eitaa logo
مجموعه فرهنگی جوادالائمه(ع)
283 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
378 ویدیو
25 فایل
کانال اطلاع رسانی مجموعه فرهنگی‌، مذهبی و‌هنری حضرت جوادالائمه علیه السلام شهر قزوین|محله باصفای راه آهن ارتباط با ادمین: @mehrab_sadat
مشاهده در ایتا
دانلود
نشست بصیرتی به مناسبت ۹ دی با حضور جناب آقای جواد حبیبی (استاد دانشگاه و عضو شورای ائتلاف نیروهای انقلاب قزوین) روز شنبه ۹۸/۱۰/۷ ساعت ۲۰ مکان : پایگاه مقاومت شهید حسن پور لطفا حضور به هم رسانید.🌼 کانون فرهنگی جوادالائمه«ع» و پایگاه شهید حسن پور. ✅کانال مسجد جوادالائمه (ع) کانال ما در ایتا و تلگرام👇👇 @masged_javadol_aemeh پیج ما در اینستاگرام 👇👇👇 @amam_khamenei313
نشست بصیرتی به مناسبت ۹ دی با حضور جناب آقای جواد حبیبی (استاد دانشگاه و عضو شورای ائتلاف نیروهای انقلاب قزوین) روز شنبه ۹۸/۱۰/۷ ساعت ۲۰ مکان :خیابان راه آهن ،مسجد جوادالائمه «ع» ، پایگاه مقاومت شهید حسن پور ✅کانال مسجد جوادالائمه (ع) کانال ما در ایتا و تلگرام👇👇 @masged_javadol_aemeh پیج ما در اینستاگرام 👇👇👇 @amam_khamenei313
💌 داستان دنباله دار عاشقانه 💟 ترم دوم آغاز شد. از ترم قبل به واسطه ی پروژه های گروهی با آرمین و کاوه آشنا شده بودم. با آغاز ترم جدید و شروع مجدد کلاس ها روابطم با آنها صمیمی تر شد. گاهی بعد از دانشگاه باهم در خیابانها پرسه می زدیم، شیطنت می کردیم و وقت میگذراندیم. چندباری هم به دعوت خانوده ام به خانه ی ما آمده بودند. تنها چیزی که اذیتم می کرد اخلاق تند و انتقادناپذیری آرمین بود. هر کسی در هر زمینه ای با او مخالفت می کرد به بدترین شکل ممکن جوابش را می داد. من و کاوه همیشه سعی میکردیم جایی که احتمال بروز مشکل میدهیم بحث را عوض کنیم. پدر و مادرم از بابت آشنایی ام با آرمین که فرزند یک پزشک تحصیلکرده بشمار می آمد خوشحال بودند. اما همین جایگاه اجتماعی او باعث غرورش می شد. احساس می کردم بعنوان یک دوست باید آرمین را متوجه ضعف اخلاقی اش کنم ولی بخاطر خطر از هم پاشیدن این رابطه سکوت می کردم. محمد همکلاسی ما بود. پسری چشم و ابرو مشکی که همیشه ریش می گذاشت و یک کیف دانشجویی قهوه ای از دوشش آویزان بود. فرزند شهید بود. آرمین همیشه با پوزخند درباره اش حرف می زد. با اینکه هیچ شناختی از محمد نداشتم اما شنیدن حرف های آرمین حس خوشایندی به من نمی داد. محمد تنها کسی از گروه بچه مذهبی های کلاس بود که منصفانه در بحث ها صحبت می کرد. آهنگ جملاتش به دلم می نشست. دلم میخواست بیشتر با او آشنا شوم. اما تفاوت ظاهری فاحشی بین ما وجود داشت که مانع از این آشنایی می شد. یک روز در کلاس زبان سر ترجمه ی یک عبارت بین بچه ها اختلاف افتاد. آن روز آرمین کنفرانس داشت و باید درباره ی موضوع مشخصی یک ربع صحبت میکرد. پس از پایان کنفرانس با غروری که در نگاهش موج میزد، سینه اش را جلو داد و با لبخندی ملایم و رضایت بخش سر جایش نشست. ناگهان صدای محمد از وسط کلاس بلند شد : _ ضمن تشکر از کنفرانس دوستمون و با عرض جسارت در محضر استاد، جایی از جملات ایشون مشکل گرامری داشت. ذکر اشتباهات کنفرانس توسط بچه ها، توصیه ی خود استاد بود. اما آرمین به دلیل اینکه از دوره ی دبستان بدون وقفه به کلاس زبان می رفت فکرش را هم نمیکرد کسی از کنفرانسش ایراد بگیرد. با لحن طعنه آمیزی گفت : _ چی؟ مشکل گرامری؟ اونوقت مشکل گرامری منو تو میخوای تشخیص بدی؟ تو اصلا بلدی اِی بی سی دی رو بترتیب بگی؟ استاد رو به محمد کرد و گفت : _ کدوم قسمت ایراد داشت؟ من متوجه نشدم. بگو؟ آرمین قبل محمد صدایش را بلند کرد : _ استاد اینا اصلا درس نخوندن و کنکور ندادن که بخواد چیزی حالیشون بشه. رفتن یه کارت بنیاد شهید نشون دادن اومدن سر صندلی اول کلاس نشستن. از اینکه این جملات را درباره ی محمد از زبان دوستم می شنیدم ناراحت بودم. با خودم گفتم ایکاش این بحث ادامه نداشته باشد و همینجا تمام شود. چون با شناختی که از آرمین داشتم میدانستم اگر ادامه پیدا کند کار به جاهای باریک می کشد. استاد که متوجه وخامت اوضاع شده بود بدون اینکه اشکال کنفرانس آرمین را پیگیری کند سرش را داخل کتاب برد و با گفتن این جمله که "خوبه حتی اگه حق با ماست انتقادپذیر باشیم!" ، درس خودش را ادامه داد. کلاس تمام شد. درحال جمع کردن جزوه ها بودم که دیدم محمد به سمت ما می آید. توی دلم گفتم خدا بخیر بگذراند... 🖊 نویسنده: فائزه ریاضی ❌ کپی بدون ذکر نام پیگرد الهی دارد عاشقانه هاے پاکــ💗 🔵 دوستان‌تون رو دعوت کنید ✅ کانال مسجد جوادالائمه (ع) کانال ما در ایتا و تلگرام 💠@masged_javadol_aemeh
نشست بصیرتی به مناسبت ۹ دی به حضور جناب آقای جواد حبیبی ۹۸/۱۰/۷ ✅کانال مسجد جوادالائمه (ع) کانال ما در ایتا و تلگرام👇👇 @masged_javadol_aemeh پیج ما در اینستاگرام 👇👇👇 @amam_khamenei313
🔸داستان دنباله دار عاشقانه 💟 درحال جمع کردن جزوه ها بودم که دیدم محمد سمت ما می آید. توی دلم گفتم خدا بخیر بگذراند. با چهره ای که لبخند تلخی به لب داشت و چشمانی که از ناراحتی لبریز بود به آرمین نگاه کرد و گفت : _ ما هم مثل شما زحمت کشیدیم رفیق، مفتی نیومدیم سر درس و دانشگاه. تازه تو پدر هم داشتی... بغضش را قورت داد و ساکت شد. احساس کردم آرمین متوجه اشتباهش شده اما اگر چیزی نمیگفت غرورش خدشه دار می شد. برای اینکه کم نیاورده باشد گفت : _ تو شاید برای اومدنت به دانشگاه زحمت کشیدی اما هیچوقت نمی تونی به اندازه ی من به زبان مسلط باشی! پس دیگه سعی نکن با ایراد گرفتن از من به چشم بقیه بیای. کاوه سعی کرد مثل همیشه فضا را تلطیف کند اما من از این همه غرور بیجا سردرد گرفته بودم. نمیتوانستم مثل دفعات قبل لحن تند و اهانت آمیز آرمین را نادیده بگیرم و از حرفهایش بگذرم. احساس میکردم این کار باعث شدت گرفتن غرورش می شود. میدانستم اگر چیزی بگویم ممکن است به قیمت از بین رفتن دوستانی مان تمام شود اما از زور عصبانیت کنترلم را از دست داده بودم. احساس کردم سکوت کردنم اشتباه است. محمد که فهمیده بود جواب دادن به آرمین بی فایده است چیز بیشتری نگفت. همینکه پشت کرد تا برگردد روی شانه اش زدم و گفتم : _ من از طرف دوستم ازت عذر میخوام. آرمین که هرگز تصور شنیدن چنین جمله ای را از من نداشت انگار از شدت خشم تبدیل به کوره ی آجر پزی شده بود نگاه متعجبانه ای به من انداخت، با لکنتی که از شدت عصبانیت به او دست داده بود گفت : _ تو... تو... تو بیجا میکنی از طرف من از این یارو عذرخواهی میکنی!!! تو فک کردی کی هستی؟؟؟ نمیدانستم چه حرفی بزنم که اوضاع بدتر نشود. مدام سعی می کردم به خودم یادآوری کنم که این ضعف آرمین است، اگر من هم مثل او رفتار کنم و جوابش را بدهم به اندازه ی او شخصیتم را پایین می آورم. نفس عمیقی کشیدم، چشمهایم را چند ثانیه بستم و گفتم : _ آرمین جان من ناراحتی تورو درک میکنم، اما تو نباید انقدر تند با مردم حرف بزنی و شخصیت بقیه رو کوچیک کنی! من دوستتم و بخاطر خودت اینارو میگم. آرمین که از شدت ناراحتی قدرت تعقل و شنوایی اش را از دست داده بود هیچ کدام از حرف هایم را نمی شنید و بدون لحظه ای توقف جملات بی ادبانه اش را نثار من و محمد می کرد. طفلک کاوه وسط من و آرمین گیر افتاده بود و حال بدی داشت. مدام جلوی آرمین می آمد و سعی می کرد آرامش کند. اما آرمین بدون توجه به حرف های کاوه اورا کنار می زد و به بد و بیراه گفتنش ادامه می داد. کاوه جلوی آرمین آمد و با صدای بلندی گفت : _ آرمین جان یکم آروم باش ما باهم دوستیم نیاز نیست انقدر عصبانی بشی ما میتونیم... هنوز جمله اش تمام نشده بود که آرمین برای آنکه بتواند او را از جلوی دیدش دور کند و به گستاخی هایش ادامه دهد هلش داد. کاوه وسط صندلی های کلاس نقش زمین شد. خون جلوی چشمهایم را گرفته بود. با خودم فکر می کردم محمد که سایه ی پدر بالای سرش نبوده چقدر بهتر از آرمین که پدرش مثلا از قشر تحصیلکرده و بافرهنگ جامعه است، تربیت شده. با دیدن وضع کاوه که نقش زمین شده بود کنترلم را از دست دادم و برخلاف میل باطنی ام، جر و بحث لفظی مان به دعوای فیزیکی تبدیل شد... 💌 داستان دنباله دار و عاشقانه 💟 🖊 نویسنده: فائزه ریاضی ❌کپی بدون ذکر نام پیگردالهی دارد عاشقانه هاے پاکــ💗 ✅کانال مسجد جوادالائمه (ع) کانال ما در ایتا و تلگرام👇👇 @masged_javadol_aemeh پیج ما در اینستاگرام 👇👇👇 @amam_khamenei313
پنج چیز است که نمی توان آنها را باز گرداند: ۱. سنگ ................... پس از پرتاب شدن" ۲. حرف ................... پس از گفتن" ۳. موقعیت ............... پس از پایان یافتن" ۴. زمان ................... پس از گذشتن" ۵. دل ......................پس از شکستن" هرگز به کسی حسادت نکن بخاطر نعمتی که خدا به او داده ... زیرا تو نمیدانی خداوند چه چیزی را از او گرفته است ... و غمگین مباش وقتی خداوند چیزی را از تو گرفت ... زیرا تو نمی دانی خداوند چه چیزی را عوض آن به تو خواهد داد . ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 💠کانال مسجد جوادالائمه (ع) کانال ما در ایتا و تلگرام👇👇 💠 @masged_javadol_aemeh پیج ما در اینستاگرام 👇👇👇 💠 @amam_khamenei313
برنامه فوتسال پایگاه شهید حسن پور سالن شهیدان زال بیگی جمعه ها ساعت ۹ صبح ✅کانال مسجد جوادالائمه (ع) کانال ما در ایتا و تلگرام👇👇 @masged_javadol_aemeh پیج ما در اینستاگرام 👇👇👇 @amam_khamenei313
🔴 صدای چکمه‌های دشمن! 🔻حمله آمریکا به نیروهای حشدالشعبی، رخدادی نیست که در یک شب گذشته رخ داده باشد؛ بلکه این جنایت نتیجه اقدامات اجتماعی و سیاسی است که در طول سه ماه گذشته در عراق و شهرهای مذهبی و شیعه‌نشین و همچنین در سطح سیاسی شروع کرده است. آمریکا با راهبردهایی بسیار ساده و نه چندان پیچیده، ابتدا شیعیان عراق را علیه نخست‌وزیر و دولت بسیج کرد، شهرها را به ناامنی کشاند، نیروهای نظامی و حشدالشعبی را با جنگ روانی و شناختی مورد تهاجم قرار داد و در مرحله دوم دولت را به استعفا کشاند و با سواری گرفتن از برخی احزاب اجازه معرفی نخست‌وزیر جدید را نداد. در همین حال، با تحت فشار قرار گرفتن رئیس‌جمهور او را نیز به استعفا مجبور کرد واکنون مرحله سوم را در عراق شروع کرده که شامل حمله به زیرساخت‌ها، فعال شدن داعش و ایجاد ناامنی، هرج و مرج، کشتار، غارت و حمله سازمان‌یافته دولت آمریکا به حشدالشعبی است. 🔻اقدامات آمریکا که بر پایه‌های جهل و بی‌بصیرتی عده‌ای از شیعیان عراق، گروه‌های سیاسی و سوءاستفاده جریان داعشِ شیعی حامی آمریکا مانند یمانی‌ها، صرخی‌ها و شیرازی‌ها سوار شده است هنوز هم برای عراق برنامه‌ دارد. داعش شکست خورده، بعثیون منفور و آمریکای رانده شده از عراق در دروازه‌های عراقی منتظر جان دادن آخرین نشانه‌های حکومت و ساختارهای رسمی کشور عراق هستند تا با ضربه‌های پیاپی وضعیتی بدتر از سوریه را برای آن ایجاد کنند. 🔻امروز در ایران یوم‌الله 9 دی و آغاز دهه بصیرت است، اهمیت گرامی‌داشت این روز برای آن است که در شرایط خطیر 10 سال ایران، جریان‌های سیاسی وابسته به آمریکا خواهان ابطال انتخابات بودند. موج اول اعتراضات سیاسی و حمایت کودتاگران شروع شده بود، موج دوم ناامنی در برخی از شهرها هم در حال پا گذاشتن به فاز سوم بود که بصیرت انقلابی مردم سبب شد آمریکا و فرصت‌طلبان اجازه پیدا نکنند ساختارهای رسمی و انقلابی مورد هجمه‌های منافقین و داعشی‌های وطنی قرار بگیرد و به شرایط امروز عراق دچار شود. 🔻باید چنین روزی را گرامی داشت؛ چرا که سبب شد انقلاب اسلامی در منطقه و جهان به چنان قدرتی برسد که در آغاز گام دوم انقلاب قدرت‌های برتر دنیا خواهان ائتلاف با آن باشند و این دستاورد کمی نیست که بصیرت برای ما به ارمغان آورده است؛ ملت ایران به هنگام یاری ولی خود در خواب نبود و چکمه‌های دشمن به رختخواب‌هایش باز نشد! ✅کانال مسجد جوادالائمه (ع) کانال ما در ایتا و تلگرام👇👇 @masged_javadol_aemeh پیج ما در اینستاگرام 👇👇👇 @amam_khamenei313
🎥 اکران فیلم سینمایی 23 نفر 🎞 ؛ سینما مهتاب خیابان طالقانی قیمت :نیم بها کانون فرهنگی جوادالائمه«ع» پایگاه شهید حسن پور برای سفارش بلیط به شماره زیر پیامک بزنید ۰۹۰۳۱۷۹۸۳۳۳ ✅کانال مسجد جوادالائمه (ع) کانال ما در ایتا و تلگرام👇👇 @masged_javadol_aemeh پیج ما در اینستاگرام 👇👇👇 @amam_khamenei313