بغلم کن ‹غمِ در زخم شناور› شده ام!
بغلم کن گلِ بی طاقتِ پرپر شده ام...
#حامدابراهیمپور
@mashaar🌱
در آن دنیا برای دیدنت شاید مجالی باشد
همانا مرگ پایان سرور آمیز دلتنگیست . . .
@mashaar🌱
هر آرزوی تلخ خود را قهوه خوردم
فنجان به فنجان ذکر شد امکان ندارند...
وقتی شروع قصه با تردید باشد
تردیدهای داستان پایان ندارند..
#علیرضاآذر
@mashaar🌱
و آمدیم که عاشق شویم و درگذریم!
که رازِ زندگی و مرگِ آدمی، این بود...
#حسینمنزوی
@mashaar🌱
دوست كه دل خوشى ام بود فقط خنجر زد...
دشمنان را بسپاريد كه مرهم بدهند!
#حامدعسكرى
@mashaar🌱
ببین چگونه غمت پشت من شکست! ببین!
غروب وار، طلوعم به خون نشست ببین...
#حسینمنزوی
@mashaar🌱
چو قناری به قفس؟ يا چو پرستو به سفر؟
هيچ یک! من چو كبوتر، نه رهايم نه اسير...
#فاضلنظری
@mashaar🌱
هم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق
هم دعا کن گره تازه نیفزاید عشق!
قایقی در طلب موج به دریا پیوست
باید از مرگ نترسید، اگر باید عشق
عاقبت راز دلم را به لبانش گفتم
شاید این بوسه به نفرت برسد، شاید عشق
شمع روشن شد و پروانه در آتش گل کرد
می توان سوخت اگر امر بفرماید عشق
پیله ی رنج من ابریشم پیراهن شد
شمع حق داشت! به پروانه نمی آید عشق!
#فاضلنظری
@mashaar🌱
عاقل نمیباشم دمی،عشق این تقاضا میکند
غافل نمیباشم دمی،عشق این تقاضا میکند
در عشق تا گشتم عَلَم،علمم فزاید دمبهدم
جاهل نمیباشم دمی،عشق این تقاضا میکند
برداشتم خود را ز پیش،دیگر میان او و خویش
حایل نمیباشم دمی،عشق این تقاضا میکند
هرچهاو کند من راضیام،هرچهاودهد منقانعم
سایل نمیباشم دمی،عشق این تقاضا میکند
#فیضکاشانی
@mashaar🌱
آن روزهای خوب که دیدیم، خواب بود
خوابم پرید و خاطرهها در گلو شکست...
#قیصرامینپور
@mashaar🌱
آمد به مزار من و خشنودترین بود
پس وعده دیدار که میگفت، همین بود!
#سجادسامانی
@mashaar🌱
تو را به یُمنِ دیدنش، چه وعدهها که داده ام
ولی نیامد آخرش... دلم! مرا حلال کن
#مجتبیسپید
@mashaar🌱
به هیچجا نرسیدیم چون پرستوها
میان مبدا و مقصد فقط سفر کردیم
#علیمقیمی
@mashaar🌱
آنها حواسشان به همدیگر است
در وجود یکدیگر زندگی می کنند،
عشق غیر از این چیست؟
#ویرجینیا_ولف
@mashaar🌱
هر چه هستی باش ...! اما كاش ... نه ...!
جز اينم آرزويی نيست، هر چه هستی باش ؛ اما باش ...!
#قيصرامینپور
@mashaar🌱
کیستم من؟ پای تا سر نسخهای از زلف او
تیرهروزی بیقرار، آشفتهحالی، درهمی...
#كليمكاشانی
@mashaar🌱
روز و شب خواندم برایش"تا بفهمد عاشقم"
ڪف زد و گفتا ڪه ایول،پس شما هم شاعری!
#علیعدالتجو
@mashaar🌱
در آن دنیا برای دیدنت شاید مجالی شد...
همانا مرگ، پایانِ سرور آمیزِ دلتنگی ست
#سجادسامانی
@mashaar🌱
تو چه کردی، که دلم را، به تنم لرزاندی
یک شَبه آمدی،، وُ در دلم عُمری ماندی
در نگاهت چه فروغی، نهان بود، که از پرتو ِآن
عشق، بر دخمه ی تاریکِ دلم،، افشاندی
نه تو،، آن سان،، بر ِمن بودی،، وُ نه من بَر ِتو
که بدین سان،، تو مرا،، واله ی خودگرداندی
این چه حسّی ست،، که من،، بَهر ِتو،، در دل دارم
آن چه احساس خوشی بود، که سویم راندی
توچه کردی که با جرعه ای از جام ِ لبت
چشمه ی مِهر، به صحرای دلم،، جوشاندی
تو نبودی من از عشق، چه میـدانستم؟
تو چه خوب آمدی،، وُ خوب به من فهماندی
#ناشناس
@mashaar🌱
نقشی ضعیف بودیم بر صفحهی شکستن
چون هایِ روی شیشه، رفتیم رفته رفته
#محمدسهرابی
@mashaar🌱
ڪـاش میشد بچه بود و بچه ماند
غُصه ها را لاے بازیهاے ڪـودڪانه قصه خواند..
#یڪتاحقپرست
@mashaar🌱