خواهم که تورا در بر بنشانم و بنشینم
تا آتش جانم را بنشینی و بنشانی
#رهیمعیری
@mashaar🌱
دکمه ی پیراهنت باز است، دلبرتر نباش!
آستین پایین بیاور، سِرتق و خودسر نباش!
در نگاهت لات و عُزی، در دلت داری هُبَل!
بت بساز از هیکلت، اما، دگر، آزر نباش!
هی نمایش می دهی آن، هیکلِ پُر تاب را
سیکسپک هایت بپوشان. جانِ من، دلبر نباش!
بوسه ات مستم کند، مثلِ شراب خانگی
حکمِ مستی، حد بُوَد، این قدر، سُکرآور نباش!
تن نچسبان بر تنم! اسلام می لرزد! بفهم!
گر مسلمان نیستی، پس لااقل، کافر نباش!
دکمه ی شعرم پریده. شعر من عریان شده
دلبری کن دلبری، اما، برایم شر نباش!
در نگاه و قلب وشعرِ من قیامت کرده ای!
محشری! در چشمِ زن های دگر، محشر نباش!
روی تو، غیرت ندارم! آستین پایین بیار!
دکمه ی پیراهنت...هی!هیچ...دلبرتر نباش!
#رضوانکریمی
@mashaar🌱
شعرم به دلم نمی نشیند دیگر
ای نقطهی عطف شعرهایم برگرد ...
#امیدصباغنو
@mashaar🌱
گفته بودی چشم بردارم من از چشمان تو
چشمهایم بیتو بارانیست حرفش را نزن
#فرامرزعربعامری
@mashaar🌱
علی استادِ مستان است؟ یا عشّاق؟ یا هر دو؟
علی زینت به منبر هاست؟ یا اوراق؟ یا هر دو؟
بنازم احتیاج و اشتیاقم را به درگاهش،
دلم، محتاجِ ایوان است؟ یا مشتاق؟ یا هر دو؟
به مسکین میدهد انگشترش را در رکوعِ خویش،
علی بحرِ کرامات است؟ یا اخلاق؟ یا هر دو؟
نمازم را به سمتِ کنجِ ایوانِ نجف خواندم
که ابرویِ علی، محراب؟ یا طاق است؟ یا هر دو؟
نمیدانم! امینی، مستِ جام الغدیرش بود؟
و یا سرمستِ عشقش، جُرج جُرداق است؟ یا هر دو؟
شبِ معراج در عرشِ خدا، احمد به ایزد گفت:
علی، شاهِ زمین بودهست؟ یا آفاق؟ یا هر دو؟
خدا دانستنش جُرم است، اما من نمیدانم،
علی روزیخورِ حقّ است؟ یا رزّاق؟ یا هر دو؟
#مهرانقربانی
@mashaar🌱
من آرزویم کرببلا در شب قدر است
بگذار خودم را به ضریحت برسانم...
#محمدقاسمی
@mashaar🌱
عالم همه یغمای تو، خلقی همه شیدای تو
آن نرگس رعنای تو آورده کیش کافری
#امیرخسرودهلوی
@mashaar🌱
در گفت نرو ،گریست دیوار نرو
مرغابیِ خانه کرد اصرار نرو
از فاطمه اصرار که ای یار بیا
از دخترش انکار که اینبار نرو
#هانیهعلینیا
@mashaar🌱
ما که تو را با لافتایت می شناسیمت
اصلاً نمی آید به تو در بستر افتادن
#علیاکبرلطیفیان
@mashaar🌱