eitaa logo
[ مَشْعَـــــــر ] °•°
1.4هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
36 ویدیو
4 فایل
🌷 جایی برای احساسی ها... تکه شعر تکه نثر پرده را برداریم، بگذاریم که احساس، هوایی بخورد #سهراب_سپهری 🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
با که آرام کنم؟ یا چه قرارم باشد؟ که تو سرمایه آرام و قرارم باشی @mashaar🌱
مرا کوری که از دستش عصا افتاده می‌فهمد... @mashaar🌱
قهر باشیم اگر، حوصله‌ها را چه کنیم؟ از در صلح درایی، گله‌ها را چه کنیم ؟ دست‌ها، گرمی آغوش تو را کم دارند آخ از این فاصله‌ها ... فاصله‌ها را چه کنیم؟ عشق یعنی که ندانیم، قفس باز شود خو گرفتن به تو در چلچله‌ها را چه کنیم بین ما مسئله‌ای نیست‌، ولی موهایت به تسلسل برسد‌، مسئله‌ها را چه کنیم؟ "نه" به لب دارد و با چشم "بلی"می‌گوید "نه" سر جای خودش، ما "بله"ها را چه کنیم؟ او در این فکر که با زلف پریشان چه کند ما در این ترس که این زلزله‌ها را چه کنیم؟ خواجه‌، ما سخت به بوسیدن او مشغولیم توبه خوب‌ است ولی مشغله‌ها را چه کنیم؟ @mashaar🌱
من روزه و لبهای تو کندوی عسل وای! سخت است که صبحی نچشی طعم عسل را... @mashaar🌱
باز کن در کہ گدای سحرت برگشتہ عبد عصیان زده وُ در به درت برگشتہ... @mashaar🌱
عشق یعنی که به ایوان نجف تکیه دهم از سحر تا دمه افطار فقط هو بکشم.... @mashaar🌱
روزه سوّم من، نذرِ سه ساله شده است خیمه ها و عطش و آتش و گوشے پاره @mashaar🌱
تو خواهی رفت، دیگر حرف چندانی نمی‌ماند چه باید گفت با آن کس که می‌دانی نمی‌ماند؟ بمان و فرصت قدری تماشا را مگیر از ما تو تا آبی بنوشانی به من، جانی نمی‌ماند برایم قابل درک است اگر چشمت به راهم نیست برای اهل دریا شوق بارانی نمی‌ماند همین امروز داغی بر دلم بنشان که در پیری برای غصه‌خوردن نیز دندانی نمی‌ماند اگر دستم به‌ناحق رفته در زلف تو معذورم برای دست‌های تنگ ایمانی نمی‌ماند اگر این‌گونه خلقی چنگ خواهد زد به دامانت به ما وقتی بیفتد دور، دامانی نمی‌ماند بخوان از چشم‌های لالِ من امروز شعرم را که فردا از منِ دیوانه دیوانی نمی‌ماند! @mashaar🌱
عبـــادت بـا عبــــادت فرق دارد عمل گویـاست نیــت فرق دارد دورکعت گـریه از فرط یقیـن با نمـاز شب به عـــادت فرق دارد وضوی خون،نماز عشق، دیدیم که آداب زیــــارت فــــرق دارد زبـــان روزه اشهــد را بخوانی در آن دنیـا حسـابت فرق دارد در آغــوش رضا، مـاه ضیافت لب تشنـه، شهــادت، فرق دارد @mashaar🌱
عشق تو گرفت از تن من تاب و توان را ترسم که به پایان نرسانم رمضان را @mashaar🌱
دو پلک مهلت دیدار هم به شرم گذشت چقدر وقت برای گناه کوتاه است @mashaar🌱
در نمی‌آید به ذهن و بر نمی‌آید ز جان آه از این دوری که در نزدیکی او می‌کشم @mashaar🌱