eitaa logo
مشعل اندیشه
90 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
4 فایل
خدایا نور اندیشه و تفکر و ایمان را بر دلهای ما بتابان
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از سید محمد جوزی
هدایت شده از سید مجید
🔶*سکانس پایانی قهرمان* 🔹آن‌طور که دشمن گفته و تصاویر نشان می‌دهند، سکانس پایانی قهرمانِ قصه ما این‌گونه بوده: پیرمرد، تنها بود و بی‌کس و البته شجاع و نترس. جوان‌های دشمن محاصره‌اش کردند ولی قهرمان، تا آخرین گلوله جنگید. نیروهای تیپ ویژه، از او ترسیدند و با  تانک به سمت او شلیک کردند. زانوی چپش کاملا خرد شد، ساعد دست راست هم شکست، انگشت سبابه دست چپ هم قطع شد؛ اما او تسلیم نشد. فرمانده نیروهای ویژه تلاش کرد با نیروهایش از پله‌ها بالا رفته و بر قهرمانِ زخمی و بی‌رمق، پیروز شود؛ اما او با نارنجک این‌ها را عقب راند. 🔹شکستگی استخوان‌ها و خون‌ریزی‌، رمق از قهرمان ربوده بود. کوادکوپتر وارد ساختمان شد تا بدانند این مرد تسلیم ناپذیر کیست؟ اما او در تنهایی و جراحت هم کاملا باهوش و زرنگ بود: چهره‌اش را با چفیه‌ای پوشانده بود و با همان درد شدید، کوادکوپتر را فراری داد. 🔹تک‌تیرانداز دشمن به پیشانی‌اش شلیک کرد اما خونی بر صورتش نریخته، یعنی خون‌ریزی خیلی شدید بوده و خونی در بدن نداشته. در نهایت مجددا تانک دشمن گلوله دیگری شلیک کرد و طبقه دوم آوار شد. نیروهای ویژه، هنوز جرأت نزدیک شدن به قهرمان در طبقه دوم را نداشتند و او را رها کردند. یک روز بعد و پس از تمام شدن همه چیز، بالاخره بالا رفتند و قهرمانی را دیدند که در کنار سلاح و کتاب دعای‌ش به شهادت رسیده است. 🔹فیلمنامه و دکوراسیون صحنه، عجیب سورئال است. قهرمان قصه، یک کلاشینکف خراب دارد که ناگزیر شده با چسب برق، قطعات آن را به هم بچسباند. تا آخرین فشنگ و آخرین قطره خون جنگیده. پیکرش نه روی زمین، که روی مبل افتاده و زیر تونل‌ها نیست؛ بلکه در یک منزل مسکونی عادی است. 🔹عجب دکوراسیون عجیبی برای پایان‌بندی فیلم! قهرمان، خانه، مبل، اسلحه و البته کتاب دعا... حتی وقتی سربازان دشمن بالای پیکر او هستند، هیچ نشانه‌ای از خوشحالی در آن‌ها نیست؛ چهره‌های‌شان بهت‌زده است. 🔹ابوابراهیم شهید شده و اکنون، منتظر ابراهیم‌هایی هستیم که قرار است بت بزرگ را بشکنند و بساط نمرود و نمرودیان را جمع کنند. آتش بر این ابراهیم‌ها، گلستان است و خوشا به حال اینان. 🔹همیشه، خورشید در سپیده‌دم خود، از میان خون برمی‌خیزد. آنان که سرخی شفق را می‌بینند، منتظر سپیدی خورشید هم هستند. / عبدالحمید بیات @Fars_plus
هدایت شده از Faramarz .M
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅هزار بار این فیلم را ببینید سیر نمی شوید ببینید و ازین شیر دشمن شکن احساس قدرت کنید چوب دستی را انداخت که بگوید امید و زندگی بگوید تا نفس اخر می جنگم چوبدستی را انداخت تا مجاهدت و دلیری را معنی کند تا توکل را تصویر کند تا قلب تاریخ را تصاحب کند تا به زنان و کودکان غزه بگوید تا آخرین دم کم نگذاشتم چوب را انداخت تا الگوی قهرمانی بچه های فلسطین شود تا بگوید به خون مقدس شهدای مقاومت وفادارم تا بگوید رگ مردی و قلندری چنین است سلوک در میدان چنین است. مجاهد از پای سجاده خونین به عرش می رود. تا بگوید جهاد و توحید چنین متناسب است چوبدستی اخرین نقش از مظلوم مقتدر بود واپسین تیر به پیکر متعفن اول شرور عالم بود هدفش این بود تا عالمی ببیند و به این مجاهدت جانفزا عاشقتر شود تیر را انداخت تا بگوید قطره گر وصل به دریای تو شد دریا شد چوبدستی را انداخت تا تاریخ بداند با دست خالی جنگیدیم و پیروز شدیم بدانند و بدانیم این راه ادامه دارد این چوبدستی نماد غیرت الهی است. اقتدا به علمداری است دستش افتاد و نیفتاد علم از دستش رحم الله به شیری که علمدارش کرد ✍️محسن مهدیان
هدایت شده از Faramarz .M
🔺حماسه شهید یحیی سنوار 🔹‏"فرماندهی در جنگ ما امامت است نه هدایت" اساسا مکتب مقاومت همین است؛ غیر از این باشد مقاومتی پا نمیگیرد، جهادی نیست، و عزتی نمایان نمیشود. در مکتب مقاومت فرمانده در پیشانی میدان است؛ " فریادشان این است که بیا؛ نه اینکه برو"! کِی چنین شیرمردانی در دل تونل ها پنهان میشوند؟ کِی آزادگانی چون شهید یحیی سنوار اسیر را سپر خود قرار میدهند؟ آنها میجنگند، در پیشانی لشکر هم میجنگند، تا آخرین نفس هم میجنگند. تصاویری که از پیکر مطهر شهید سنوار منتشر شده، از یک حماسه بزرگ حکایت دارد؛ بزرگمردی که مثل یک شیر زخمی تا آخرین لحظات ابهت خود را حفظ کرده و در برابر دشمن ضعف نشان نمیدهد و با اراده ای استوار، در حالی که دست راستش را از دست داده و با بندی آن را بسته تا خونریزی بیش از آنچه هست او را از پا در نیاورد، در حالی که یک انگشت دست چپش کاملا قطع شده، رمقی ندارد و تنها در ویرانه ای بر یک مبل نشسته است، پهپاد شناسایی دشمن را به سخره میگیرد و ابهت و شجاعت یک رزمنده واقعی را به نمایش میگذارد. 🔹تصاویری که صهیونیست ها از شهادت سنوار منتشر کردند او را در تاریخ ماندگار خواهد کرد. این فقط یک مرگ نبود؛ حتی یک شهادت معمولی هم نبود؛ این یک حماسه بود؛ یک مکتب؛ روایتی از یک ایثار توام با شجاعت و رشادت که در تاریخ ماندگار خواهد شد. سنوار تمام آن روزهایی که ادعا میشد پنهان شده است در خط مقدم درگیری با صهیونیست ها بوده است؛ تمام پنهان شدنش همان چفیه ای بود که بر چهره اش پیچیده بود. او از مرگ نمیترسید، همانگونه که در سخنرانی معروفش از امام علی علیه السلام نقل کرد که "دو روز در زندگی انسان هست؛ روزی که در آن مرگ سرنوشت تو نیست، و روزی که مرگ سرنوشت تو است؛ در روز اول هیچکس نمیتواند به تو آسیبی برساند، و در روز دوم هیچکس نمیتواند تو را نجات بدهد" و شهید یحیی سنوار تمام روز اول را در دل همه مخاطرات به سلامت زیست تا سرانجام روز دوم فرا رسید و روز دوم یقینا چیزی جز حکمت پروردگار نبوده است. ان شاءالله که مورد شفاعت ویژه امیر مومنان امام علی علیه السلام است و پاداش سالها مجاهدتش را نیز از پروردگارش خواهد گرفت، ضمن آنکه برکت خون این مجاهد و فرمانده بزرگ یقینا بنیان رژیم منحوس را هر روز سست تر خواهد کرد.
هدایت شده از مهرزاد
5.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سال ۲۰۴۰: کودک از والدینش میپرسد: آیا فقط نشستید و نسل کشی غزه رو تماشا کردید؟ چر هیچ کاری نکردید؟ یه شاهکارِ موثر و تمیز رسانه‌ای! برا اولین بار خواهش میکنم این ویدیو رو هر جور میتونید بدست هر کسی که میشناسید برسونید. ممنونم. ما مسئولیم
هدایت شده از حسین
♦️ بی صبری پیروان حق 🔹متاسفانه یکی از مشکلاتی که از صدر اسلام گریبان گیر بعضی از مومنین می‌شده است و تا امروز نیز ادامه دارد، انتظار معجزه و برطرف شدن خود به خود تمامی مشکلات و معضلات به بهانه حضور در جناح حق است. 🔹مثلاً در جنگ احد پس از آنکه مسلمانان شهدای زیادی از جمله حمزه سیدالشهدا را از دست دادند و حتی شخص رسول‌الله و امیرالمومنین (علیهما السلام) به سختی مجروح شدند، شبهه‌هایی شیطانی بین مسلمین زمزمه می‌شد: که اگر ما بر حقیم و راه درست را انتخاب نموده‌ایم، پس چرا باید شکست بخوریم و متحمل مشکلات و تلفات شویم؟! اینجا بود که آیه ۱۰۴ سوره مبارکه نساء نازل شد: 🌹وَلا تَهِنوا فِي ابتِغاءِ القَومِ إِن تَكونوا تَألَمونَ فَإِنَّهُم يَألَمونَ كَما تَألَمونَ وَ تَرجونَ مِنَ اللَّهِ ما لا يَرجونَ وَ كانَ اللَّهُ عَليمًا حَكيمًا﴿۱۰۴﴾ 🔹در پیمودن راه حق سست و متزلزل نشوید چراکه اگر شما از ناحیه‌ی آسیب دشمن رنجی را تحمل می‌کنید، دشمن هم از ناحیه‌ی مقاومت، صبر و رشادت شما رنجهایی را تحمل می‌کند؛ اما با این تفاوت که؛ شما به فضل الهی (چه در این دنیا چه در عالم آخرت) دلگرم و امیدوار هستید ولی آنان به عالم پس از مرگ امیدی ندارند و لذا خود را در لبه‌ی پرتگاه نابودی و سقوط می‌بینند. ✍ عباس سلگی 🇮🇷🇵🇸@Aahdeyaran
هدایت شده از محمد مومن زاده
🔴رقص اندر خونِ خود مردان کنند/ سنوار احیای یک افسانه 🔹حیرت آور! شبیه یکی از سکانس‌های فیلم‌های حماسی هالیوود بود. ریز پرنده‌ای وارد ساختمان نیمه ویران می‌شود، قهرمان قصه، بی آنکه رمقی ‌داشته باشد، به دوربین پهپاد خیره می‌شود، نه خودش را به مردن زد و نه تسلیم شد. 🔸️دست راستش از ساعد شکاف بزرگی خورده بود اما یک تکه چوب در دست چپش داشت هنوز. مرد می‌دانست آخرین ثانیه‌های زندگی‌اش است و خودش پایان بدن خاکی‌اش را انتخاب کرد. 🔹اگر شالی که به صورت بسته بود باز می‌کرد و به دوربین آن ریزپرنده خیره می‌شد، احتمالا اپراتور از شوق پیدا کردن زنده یحیی، به او شلیک نمی‌کرد. اما سنوار انتخابش را کرده بود. 🔸️ابوابراهیم دیگر نایی در بدن نداشت، اما آخرین پیامش را برای کودکانی که در آن سرزمین به دنیا نیامده‌اند و‌ یا در گهواره‌اند ارسال کرد؛یحیی سنوار هیچ سلاحی در دست نداشت اما همان یک تکه چوب را به نمایندگی همه نداشته‌هایشان در یک جنگ‌ نا برابر، پرتاب کرد و احتمالا چند ثانیه بعدش هم کار تمام شد. آنکه آنسوی دوربین نشسته بود نمی‌دانست به سر چه کسی شلیک کرد اما سنوار می‌دانست آخرین لحظات زندگی‌اش در حال ثبت و‌ ضبط است. 🔹دیگر هیج توانی برای بلند شدن نداشت اما چوب را پرتاب کرد تا به پسران سرزمین‌های غصب شده پیامش را برساند. ما چاره‌ای نداریم جز جنگیدن ولو چوب خشک برابر پهپاد مسلح! 🔸او در یک ساختمان نیمه ویران، با انتخاب نوع شهادتش، آخرین پیام را به عنوان فرمانده به بچه‌های سرزمینش مخابره کرد، آن‌هم اینکه تا لحظه آخر تسلیم نشوید. 🔹یحیی سنوار با انتخاب نوع شهادتش، خودش را هزاران هزار بار در اذهان همه آزادی خواهان تاریخ احیا کرد. نه تولد در اردوگاه و‌ نه سال‌های سال اسارت در زندان. هیچکدام این‌ها موجب نشد که او آرام شود، رام وضعیت نابرابر شود، تسلیم شود و همانند عرفات یک روز بگوید خسته شدیم، جنگ دیگر بس است. برای او پایان جنگ روزی بود که زمین از دست رفته به ساکنان اصلی آن سرزمین برگردد. 🔸️سنوار از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ تا ۱۷ اکتبر ۲۰۲۴ در غزه ماند. پا پس نکشید. فرار نکرد. فرماندهی کرد و لحظه پایان را هم خودش به انتخاب خویشتن برگزید. 🔹یحیی سنوار را تاریخ به خاطر خواهد سپرد با دست قطع شده‌اش. با نگاه خیره و شجاعانه‌اش به ریز پرنده قاتل، با تکه چوبی که آخرین سلاحش بود، با آخرین حرکت بدنش که با همه توان چوب را به سمت پهپاد پرتاب کرد. با گلوله‌ای که به شقیقه‌اش شلیک شد و تصویری جاودانه از او ساخت. 🔸️او با این پایان، راه آغاز را به کودکان فلسطینی یاد داد. نترسید، تسلیم نشوید و تا آخرین قطره خون‌تان بجنگید. شاید برای بعضی از ما این واژه‌ها از فرط تکرار تهی از معنی اولیه و‌ آرمانی‌اش شده باشد اما برای آنان که در خون خود غلتی زدند نه. 🔹یحیی سنوار تمام نشد، ارتش غاصب با پخش آن ویدئو بزرگ‌ترین خدمت را به کودکان فلسطینی کرد. آن‌ها حالا می‌دانند ‌وقتی از افسانه سنوار برایشان می‌گویند دقیقا از چه چیزی حرف می‌زنند. مردی که یک رسانه اسراییلی با نشان دادن این فیلم برایش نوشت. تا لحظه آخر جنگید. 🔸️شبیه دو امدادی بود، سنوار «چوب» را به نفر بعدی داد، اما حرمله‌های تل السلطان رفح نفهمیدند و فاتحانه این فیلم را منتشر کردند 🔹تاریخ با همین فیلم چندثانیه‌ای بیاد خواهد آورد‌ و شهادت می‌دهد. چگونه فرزندان فلسطین با یک تکه چوب، برابر ریزپرنده قاتل، ایستادگی کردند و جنگیدند. این سند بماند برای روزی که قدس آزاد شد. روزی که تاریخ به یاد بیاورد چه کسانی همه آسایش و 60 سال زندگی خویش را به پای این آزادی ریختند و شاید مولانا این صحنه را دیده بود که 10 قرن پیش گفت. 🔸️رقص و جولان بر سرِ میدان کنند 🔸رقص اندر خونِ خود مردان کنند 🔸چون رهند از دستِ خود دستی زنند 🔸چون جهند از نقصِ خود رقصی کنند 🔹شبیه یک فیلم هالیوودی بود. حیرت آور و باور نکردنی و این کمترین مزد مجاهدت های مرد جنگی اعراب بود؛ یحیی سنوار. ◀️به پایگاه خبری تحلیلی
هدایت شده از Faramarz .M
🔺حماسه شهید یحیی سنوار 🔹‏"فرماندهی در جنگ ما امامت است نه هدایت" اساسا مکتب مقاومت همین است؛ غیر از این باشد مقاومتی پا نمیگیرد، جهادی نیست، و عزتی نمایان نمیشود. در مکتب مقاومت فرمانده در پیشانی میدان است؛ " فریادشان این است که بیا؛ نه اینکه برو"! کِی چنین شیرمردانی در دل تونل ها پنهان میشوند؟ کِی آزادگانی چون شهید یحیی سنوار اسیر را سپر خود قرار میدهند؟ آنها میجنگند، در پیشانی لشکر هم میجنگند، تا آخرین نفس هم میجنگند. تصاویری که از پیکر مطهر شهید سنوار منتشر شده، از یک حماسه بزرگ حکایت دارد؛ بزرگمردی که مثل یک شیر زخمی تا آخرین لحظات ابهت خود را حفظ کرده و در برابر دشمن ضعف نشان نمیدهد و با اراده ای استوار، در حالی که دست راستش را از دست داده و با بندی آن را بسته تا خونریزی بیش از آنچه هست او را از پا در نیاورد، در حالی که یک انگشت دست چپش کاملا قطع شده، رمقی ندارد و تنها در ویرانه ای بر یک مبل نشسته است، پهپاد شناسایی دشمن را به سخره میگیرد و ابهت و شجاعت یک رزمنده واقعی را به نمایش میگذارد. 🔹تصاویری که صهیونیست ها از شهادت سنوار منتشر کردند او را در تاریخ ماندگار خواهد کرد. این فقط یک مرگ نبود؛ حتی یک شهادت معمولی هم نبود؛ این یک حماسه بود؛ یک مکتب؛ روایتی از یک ایثار توام با شجاعت و رشادت که در تاریخ ماندگار خواهد شد. سنوار تمام آن روزهایی که ادعا میشد پنهان شده است در خط مقدم درگیری با صهیونیست ها بوده است؛ تمام پنهان شدنش همان چفیه ای بود که بر چهره اش پیچیده بود. او از مرگ نمیترسید، همانگونه که در سخنرانی معروفش از امام علی علیه السلام نقل کرد که "دو روز در زندگی انسان هست؛ روزی که در آن مرگ سرنوشت تو نیست، و روزی که مرگ سرنوشت تو است؛ در روز اول هیچکس نمیتواند به تو آسیبی برساند، و در روز دوم هیچکس نمیتواند تو را نجات بدهد" و شهید یحیی سنوار تمام روز اول را در دل همه مخاطرات به سلامت زیست تا سرانجام روز دوم فرا رسید و روز دوم یقینا چیزی جز حکمت پروردگار نبوده است. ان شاءالله که مورد شفاعت ویژه امیر مومنان امام علی علیه السلام است و پاداش سالها مجاهدتش را نیز از پروردگارش خواهد گرفت، ضمن آنکه برکت خون این مجاهد و فرمانده بزرگ یقینا بنیان رژیم منحوس را هر روز سست تر خواهد کرد.
هدایت شده از Faramarz .M
تا کجا؟ یکسال پیش در چنین روزهایی بود که فلسطین طغیان کرد. امروز که این کلمات را می نویسم ساعاتی از شهادت یحیی سنوار گذشته، محمد ضیف سرنوشت نامعلومی دارد، سید حسن نصر الله ترور شده، فواد شکر، ابراهیم عقیل و بزرگانی از حزب الله شهید شده اند، اسماعیل هنیه و فرزندانش ترور شده اند. رییسی و امیر عبداللهیان جایشان را به پزشکیان و ظریف داده اند، جریان عادیسازی اسراییل از سعودی و ترکیه حتی تا تهران بی پرده شده، 42000 انسان جلوی چشم دنیا کشته شدند، چند میلیون نفر آواره شده اند، غزه با خاک یکسان شده و تصاویر زنده زنده سوختن آدمها هیچ قیامتی نمی سازد. ما به اسراییل حمله مستقیم کردیم، آن هم نه یکبار بلکه دوبار، رسما پایگاه های تل آویو را هدف قرار دادیم، گنبد آهنین و فلاخن داود را افسانه کردیم، شمال اسراییل یکسال تخلیه شده است، ارتش اسراییل در مرز لبنان زمینگیر شده، زدن پهپاد آمریکایی کار روزمره یمن شده، انصار الله به راحتی به اسراییل موشک میزند، مسیر دریایی اسراییل از سمت یمن قطع شده، حزب الله با حمله پهپادی عملا از نیروی هوایی اش رونمایی کرده، اسراییل یکسال وجب به وجب غزه را گشته اما هنوز بیش از 100 اسیر را پیدا نکرده، شهادت یحیی سنوار نه با ترور بلکه به صورت اتفاقی رخ میدهد آن هم نه زیر زمین بلکه وسط خیابان با لباس نظامی و در حال جنگ بعد از یکسال! چه کسی باور میکند همه اینها فقط در عرض 365 روز اتفاق افتاده باشد؟! چنان باورنکردنی که حتی بعضی به شهید سنوار اتهام جاسوسی زدند که "چرا" این همه هزینه ساخت؟ چرا زندگی "عادی" ما را به هم زد؟ کمی به عقب تر برگردیم. وقتی نتانیاهو به عمان رفت و کلید تطبیع (عادیسازی) زده شد. با سودان توافق کرد، و چند ماه بعد با امارات چنان برادر شد که فقط در فیلم هندی امکان داشت.حالا از مسیر دهلی و عمان و دبی فقط یک سعودی مانده بود. اما بالاخره مدعی پرچم عرب و اسلام که نمی شود یکباره به تخت خواب یهود بپرد. پس اول دخترش بحرین را هدیه کرد تا واکنش ها را بسنجد. عادیسازی سعودی آخرین میخ به تابوت فلسطین بود. حتی در تهران هم زمزمه هایی از توسعه بن سلمان و لزوم "پذیرش نظم جدید" میدادند. 7 اکتبر فقط چند روز بعد از سخنرانی نتانیاهو در سازمان ملل رخ داد که علنا اعلام کرد: ما "عادی" شده ایم و فلسطین تمام. غزه شهر از یاد رفته، غزه شهر شکنجه شده، غزه شهر معامله شده به پا خواست. زندانیان تاریکخانه بشریت همه توانشان را جمع کردند تا یک بار شورش کنند. اینجا بود که فریادی از عمق چاه غزه بلند شد که ما هنوز زنده ایم حرامزاده ها! اتفاقا آنها که 7 اکتبر را دسیسه می دانند، درست میگویند. آن طوفان تمام صحنه را غیرعادی کرد. انگار پرده نمایش افتاد. برای چه شورش کردند؟ برای عادی نشدن. برای واقعیت.یعنی اگر سهم فلسطین مرگ است و سهم اسراییل زندگی، مقداری از سهمم را به شما می بخشم و مقداری از سهم شما را گرو میگیرم. خودتان را که دیگر نمی توانید نبینید. اگر بناست در سکوت بمیرم، با فریاد جلو گلوله میروم. فکر میکنید سنوار و ضیف شب قبل از هفت اکتبر نمی دانستند تصمیم شان چه عواقبی دارد؟ می دانستند. این حدس و تحلیل نیست. بیانیه شان را بخوانید، می دانستند غزه نابود میشود، می دانستند تک تکشان آواره میشوند. می دانستند ماه ها و شاید سالها باید بجنگند. (و تا امروز نشان دادند که آماده بودند) میدانستند باید مرگ تک تک عزیزانشان را ببینند. می دانستند بیمارستان ها میسوزد، مسجد و کلیسا صاف میشوند، شلیک های فسفری و خوشه ای و اورانیومی را می دانستند، قتل عام را می دانستند، ولی تا کجا؟ سوال اصلی این قضیه «تا کجا؟» است نه "چرا؟". تا کجا میشود ادامه داد؟ سوالی که ضیف و سنوار جوابش را میدانستند، پس آخرین تصمیم را گرفتند و تمام "عادیسازی" را به باد دادند. به قیمت نابودی شان. و این راز عظمت 7 اکتبر است. امیر حسین ثابتی
هدایت شده از Faramarz .M
امیر حسین ثابتی ولی این پایان ماجرا نیست. جنگ 2023 خود کربلاست. حق خالص در برابر باطل خالص. صحنه جنگ غزه هیچ شبهه ای ندارد. هر جنایتی که تصور بکنی اینجاست. عین کربلا. هر روز یک پیشروی تازه برای شیطان. هر ساعت خون جدید برای ضحاک. ظلم خالص. بدون افزودنی،با پخش زنده، با اخرین فناوری های روز آمریکا و اروپا، پاکسازی با دقت میلیمتری. بدون جلوه های ویژه، جنات ناب. عریان عریان عریان. عین کربلا. تا کجا می توانی چشم هایت را بسته نگه داری؟ تا کجا میتوانی این صحنه را ببینی و سکوت کنی؟ تا کجا می توانی اعتراض کنی و هزینه ندهی؟ تا کجا می توانی هزینه بدهی و بایستی؟ سوال اصلی این قضیه "تا کجا؟" است. عین کربلا. امکان ندارند کسی به این معرکه کشیده نشود. معرکه یقه اش را میگیرد. یا این طرفی یا آن طرف. وسط بازی هم ندارد. یا ظالمی یا مبارز. عین کربلا. می آید دنبالت پشت میز، گوشه کافه، پای صفحه اینستاگرام، کنار رختخواب، پای تخته، در صف اتوبوس، پای گلدان، در دورترین نقطه ها، سراغ بی ربط ترین آدم ها و سریع ترین فراری ها. یقه ات را میگیرد و می پرسد: " تا کجا؟" چپ یا راست، سیاسی یا غیر سیاسی، مسلمان یا بی دین، هیچ فرقی ندارد، حتی خود اسراییل را هم مخاطب میکند: تا کجا جنایت را جلو میبری؟ تا کجا ترور میکنی؟ تا کجا خون میخوری؟ تو ای دولت آمریکا تا کجا پای اسراییل می ایستی؟ ای تمدن غربی و اروپا تا کجا پشتیبانی میکنی؟ آهای کشور اسلامی تا کجا نگاه میکنی؟ ای باکو و ترکیه و سعودی تا کجا به اسراییل کمک میکنی؟ هیچ کس از این سوال مصون نیست. ای یمنی ها تا کجا هزینه میدهید؟ ایرانیها تا کجا صبر میکنید؟ تا کجا در تله جنگ نمی افتید؟ تا کجا جنگ را باور میکنی؟ جوابها در این یکسال پیداست. بودند کسانی که فقط یک ماه بعد از 7 اکتبر در تهران گفتند: "مردم ایران از اینکه جای فلسطینی ها هزینه بدهند خسته اند". آ.خامنه ای ولی کسی بود که معنای این نبرد را همان ابتدا فهمید و گفت "شرایط کنونی منطقه به گونه‌ای است که هم برای دشمن صهیونیستی شرایط مرگ و زندگی است و هم برای جبهه حق". شاید مهمترین جمله سال اخیر که بعضی ها دوست دارند نشنوند. او و هزاران ایرانی که آماده شهادت در جمعه بعد از حمله به اسراییل جمع شدند پاسخ شان را بلند اعلام کردند. اما چیزی تمام نشده، منتظر باشید که به زودی عادیسازان یقه تان را بگیرند و به اعتراض بپرسند تا کجا هزینه بدهیم؟! درد معترضین به حماس دقیقا اینجاست که "چرا ما را در این موقعیت قرار دادی؟ چرا روزگار عادی مرا به هم زدی؟" عین کربلا. آنجا هم حسین را متهم به تفرقه کردند. اما او پرچم "تا کجا؟" را برداشت و جلوی عادیسازی شیطان ایستاد. حالا نوبت امتحان ماست. اشتباه نکنید، مساله نه صرفا آخرتی و اعتقادی بلکه عمیقا انسانی و اکنونی است. اگر عادیسازان پسا کربلا دنیایی داشتند ما نیز در فردای تماشا دنیایی خواهیم داشت. بله این جعبه پاندورایی بود که ضیف و سنوار و حماس آگاهانه بازش کردند، اما شاید تصور نمیکردند که پخش زنده قتل یک ملت، این نسل کشی عیان، این هلوکاست واقعی، کک جامعه عرب و ترک مسلمان را هم نگزد! حتی در پایتخت های غربی تظاهرات شد اما کشورهای مسلمان در کمال آرامش و اسلام رحمانی و مناسک عبادی به همکاری با قاتل ادامه دادند! جز بعضی شیعیان، عین کربلا. تا کجا اسلام مرده است؟ تا کجا انسان مرده است؟ شاید اینجا بود که یحیی سنوار، این اسطوره زمان، خالق 7 اکتبر، زاده اردوگاه، پرورده زندان، دشمن شیطان، در پیامی به مذاکره کنندگان گفت: «باید راهی را که آغاز کرده‌ایم ادامه دهیم و اگر نه، بگذار این یک کربلای دیگر بشود.» سنوار پاسخش را داد و حماسه ای حسینی ساخت. خون یحیی خطرناک است نه اندوهناک. تازه آغاز ماجراست و این سوال ما را رها نمیکند، تا کجا؟ تا آخر تاریخ، عین کربلا. امیر حسین ثابتی
هدایت شده از Faramarz .M
امکان ندارند کسی به این معرکه کشیده نشود. معرکه یقه اش را میگیرد. یا این طرفی یا آن طرف. یا ظالمی یا مبارز. وسط بازی هم ندارد. عین کربلا. می آید دنبالت پشت میز، گوشه کافه، پای صفحه اینستاگرام، کنار رختخواب، پای تخته، در صف اتوبوس، پای گلدان، در دورترین نقطه ها، سراغ بی ربط ترین آدم ها و سریع ترین فراری ها. یقه ات را میگیرد و می پرسد: " تا کجا؟" چپ یا راست، سیاسی یا غیر سیاسی، مسلمان یا بی دین، هیچ فرقی ندارد، حتی خود اسراییل را هم مخاطب میکند: تا کجا جنایت را جلو میبری؟ تا کجا ترور میکنی؟ تا کجا خون میخوری؟ تو ای دولت آمریکا تا کجا پای اسراییل می ایستی؟ ای تمدن غربی و اروپا تا کجا پشتیبانی میکنی؟ آهای کشور اسلامی تا کجا نگاه میکنی؟ ای باکو و ترکیه و سعودی تا کجا به اسراییل کمک میکنی؟ هیچ کس از این سوال مصون نیست. ای یمنی ها تا کجا هزینه میدهید؟ ایرانیها تا کجا صبر میکنید؟ تا کجا در تله جنگ نمی افتید؟ تا کجا جنگ را باور میکنی؟ جوابها در این یکسال پیداست. بودند کسانی که فقط یک ماه بعد از 7 اکتبر در تهران گفتند: "مردم ایران از اینکه جای فلسطینی ها هزینه بدهند خسته اند". آ.خامنه ای ولی کسی بود که معنای این نبرد را همان ابتدا فهمید و گفت "شرایط کنونی منطقه به گونه‌ای است که هم برای دشمن صهیونیستی شرایط مرگ و زندگی است و هم برای جبهه حق". شاید مهمترین جمله سال اخیر که بعضی ها دوست دارند نشنوند. او و هزاران ایرانی که آماده شهادت در جمعه بعد از حمله به اسراییل جمع شدند پاسخ شان را بلند اعلام کردند. اما چیزی تمام نشده، منتظر باشید که به زودی عادیسازان یقه تان را بگیرند و به اعتراض بپرسند تا کجا هزینه بدهیم؟! درد معترضین به حماس دقیقا اینجاست که "چرا ما را در این موقعیت قرار دادی؟ چرا روزگار عادی مرا به هم زدی؟" عین کربلا. آنجا هم حسین را متهم به تفرقه کردند. اما او پرچم "تا کجا؟" را برداشت و جلوی عادیسازی شیطان ایستاد. حالا نوبت امتحان ماست. اشتباه نکنید، مساله نه صرفا آخرتی و اعتقادی بلکه عمیقا انسانی و اکنونی است. اگر عادیسازان پسا کربلا دنیایی داشتند ما نیز در فردای تماشا دنیایی خواهیم داشت. بله این جعبه پاندورایی بود که ضیف و سنوار و حماس آگاهانه بازش کردند، اما شاید تصور نمیکردند که پخش زنده قتل یک ملت، این نسل کشی عیان، این هلوکاست واقعی، کک جامعه عرب و ترک مسلمان را هم نگزد! حتی در پایتخت های غربی تظاهرات شد اما کشورهای مسلمان در کمال آرامش و اسلام رحمانی و مناسک عبادی به همکاری با قاتل ادامه دادند! جز بعضی شیعیان، عین کربلا. تا کجا اسلام مرده است؟ تا کجا انسان مرده است؟ شاید اینجا بود که یحیی سنوار، این اسطوره زمان، خالق 7 اکتبر، زاده اردوگاه، پرورده زندان، دشمن شیطان، در پیامی به مذاکره کنندگان گفت: «باید راهی را که آغاز کرده‌ایم ادامه دهیم و اگر نه، بگذار این یک کربلای دیگر بشود.» سنوار پاسخش را داد و حماسه ای حسینی ساخت. خون یحیی خطرناک است نه اندوهناک. تازه آغاز ماجراست و این سوال ما را رها نمیکند، تا کجا؟ تا آخر تاریخ، عین کربلا. @salmaneshoon مسئولین محترم! به این عکس‌ها خیره شوید! فرو افتادن سران مقاومت را مشاهده کنید! شهادت پاک‌ترین مردمان این عصر را ببینید! چه سوال خوبی است این سوال! «تا کجا؟» تا کجا می‌خواهید بنشینید و دستورات رهبری را بر زمین بگذارید؟ تا کجا می‌خواهید به بسنده کنید؟ تا کجا می‌خواهید شریان حیاتی رژیم وحشی و منحوس را قطع نکنید؟ تا کجا؟ ... غزه و طوفان الاقصی، سرعت چرخ زمان را بیشتر کرد. سرعت حوادث را بیشتر کرد. دلها را آماده کرد. ظلم‌ستیزی را افزایش داد. پرده از چهره جبهه‌ی باطل کشید. و هر دو طرف جنگ را به نهایت تلاش برای بقا رساند. قصد مصداق‌سازی ندارم. اما احساس می‌کنم این رویه‌ای که قوم یهود در پیش گرفته و منطقه را به آتش و خون می‌کشد، همان وعده پیش از ظهور بوده و قرار بر غرق به خون شدن شامات باشد. هر چند از نزدیکی ظهور باید خوشحال باشیم، اما ای کاش به فرموده آیت‌الله بهجت، در همین وعده هم بداء حاصل شود و ظهور بدون کشته شدن عزیزان‌مان تحقق یابد.