eitaa logo
مسجد امام رضا(ع) دیلم
338 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
51 فایل
🌱بسم الله الرحمن الرحیم🌱 کانال برای فعالیت های مسجد هست اما شامل مطالب بصیرتی، اخلاقی،اعتقادی و... نیز می باشد😎. آدرس مسجد: اردکان،بلوار آیت الله خاتمی،کوچه ۱۵۸،خیابان امام جعفرصادق(ع)،محله دیلم🌍 👇ارتباط با ادمین👇 @M8R3MIRZADEH86 @asoubaoutaou
مشاهده در ایتا
دانلود
مسجد امام رضا(ع) دیلم
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_صد_نهم🎬: میزی بزرگ و سنگی در وسط سالن به چشم می خورد و دو طرف می
🎬: دو روز بود که جارچیان با طبل و شیپور، در کوچه و خیابان های شهر می گشتند و خبر از مناظره و مباهله بزرگ بین صالح و کاهنان معبد می دادند. جنگی نرم که قرار بود بین پیامبر خداوند یکتا و پیامرسان های بت ها انجام شود، این مناظره تعیین کننده بود و اگر همچون همیشه اجنه ای که در قالب بت ها، جای گرفته بودند و با مردم سخن می گفتند، جواب سوالات حضرت صالح را می دادند، در پیش چشم مردم ظاهر بین، صالح کذاب قلمداد میشد و چه بسا همان طرفداران حضرت صالح هم دست از او می کشیدند و به جرگه بت پرستان می پیوستند. بالاخره صبح روز موعود فرا رسید، جمعیت گوش تا گوش معبد و حتی اطراف آن را گرفته بود و کاهنان در صدر مجلس نشسته بودند و روبه روی آنها، حضرت صالح و مریدانش منتظر آغاز مباهله بودند. کاهن شاه از جا بلند شد، تعظیم بلند بالایی به بت های پیش رویش کرد و با اشاره به حضرت صالح رو به بتها گفت: ای خدایان زمین و آسمان، ای روزی دهنده بندگان، جواب سوالات این فرد مرتد را بدهید تا همگان بر صدق گفتار ما و کذب این پیامبر دروغین شهادت دهند و سپس با اطمینانی در کلامش به حضرت صالح اشاره کرد و گفت: بیایید جلو و سوالات خودتان را از خدایگان مردم بپرسید. حضرت صالح رو به جمعیت نمود و فرمود: همگان شاهد باشید که چه پیش می آید، راه باطل را وانهید و به راه حق بیایید تا رستگار شوید. صالح آرام آرام به بت ها نزدیک میشد و قلب مردم بی امان می تپید. حضرت صالح جلوی بت اول که بزرگترین بت بتکده بود ایستاد و سوالی پرسید، اما همه جا سکوت بود و سکوت و هیچ کس صدایی از جانب بت نشنید، حضرت صالح از جلوی این بت رد شد و جلوی هر بت می ایستاد و سوالی می پرسید، اما به امر خداوند تمام ابلیسک های داخل بت ها لال شده بودند، آخر این وعده پروردگار است که شیاطین هیچ احاطه ای بر مومن ندارند و یک مومن بالله از شیاطین ترسی ندارد و با توکل برخدا به همه شیاطین فائق می آید. در این هنگام کاهن شاه و دیگر کاهنان از این امر و این سکوت بتها شگفت زده شده بودند، حجت بر مردم تمام شده بود، بت ها سخنی نگفتند و این بدان معنا بود که خداوند صالح تنها خدای روی زمین است و بت ها خدایی پوشالی و دروغین هستند. کاهن شاه و کاهن اعظم که نمی خواستند شکست را بپذیرند، از حضرت صالح ساعتی اجازه خواستند تا این مراسم دوباره تکرار شود، چرا که می خواستند اعمال و وردهایی به جا آورند تا اجنه درون کالبد بت ها را به سخن گفتن وادارند. حضرت صالح که خوب از نیت آنان آگاه بود، سخنشان را پذیرفت و به آنان فرصتی دیگر داد. کاهن شاه و تنی چند از کاهنان کارآزموده به سالن پشتی بت ها که محفلی برای سحر و جادو و به حرکت درآوردن اجنه بود رفتند، تمام اعمالی که ابلیس به آنها آموزش داده بود به جا آوردند و پس از چند ساعت دوباره در مجلس مناظره حاضر شدند و با اطمینان از سحری که انجام داده بودند به حضرت صالح عرض کردند که دوباره از هر بت درخواستی کند. حضرت صالح پیش رفت و همان سوالات را تکرار کرد و این بار هم هیچ صدایی از بت ها بلند نشد. جمعی از کاهنان با دیدن این صحنه، طبق نقشه قبلی می خواستند غوغایی به پا کنند تا حواس مردم از این واقعهٔ عظیم پرت شود، حضرت صالح که هدفش هدایت مردم بود و خوب می دانست مردمی که یک عمر سر به آستان بت های شیطانی ساییده اند به این راحتی به راه نمی آیند پس دستش را به علامت سکوت بالا برد و رو به مردم کرد و فرمود: ای مردم! همگان شاهد بودید که بت های سنگی شما ناتوان تر از آن بودند که به درخواست من پاسخ دهند و حالا که حجت بر شما تمام شده می خواهم به نوعی دیگر شما را به حقیقت امر آگاه کنم، ای مردم، حال که من درخواستی از خدایان سنگی کردم و جواب نشنیدم، به شما فرصت می دهم تا شما هم درخواستی از خدای من نمایید تا قدرت خدای یکتا را به چشم ببینید و دست از پرستیدن بت های بی جان بردارید... همهمه ای در جمع درگرفت... کاهن شاه لبخندی بر لب نشاند و زیر لب گفت: چنان درخواستی کنیم که خدای تو هم به مانند خدایان ما رسوا شود... ادامه دارد... 📝به قلم:ط_حسینی •┈┈┅┅┅❀💠❀┅┅┅┈┈• @masgedemamREZAdilom •┈┈┅┅┅❀💠❀┅┅┅┈┈•