《📚مهمان ابراهیم وحکمت خدا》
روش حضرت ابراهیم(ع) این بود که هر روز باید عده ای در خانه اش مهمان باشند و اوازآنها پذیرایی کند. او سال ها با این عادت زيسته بود و چنانچه کسی به دیدنش نمیرفت. او نیز لب به طعام نمیزد.
روزی می شد که هیچ بینوایی از راه نرسیده بود و هیچ مهمانی در خانه ی او را نزده بود؛ ابراهیم نیز پیوسته منتظر بود تا کسی از راه برسد؛ اما خبری نبود.
این انتظار یک هفته به طول انجامید؛ سرانجام ابراهیم تصمیم گرفت سر و گوشی آب دهد تا ببیند اوضاع چگونه است.
در نیمه های روز از خانه اش بیرون رفت، تا مگر فقیر و بینوایی پیدا کند و بر سفره ی خودش دعوت کند. پس از مدتی جست وجو در بیابان اطراف خانه اش، متوجه پیرمردی شد که در گوشه ای نشسته است. از سر و رویش کاملا آشکار بود که تهی دست است و از شدت گرسنگی به خود می لرزد.
آهسته نزد او رفت و با مهربانی به او سلامی کرد و گفت: «پدرجان! اگر از تو درخواستی داشته باشم، حرف مرا زمین نمی اندازی؟» پیرمرد با تعجب به ابراهیم نگاهی کرد و گفت: «آخر من که چیزی ندارم که به دردتوبخورد...»
ابراهیم گفت: من نمی خواهم چیزی از تو بگیرم؛ فقط می خواستم بگویم در خانه ی خود سفره ای پهن کرده ام و دوست دارم که تو امروز مهمان من باشی.
پیر مرد که شاید در ابتدا این حرف را باور نمی کرد، وقتی مطمئن شد ابراهیم قصد دارد او را به خانه ی خود دعوت کند با خوشحالی گفت: «حتمأمعلوم است که می آیم؛ چه چیزی از این بهتر»
ابراهیم دست پیرمرد را گرفت و او را بلند کرد و به سمت خانه ی خود برد خدمت کاران منزل نیز به پیروی از ابراهیم با این پیرمرد زار و نحیف به مهربانی رفتار کردند و با احترام در بالای سفره نشاندند، ابراهیم و خدمت کارانش "بسم الله" گفتند
ولی در کمال تعجب آن پیرمرد کاملا خاموش بود و حرفی نزد.
ابراهیم وقتی که این اوضاع را دید، خطاب به پیرمرد گفت: «ای پیرمرد! آیا گما نمی کنی وقتی که بر سفره ی الهی می نشینی باید نام خداوند جهان را بر زبان برانی »
پیرمرد در حالی که بی خیال در جایش نشسته بود و چشم به غذاها دوخته بود گفت: «من خورشید پرست هستم و از پیشوای دینی خود چنین چیزی نشنیده ام!»
ناگهان همه ی نگاهها به سوی پیرمرد خیره شد. ابراهیم وقتی فهمید که او خداپرست نیست، اجازه نداد که غذایش را بخورد؛ به او گفت: «در سفره ی من کافران حق خوردن غذا ندارند؛ یا باید به خدا ایمان بیاوری یا...».
و قبل از اینکه حرفش تمام شود، پیرمرد از جایش بلند شد و گفت:
«ادامه نده! من می روم و تو راحت غذایت را بخورا من به خدای تو ایمان نمی آورم.»
آنگاه آرام از خانه خارج شد..
در این هنگام فرشته ی وحی از سوی خدا بر ابراهیم نازل شد و گفت: «ای ابراهیم من صد سال به این مرد روزی داده ام و اجازه می دهم که او به زندگی ادامه دهد؛ ولی توحتی یک لحظه هم نتوانستی اوراتحمل کنی... »
ابراهیم که فهمید مرتکب چه اشتباهی شده ازجای برخاست وبه دنبال پیرمرد رفت تا ازاو عذرخواهی کند، واو رابرسرسفره ی احسان خود دعوت کند
#بوستان_سعدی
#باب_دوم_احسان
❥↬ @Masafe_akhar2
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
9.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞|ببینید:
💔 توبه ی از گناه، سخت تر از تقوا و ترک گناه
❌ عدم تلازم بینِ باز بودن همیشگی درب توبه از جانب حضرت حقّ، با لزوم توفیق توبه از جانب عاصی
🌹استاد آیت وفسی
@Masafe_akhar
🌺امام علی (ع):
هرکس می خواهد بداند که منزلت او
نزد خداوند چگونه است، بنگرد که در
هنگام رو به رو شدن با گناهان، منزلت
خداوند در نزد او چگونه است؛ منزلت
وی در پیشگاه خداوند نیز چنان است.
📙خصال، ج۲، ص۶۱۶
✍
@Masafe_akhar2
9.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اشعار حزنآلود شاعر آیینی درباره شهادت حضرت زهرا (س) که #رهبرانقلاب را متاثر کرد
@Masafe_akhar
📚وقتی که او مرد...
وقتی که مرد، حتی یک نفر هم توی محل ما ناراحت نشد. بچههای محل اسمش رو گذاشته بودند مرفه بیدرد و بیکس. و این لقب هم چقدر به او میآمد نه زن داشت نه بچه و نه کسوکار درستی.
شنیده بودیم که چند تایی برادرزاده و خواهرزاده دارد که آنها هم وقتی دیده بودند آبی از اجاق عموجان و دایی جان برایشان گرم نمیشود، تنهایش گذاشته بودند.
وقتی که مُرد، من و سه چهار تا از بچههای محل که میدانستیم ثروت عظیم و بیکرانش بیصاحب میماند، بدون اینکه بگذاریم کسی از همسایهها بفهمد، شب اول با ترس و لرز زیاد وارد خانهاش شدیم و هر چه پول نقد داشت، بلند کردیم. بعد هم با خود کنار آمدیم که: این که دزدی نیست تازه او به این پولها دیگر هیچ احتیاجی هم ندارد. تازه میتوانیم کمی هم از این پولها را از طرفش صرف کار خیر کنیم تا هم خودش سود برده باشد و هم ما...
اما دو روز بعد در مراسم خاکسپاریاش که با همت ریش سفیدهای محل به بهشت زهرا رفتیم، من و بچهها چقدر خجالت کشیدیم.
موقعی که ١۵٠ بچه یتیم از بهزیستی آمدند بالای سرش و فهمیدیم مرفه بیدرد خرج سرپرستی همه آنها را میداده، بچههای یتیم را دیدیم که اشک میریختند و انگار پدری مهربان را از دست دادهاند از خودمان پرسیدیم: او تنها بود یا ما؟
❥↬ @Masafe_akhar2
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
9.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اشعار حزنآلود شاعر آیینی درباره شهادت حضرت زهرا (س) که #رهبرانقلاب را متاثر کرد
@Masafe_akhar
9.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞|ببینید:
💔 توبه ی از گناه، سخت تر از تقوا و ترک گناه
❌ عدم تلازم بینِ باز بودن همیشگی درب توبه از جانب حضرت حقّ، با لزوم توفیق توبه از جانب عاصی
🌹استاد آیت وفسی
@Masafe_akhar
هدایت شده از مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
⭕️ #حدیث_روز
🔸 امام هادی(ع):
🔹عاقّ [والدين] ، نادارى در پى دارد و به خوارى مى كشاند . ( بحار الأنوار ، ج ۷۴ ، ص ۸۴ )
@Masafe_akhar
@Masafe_akhar2
هدایت شده از مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
03.mp3
زمان:
حجم:
7.03M
❌🎧 شرح کتاب #آن_سوی_مرگ
🔺 #جلسه_۳
👈 داستان اول: دختری که به کما میرود و روحش آزاد میشود..
▪️اسم تمام کسانی که تو بیمارستان بودند را میدانستم
▪️رشته هایی نقره ای از من به بدم وصل بود
▪️یک دور در حیاط بیمارستان زدم، از میان آدمها رد میشدم!
▪️کودک ۱ سال و ۸ ماه و ۱۰ روزه ای بود که من را میدید!!
📚 مرور و بررسی کتاب #آن_سوی_مرگ
👤 توسط حجت الاسلام امینی خواه
🌐 منبع: کانال امینی خواه
🔻مشاهده تمامی جلسات👇
yun.ir/r0ops8
@Masafe_akhar
✨﷽✨
🏴بماند در کوچه چه گذشت
✍روزی علامه حسن زاده آملی در ضمن بیاناتشان برای لحظه ای جریان غصب فدک از حضرت زهرا سلام الله علیها را بیان نموده و آهی کشیدند، سپس فرمودند: نکته ای که می گویم، مبالغه نیست و حقیقت دارد که دومی، شقی ترین اشقیاء بر روی زمین می باشد.ایشان در ادامه فرمایشاتشان واقعه و جریان برخورد حضرت زهرا سلام الله علیها را با آن ملعون در کوچه بیان نموده و فرمودند:
بماند در کوچه چه گذشت، اما زمانی که فاطمه ی زهرا سلام الله علیها رحلت فرمودند: امام حسن علیه السّلام بیشتر از امام حسین علیه السّلام و زینب سلام الله علیها جزع و فزع می کردند، عده ای خدمت امام رسیدند و گفتند: آقا برخیزید و این قدر گریه و بی تابی نکنید، شما فرزند بزرگ هستید و این گریه ی شدید شما، باعث بی تابی بیشتر برادرتان و خواهرتان که کوچکتر از شما هستند می شود.
امام حسن علیه السّلام فرمودند اگر برادرم حسین علیه السّلام نیز مانند من می دانست که در کوچه چه گذشت و آن صحنه ی دلخراش جگر سوز را می دید او هم مانند من بلکه بیشتر بی تابی می کرد. چگونه برای مادرم نگریم در حالی که آن نانجیب چنان سیلی محکمی به صورت مادرم نواخت که بر زمین افتاد، سپس برخاسته و با هم به خانه آمدیم.
📚معجزات و کرامات امام حسن مجتبی ص ۱۸۹
حجه الاسلام عزیزی
↶【به ما بپیوندید 】↷
___________________
@Masafe_akhar2
🥀حضرت زهرا سلام الله علیها:
خداوند پیروی از ما را سبب سامان یافتن آیین و رهبری ما را موجب ایمنی از تفرقه جهاد را سبب عزت و قدرت برای اسلام قرار داده است
@Masafe_akhar2
#یازهرا
ڪجایے یاس شبهاے غریب
ڪجایے عطر دلهاے شڪیب
ڪجایے وارث دین حبیب
ڪجایے آخرین یار و طبیب
غربتت ماتم به عالمها زده
رفتے و دنیا زعطرت بے نصیب
🏴🥀
@Masafe_akhar2