نزدیک تر شدی به من! از من به من... که من
حس کردنی تر از رگ گردن ببینمت!
#مسلممحبی
@mashaar🌱
عشق شاید اشتباهی بین ما باشد ولی
گاه گاهی حال ما را اشتباهی خوب کن...
#محسننصیری
@mashaar🌱
چشمانِ تو بازارچه یِ ناز فروشی است
یک عالمه دل پیشِ تو سرگرمِ خرید است
#جوادمزنگی
@mashaar🌱
بیا به خانه ی آلاله ها سری بزنیم
ز داغ با دل خود حرف دیگری بزنیم
به یک بنفشه صمیمانه تسلیت گوییم
سری به مجلس سوگ کبوتری بزنیم
شبی به حلقه درگاه دوست دل بندیم
اگرچه وا نکند، دست کم دری بزنیم
تمام حجم قفس را شناختیم، بس است
بیا به تجربه در آسمان پری بزنیم
به اشک خویش بشوییم آسمان ها را
ز خون به روی زمین رنگ دیگری بزنیم
اگرچه نیت خوبی است زیستن اما
خوشا که دست به تصمیم بهتری بزنیم
#قیصرامینپور
@mashaar🌱
مشکن دل مرا که به خود ظلم میکنی
این شیشه ای که میشکنی آشیان توست...
#سجادسامانی
@mashaar🌱
نمیگیرد کسی مثل نفس در سینه جایت را
چه باشی چه نباشی، دمبهدم دارم هوایت را
بهجای شعر، موسیقی ست کار هر شب و روزم!
درآوردم از آن وقتی که نُتهای صدایت را...
#مهدیفرجی
@mashaar🌱
زندان اگر آغوش تو سلول تو بازوست
به به که چه بندی چه قرنطینه ی نابی
#حمیدچشمآور
@mashaar🌱
قلمم حوصله كن سخت پريشان شده ام
راوى قصه ى دلتنگى و هجران شده ام
قلمم اشك من و جوهر تو ميگويد
شاعرى خسته و درمانده و حيران شده ام
قلمم گوشه ى آن دفتر شعرم بنويس
كه پر از هق هق و افسرده و گريان شده ام
قلمم مانده در اين غربت تنهايى خويش
گويى آواره ترين شاعر دوران شده ام
فصل پاييز و هوا مستعد عاشقى است
قلمم حوصله كن شاعر باران شده ام
#ناشناس
@mashaar🌱
صحن خاکی شما را ، سنگِ مرمر میزنیم
دور تا دورِ حرم را ، اسم حیدر میزنیم
گنبد و گلدسته میسازیم ، از جنسِ طلا
شاخهای از یاس هم، با عشق مادر میزنیم
#سالروزتخریببقیع
@mashaar🌱
شاعر شدم که با قلم ساحرانهام
در قاب شعر، عشق تو را جا کنم، نشد...
#سجادسامانى
@mashaar🌱
عشق اگر ممنوعه است و چارهاش دیوانگی
هرچه دارم من به این ممنوعه قربان میکنم!
من که از عشق تو سرشارم، پر از شعر و غزل
تن چه باشد؟! جانِ خود تسلیم جانان میکنم...
#احمدصفرزاده
@mashaar🌱
عجب دلگیرم از دنیا به زودی قهر خواهم کرد
تمام دلخوشی ها را به کامش زهر خواهم کرد
نمیدانم کجا و کی، ولی قصد سفر دارم
تورا با رفتنم روزی غریب شهر خواهم کرد...
#احمدصفرزاده
@mashaar🌱
شبیه اسب ، درونم دوباره رم کرده
ببین نبودی و وحشت چه با دلم کرده
به لطف قوزم و مویی سپید بعد از تو
شدم چو شاخه ی خشکی که برف خم کرده
نپرس از تب و لرزم،نگو چه با من کرد
همان که زلزله با خانه های بم کرده
شب است و آینه جغدی کشیده است از من
دو چشم بهت زده،صورتی ورم کرده
تو نیمه ی من و من جسم جان به لب شده ام
که روح پر تب و تابش به او ستم کرده
بیا ببین که چه آشی برای من پخته
همان کسی که برای تو چای دم کرده
#جوادمنفرد
@mashaar🌱
تو همان عشق پر از حادثه ی معروفی
مدتی هست غمت در دل من مد شده است
#مریمقهرمانلو
@mashaar🌱
[ مَشْعَـــــــر ] °•°
شاعر شدم که با قلم ساحرانهام در قاب شعر، عشق تو را جا کنم، نشد... #سجادسامانى @mashaar🌱
در وصالت اشک شوق و در فراقت اشک غم
پشت و روی سكه ی من هر دو يک تصوير داشت
#ماشااللهدهدشتی
@mashaar🌱
من مانده ام و ماتم این فاصله ها یار
باید چه کنم بی تو و این بغض گلوگیر...
#مهنازنجفی
@mashaar🌱
گیرم ای دوست قمار از همه عالم بردی
دست آخر همه را باخته میباید رفت...
#صائبتبریزی
@mashaar🌱
عمرم شده تاریخ پر از حسرت ایران
در هر ورقم خائن و نامرد زیاد است
#سعیدصاحبعلم
@mashaar🌱
[ مَشْعَـــــــر ] °•°
عمرم شده تاریخ پر از حسرت ایران در هر ورقم خائن و نامرد زیاد است #سعیدصاحبعلم @mashaar🌱
عشق یعنی بی گلایه لب فرو بستن، سکوت
دلخوش از اینکه شبی با او قراری داشتی!
#شهرادمیدری
@mashaar🌱