•••
[پنبہ را گفتم :چہ شد چون گل شڪفتے؟
گفت: دوش¹
خواب دیدم بر تنِ محبوب
پیراهن شدم🌸 ...]
•••
#حسین_جنتی
¹: دیشب
🌱 @mashaar
•••
بخوانیدودرخلوت خود بااین چندبیت اشک بریزید:
روزی به یڪ درخت جوان گفت کُندهای:
باشد ڪه میزِ گوشهی مےخانهای شوی!
تا از غمِ زمانه بیابـے فراغِ بال
ای ڪاشکی نشیمنِ پیمانهاۍ شوی
یا اینکه از تو، کاسه ی "تاری"در آورند
شورآفرینِ مطربِ دیوانهاۍ شوی
یا صندوقی ڪنند تو را، قفل پشتِ قفل
گنجی نهان به سینهی ویرانهاۍ شوی🔒
اما زِ سوزِ سینه دعا مےڪنم تو را
چون من مَباد آنکه "درِ" خانهای شوی!
چون من مباد شعلهور و نیمهسوخته
روزی قرین ِ آهِ غریبانهای شوی💔🔥
چون من مباد آنکه به دستانِ خستهای
در مویِ دخترانِ کسی شانهاۍ شوی🥀
•••
#حسین_جنتی
#فاطمیه 🏴
🍂 @mashaar
نیمی از عمر هدر رفت در این شهر و هنوز
به تلف کردن آن نیم دگر مشغولم ...!!!
#حسین_جنتی
@mashaar🌱
ما خستهایم! خسته به معنای واقعی
دلهای ما شکسته به معنای واقعی
ما لشکریم! لشکر پخش و پلا که دید؟
خیل ز هم گسسته به معنای واقعی
این زخم سجده نیست به پیشانیام رفیق
جای دریست بسته به معنای واقعی
از بادبان نخیزد و از ناخدا، بخار
کشتی به گل نشسته به معنای واقعی
تنگ است جای ما و چنین است حال ما:
باغی درون هسته! به معنای واقعی
#حسین_جنتی
@mashaar🌱