eitaa logo
کانال جامع سخنرانی اساتید انقلابی
14.1هزار دنبال‌کننده
27.4هزار عکس
40.1هزار ویدیو
329 فایل
eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf نشر ازاد 📛اخبارداغ‌محرمانه‌سیاسی‌ما‌اینجاست!👇👇👇 @Masafe_akhar تبلیغات↙️ @masaf_tabligh ☘مطالب زیبا و انسان ساز عرفا☘
مشاهده در ایتا
دانلود
1.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان واقعی سنگ قبری که همیشه عطر خوبی از خود دارد ⁉️ 🌹مزار شهید سید احمد پلارک در میان سی هزار شهید آرمیده در گلزار از ویژگی بارزی برخوردار است. تربت پاک این بسیجی شهید همیشه معطر به رایحه مشک است و این عطر همواره از مرقد او به مشام می‌رسد. شهید سید احمد پلارک در زمان جنگ در یکی از پایگاه های پشت خط به عنوان یک سرباز معمولی کار میکرد. او همیشه مشغول نظافت توالت های آن پایگاه بوده و همواره بوی بدی بدن او را فرا میگرفت. تا اینکه در یک حمله هوایی هنگامی‌که او در حال نظافت بوده، موشکی به آنجا برخورد میکند و او شهید و در زیر آوار مدفون میشود. بعد از بمب باران، هنگامی‌که امداد گران در حال جمع آوری زخمی‌ها و شهیدان بودند، با تعجب متوجه می‌شوند که بوی گلاب از زیر آوار می‌آید. وقتی آوار را کنار میزدند با پیکر پاک این شهید روبرو میشوند که غرق در بوی گلاب بود. هنگامی‌که پیکر آن شهید را در بهشت زهرای تهران، در قطعه 26 به خاک می‌سپارند، همیشه بوی گلاب تا چند متر اطراف مزار این شهید احساس می‌شود و نیز اگه سنگ قبر این شهید رو خشك كنید، دوباره سنگ نمناك می‌شود و عطر گلاب هیچ گاه از بین نمیرود. كسایی كه زیاد بهشت زهرا می‌روند به این شهید والا مقام میگویند شهید عطری. شهیدی که زائرینش با برمیگردن خیلی‌ها سر مزار شهید سید احمد پلارك نذر و نیاز می‌كنن و از خدای او حاجت و شفاعت می‌خوان او معجزه خداست. آدرس: بهشت زهرای تهران قطعه 26 ، ردیف 32 ، شماره 22 🎙کانال جامع‌ سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇 https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf 📌
🖤 من شهید می شوم ❤️‍🔥 ◆شهیدی که اهل بیت علیهم السلام شهادت نامه آن را امضا کردند.🕊 ◆دختری که شهادت را در خواب دید.🥀 شهیده: نجمه قاسم پور محل شهادت: کانون رهپویان وصال تاریخ شهادت: بهار 1387 محل دفن: دارالرحمه شیراز از نامحرم فراری بود. هیچ وقت کسی او را بدون کامل و چادر ندید. روزی در دارالرحمه شیراز سر مزار بودیم به من گفت: آبجی زمانی که من را در قبر می گذارند، می خواهم نامحرمی بالای سرم نباشد! همه اقوام می گفتند: نجمه آخر شهید می شود. همیشه نماز شب می خواند. نه خودش غیبت می کرد نه کسی در حضور او غیبت می کرد. به درس خیلی اهمیت می داد و مهربان بود. بعضی اوقات در خانه می نشست و برای آنهای که مومن نبودند دعا و گریه می کرد و از خدا می خواست که هدایت شوند. ابتدای اذان صبح یکی یکی همه را بیدار می کرد و می گفت نماز اول وقتش خوب است. اوایل سال 87 با کاروان رهپویان عازم مشهد بودیم اتوبوس در سربالایی خراب شد و داشت عقب عقب برمی گشت همه بچه ها ترسیده بودند. نجمه آرام بود و گفت بچه ها میشه در راه امام رضا علیه السلام شهید شویم؟ بچه ها خندیدند و گفتند: بابا شهادت کجا بود؟ دلت خوش است ها! گفت اگه خدا بخواهد می شود. مسئول انتظامات بود چند نفر از بچه ها برای خرید رفته بودند و دیر امدند ایشان از آنها پرسید: چرا دیر آمدید؟ انها در جواب برخورد بدی کرند و قاسم پور سرش را پایین انداخت و ساکت شد. بعد از مدتی ایشان با خوش رویی آمد و گفت بچه ها مرا حلال کنید. شما زائر آقا هستید یک وقت از من دلگیر نباشید من باید وظیفه ام را انجام می دادم. در رواق دارالهدایه ی مشهد بودیم. بعد از مراسم هر کس یه آرزوی کرد و نوبت به نجمه رسید و دعایی کرد که آرزوی همیشگی اش بود؛ شهادت در رکاب پسر فاطمه علیها سلام. خواهرش می گفت: مدتی قبل، خواب دیدم در حرم امام رضا علیه السلام هستم. شخصی به من و نجمه گفت: شما دو خواهر چهل روز دیگر از دنیا می روید! برای نجمه تعریف کردم. گفت: خدا نکند تو بمیری؛ تو سه تا بچه داری، من بمیرم. چند روز قبل پرسید: آبجی چهل روز تمام شد؟ گفتم: نه، هنوز ده روز دیگه مانده. روز شنبه بود. می گفت: خواب عجیبی دیدم. شهیدی به نام شکاری، اصرار داشت قبرش را برایش پیدا کنم! می خواهم بروم گلزار شهدای دارالرحمه بلکه قبرش را پیدا کنم. منافقین ضد بشریت که با رشد معنوی جوانان این کشور مخالف بودند، بار دیگر دست به کار شدند. حسینیه ی سید الشهدای شیراز یکی از پایگاه های معنوی برای جوانان مومن و انقلابی شده بود. گروهک تروریستی و سلطنت طلب تُندر بهار 87 را برای انجام کارهای تروریستی خود انتخاب کردند. فراموش نمی کنم جلوی درب دوم حسینیه دیدمش. دو شاخه گل رُز قرمز دستش بود! حالم را پرسید و گفت: این دو شاخه گل را به نیت بچه های کانون خریدم. این یکی مال تو. بعد گفت: حلالم کن دیگر نمی بینمت! ناراحت شدم و گفتم: یعنی چی؟ مگر کانون نمی آیی؟ گفت: چرا، اما به دلم افتاده دیگر بچه های کانون را نمی بینم. اما ما دیگر او را ندیدیم... انفجار مهیبی بود. ضربه ی شدیدی به سرش خورد. صورتش رو پر از خون کرده بود. وقتی احساس کرد دکتر بالا سرش اومده با عجله چادرش را روی بدنش کشید. و این اولین و آخرین حرکتش بعد از انفجار بود. و آن روز چهل روز از خواب خواهر گذشته بود. آخرین نوشته ی شهیده نجمه قاسم پور در دفتر یکی از بچه ها: دوست عزیزم! خوشبختی را نه بر تخت پادشاهی، بلکه در نمازهای عاشقانه و عارفانه باید جست وجو کرد.💚 منبع: کتاب کبوتران حرم با اندکی تغییر🕊📚 💔 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم 🖤 🎙کانال جامع‌ سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇 https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf 📌
9.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تا به عفیف بودن شناخته شوند…😌✨ آیه گرافی 🎙کانال جامع‌ سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇 https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf 📌
4.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 این هم خبر خوب، برای کسانی که عکس شهدا را به در و دیوار می زنند، یادواره شهدا می گیرند، به خانواده های شهدا سر کشی می کنند، را یاد می کنند و راه شان را ادامه می دهند. 🎙کانال جامع‌ سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇 https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf 📌