا را تعریف کرد.پدر به او گفت: این بار به بازار جواهرفروشان و نزد فلان گوهرشناس برو.وقتی دو انگشتش را بالا برد آن گوهر شناس گفت دو میلیون تومان!آن کودک باز ماجرا را برای پدر تعریف کرد.پدر گفت: فرزندم! حالا فهمیدی که قیمت زندگی چنده؟! مهم این است که گوهر وجودت رابه کی بفروشی.قیمت ما به این بستگی دارد که مشتری ما چه کسی باشد. 🌷حضرت علی (ع)می فرمایند: خداوند متعال مى فرمايد: اى فرزند آدم! تو را نيافريدم تا سودى برم، بلكه تو را آفريدم تا از من سودى برى. پس، به جاى هر چيز مرا برگزين؛ زيرا من، به جاى هر چيز ياور تو هستم.)
🌺یادی از مرحوم شیخ محمد تقی پاره دوز تهرانی مرحوم شیخ محمد تقی پاره دوز تهرانی که در خیابان مولوی اول چهار راه مولوی در یک کوچه فرعی ساکن بود هنوز ازدواج نکرده بود از یکی از حاجیان بازار یک زیر زمین اجاره کرده بود وهمیشه سحرها برای تهجد بیدار می شد وپس از چند دقیقه از خانه بیرون می رفت با آنکه کلید نداشت و هنگام مراجعت هم بدون کلید وارد می شد. روزی همسر صاحب خانه جریان را به شوهر نقل کرد آن شب صاحب خانه تا سحر بیدار ماندو از پنجره اتاق تاریکی ایشان را زیر نظر گرفت دید امشب هم مثل هر شب دو ساعت قبل از اذان بیدار شده نخست وضوی باحالی گرفت و به آسمان نگاه کرده : ربنا اننا سمعنا ئ/منادی للایمان ان امنو ابربکم فامنا ربنا فاغفرلنا ذنوبنا و کفرعنا سیاتنا و توفنامع الابرار سپس قبل از اینکه از خانه بیرون رود صاحب خانه به داخل حیاط آمد و به ایشان سلام داد و جریان را سوال نمود که چگونه می روی و چگونه بر می گردی؟ کفاش گفت : حالا مگر اشکال چیست صاحب خانه گفت : من نمی گویم ولی حاجیه خانم می گوید نکند شیخ محمد تقی دزد باشد شیخ گفت من که زن و بچه ندارم خرجی هم ندارم دزدی کنم کجا بگذارم حالا که این طور است امشب بیا با هم دزدی کنیم سپس گفت شما وضو بگیرید چهار کعت نماز نافله شب را در همان منزل خواندند وبعد دست او را گرفت واز خانه بیرون رتند او کلید برای گشودن در استفاده نکرد ..فقط دستش را به روی در گذاشت وجمله ای گفت ودر باز شد. چند قدمی بیشتر نرفته بودند وارد حرم امام رضا علیه السلام شدند وگفت حاج اقا اینجا را میشناسی ؟گفت بله مشهد است . حرم مشرف شدند . زیارتنامه مختصری خواندند باز دست اورا گرفت و از صحن بیرون شدند وارد صحن جدیدی شدند .مرحوم شیخ محمد تقی پرسید اینجا را هم میشناسی ؟وی دقتی کرد وگفت :اینجا نجف اشرف است.چون قبلا رفته بودند وسپس حرم سایر ائمه را به همان کیفیت رفت و حرمین شریفین به طوری که اول اذان صبح در مسجد الحرام بودند . پس از نماز صبح کمی نشسته و مراجعت نمودند .هنگام ورود به منزل حاج اقا روی دست وپای ایشان افتاد و معذرت خواهی کرد و گفت همه منزل را به نام شما میزنیم وما مستاجر شما خواهیم بود و در همین زیر زمین خواهیم بود. شیخ گفت من امروز اخر عمرم هست . استادم گفت اگر اسرارت را فاش کنی یا به نحوی فاش بشود همان روز آخر عمر توست . حالا هم خسته هستم باید بخوابم 9صبح در بزنید اگر جواب ندادم مرا حلال کنید واگر جواب دادم با هم صحبت خواهیم نمود . حاج آقا به منزل رفت وجریان را به همسرش گفت هرد و از شرمساری تا نه صبح نخوابیدند و گریه کردند .صبح در اتاق را آهسته زدند جوابی نیامد محکمتر زدند بازهم نیامد دفعه سوم محکمتر باز هم جوابی نیامد... در را باز کردند دیدند ایشان رو به قبله دراز کشیده و جان را به جان آفرین تسلیم نموده .حاج آقا همسایه هارا خبر کرد .بیایید یکی از اولیاالله با ما هم نشین بوده وما آنرا نمیشناختیم .صاحب خانه و همسایگان جنازه این ولی خدا را دفن نمودند و عمری را با شرمندگی سپری نمودند. 📚برگرفته از سایت آیت الله شوشتری ‌ ‌@Masafe_akhar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از  مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
مداحی_آنلاین_مرد_بیمار_و_دیدار_با.mp3
2.71M
🏴 (ع) ♨️مرد بیمار و دیدار با امام رضا(ع) 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. 🔴بهترین های روز @Masafe_akhar
آیا به جای آخرت به زندگی دنیا دل خوش کرده‌اید؟ متاع و کالای زندگی دنیا در برابر آخرت..... جز اندکی نیست.... 📖 آیه ۳۸، سوره توبه @Masafe_akhar
✅به گذشته بر نگردید؛ ✍اهمیتی ندارد گذشته را چگونه گذراندید، ممکن است با مشکلات زیادی روبرو شده باشید و این مشکل همچنان در زندگیتان حضور داشته باشد اما جهان هستی به گذشته شما کاری ندارد و تنها چیزی که مهم است فرکانس اکنون شماست. هم اکنون تصمیم بگیرید که روند زندگیتان را تغییر دهید و به آنچه دوست دارید بیندیشید ، فرکانستان را از نخواستنی ها به خواستنی ها تغییر دهید تا جهان برای شما بهترینها را ارسال کند. ❌نگویید نمیشود. ❌نگویید نمی خواهم. ❌نگویید هر بار شکست میخورم. ❌نگویید دیگر نمیشود این زندگی را درست کرد. از پیله ناامیدی در بیا و به خداوند توکل کن، او منتظر است تا تو برخیزی و مسیر را امیدوارانه تر از قبل طی کنی. @Masafe_akhar
⚜پیـــر پاره دوز (پالان دوز) و میــرداماد روزی از روزها سید محمد باقر (میرداماد) و شیخ‌بهایی در گذرگاهی به پیرمردی پاره دوز (پاره دوز اصطلاح مشهدی ها به کفاش بوده است که به غلط پالان دوز شهرت یافته است) برخورد میکنند. تصمیم میگیرند نعلین را جهت مرمت به پیر بسپارند. در حین کار هر دو - که از مستثناهای قـــرن بودند - متوجه میشوند که پیر در حین کار مشغول به ذکر گویی است و همه ذکــــــــــرها هم مورد عنایت حق تعالی قرار میگیرد. شیخ بهایی به میرداماد اشاره میکند که بواسطه ی تقوای پیرمرد فقیر چیزی به او عطا کند - چون این نوع کار از تخصص های میرداماد بود - میرداماد دست میبرد و مشته ی فولادی پاره دوز را که مخصوص کوبیدن روی بخیه ها بود با خواندن دعایی به طلا تبدیل میکند. پیر متوجه میشود و به میرداماد میگوید این به کار من نمی آید مشته ی خــودم را برگردان. از این دو بزرگوار اصرار که به دردت میخورد و از پیر پاره دوز انکار که به کارم نمی آید تا اینکه نهایتا میرداماد ابراز عجز میکند که برگردان مشته به فولاد کار من نیـــست. پیر بدون برداشتن مشته و تنها با نگاه کردن به آن ۳ مرتبه تغییرش میدهد: آهن میشود طلا میشود و دوباره آهــــــــــن!!❗️ سپس رو به میرداماد میکند و میگوید دلــــــــــت را کیمیا کن! هر دو بزرگوار با دیدن صحنه خم شده و زانوی پیر را میبوسند و از مریدانش میشوند. اینجاست که خـــدای رحمان در حدیث قدسی میفرماید : (( يا عبدي اطعني اجعلك مثلي انا اقول كن فيكون انت تقول كن فيكون )) ✨بنــــده مـــــن مــــــــــرا اطاعت ڪن تا تو را مانند خـــود ڪنم مــــــــــن مي گويم باش پس بوجود مي آيد تــــــــــو هم مي گويي باش پــــــــــس مي شود . @Masafe_akhar