#امام_حسن_علیهالسلام
تو حسن هستی و تا حال به غربت هستی
نه حرم داری و نه صاحب تربت هستی
کاش ایوان طلای تو غزل سازم من
نذری از لای ضریح تو بیندازم من
اصفهان آینه کاری حریمت بزند
کاشکی فرشچیان طرح ضریحت بزند
خادمانت حرکت کن ! حرکت کن ، با پر
ضریح مادر عباس کمی آنسوتر
عالمی میشود آگاه زلطف و کرمت
شیشه عطر فروشان پر عطر حرمت
حرمی ساده به والله که کافیست حسن
ضریح قبلی ارباب اضافیست حسن
در غریبی چو علی شهره شهری آقا
چه کسی گفته شما کشته زهری آقا
جگر از زهر نه ! از خون دلت شد نیلی
کوچه ای تنگ و دل سنگ و صدای سیلی
#احمد_اسفندیاری
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعر خوانى آقاى #سيد_اميرحسين_موسوى در اولين سوگواره تخصصى شعر حضرت ام المومنين خديجه كبرى سلام الله عليها
شهرستان محمودآباد - فروردين ١٤٠٣
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
12.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعر خوانى آقاى #امیر_عظیمی در اولين سوگواره تخصصى شعر حضرت ام المومنين خديجه كبرى سلام الله عليها
شهرستان محمودآباد - فروردين ١٤٠٣
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
7.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعر خوانى آقاى #حامد_خادمیان در اولين سوگواره تخصصى شعر حضرت ام المومنين خديجه كبرى سلام الله عليها
شهرستان محمودآباد - فروردين ١٤٠٣
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
8.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعر خوانى آقاى #مبین_رستمیان در اولين سوگواره تخصصى شعر حضرت ام المومنين خديجه كبرى سلام الله عليها
شهرستان محمودآباد - فروردين ١٤٠٣
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
6.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعر خوانى آقاى #مهرشاد_واحدی در اولين سوگواره تخصصى شعر حضرت ام المومنين خديجه كبرى سلام الله عليها
شهرستان محمودآباد - فروردين ١٤٠٣
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
19.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعر خوانى آقاى #مجتبی_فلاحنیا در اولين سوگواره تخصصى شعر حضرت ام المومنين خديجه كبرى سلام الله عليها
شهرستان محمودآباد - فروردين ١٤٠٣
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#وعده_صادق
دلا ز معرکه محنت و بلا مگریز
چو گردباد بههم پیچ و چون صبا مگریز
تو را است معجزه در کف، ز ساحران مهراس
عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز
تو موج غیرت و عزمی، ز بحر بیم مدار
حذر ز غرش طوفان مکن ز جا مگریز
ز سست عهدی ایام دلشکسته مشو
نشانه باش چو پرچم، ز بادها مگریز
چو صخره باش و مکن تکیه جز به دامن کوه
به حق سپار دل خویش و از دعا مگریز
تو از تبار دلیران خیبر و بدری
چو ذوالفقار و چو حیدر بزن صلا مگریز
به نوشخند منافق ز ره کنار مگیر
به زهرخند معاند به انزوا مگریز
چو ره به قبلهای امن است پایمردی کن
خطا مکن، ز توهم به ناکجا مگریز
چو تیر را هدف گیر و بر هدف بنشین
ز کجروی به حذر باش و از خدا مگریز
امین خلق و امانتگزار یزدان باش
به صدق کوش و خطر کن ز مدعا مگریز
#سید_علی_حسینی_خامنهای(مدّظلّهالعالی)
رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
مرد آن نیست که از غرّش طوفان بگریزد
مرد آن نیست که حیران و هراسان بگریزد
مرد آن نیست که از باد مخالف بهراسد
یا ز امواج ِ بلا خیز ، پریشان بگریزد
تا عصا در کفِ موساست چه بیم از خطر موج
به کجا سامریِ بی سر و سامان بگریزد
حیف باشد که یلی خوف و خطر را نپذیرد
یا که چون شیر و پلنگی ز غم جان بگریزد
ننگ او باد همان عافیت اندیشِ سبک مغز
از غمِ نان چو لئیمان و چو دونان بگریزد
مرد آن نیست که در معرکه چون دیپلماتی
بهراسد ز شغالی و ز میدان بگریزد
ننگ باد آن که ز بی غیرتی و خفّت و خواری
از کُنام وطن از دامن ایران بگریزد
حیفِ او نیست ز دریوزه گی و ذلّت و پستی
چون شغالِ گَری از بیشه ی شیران بگریزد
تربت پاک وطن سجده گه شیردلان است
حیف باشد کسی از خاک شهیدان بگریزد
ما همانیم همان نسلِ به جا مانده ز سلمان
حیف باشد کسی از کشور سلمان بگریزد
#علی_کفشگر
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#امام_صادق_ع
#امام_زمان_عج
به یُمن هجر ز محصول اشک سرشارم
بدون گریه شبیه درختِ بی بارم
دعای ریگِ بیابان همیشه پشت من است
کویر ، معترف است اینکه خوب می بارم
غمِ فراق تو از جان من حساب کِشید
هزار بار بمیرم اگر ، بدهکارم
به غیر آه نمانده است در بساط گدا
برس به دادِ دلم..،جانِ تو گرفتارم!
منم که شُهرهی شَهرم به آبرو ریزی
منم که صدرِ خبرهای کوچه_بازارم
گناه ، بانیِ شرمندگیِ من شده است
چه حرص ها که نخوردی برای رفتارم!
همیشه مشکل من را تو رفع می کردی...
ببخش ؛ زحمتِ محضم ، ببخش ؛ سربارم
بغل بگیر مرا..،کُلِّ خواهشم این است
شبیه کودکِ لجباز ، گرمِ اصرارم
به رغم این همه آلودگی، قبولم کن :
قسم به حضرتِ صدّیقه ، دوستت دارم
گِلِ وجود مرا وَرز داده شاه نجف
منم که حاصلِ دستِ امیرِ کرّارم
"علی امام من است و منم غلام علی"
تمام عُمر همین باور است معیارم
دلم برای حریمِ حـسـیـن لک زده است
چقدر دوریِ او داده است آزارم
تو را به روضه ی پیرِ امامها ، برگرد
همان که منبر او کرده است بیدارم
نگو که شیخُ الاَئِمّه شهیدِ زهر شده...
هنوز داغِ لبِ تشنهایست با یارم
▪️
▪️
بلند داد زد : ای قوم! جدِّ ما جان داشت
که نیزه را وسط سینه اش سنان می کاشت
#بردیا_محمدی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#شهادت_امام_صادق_عليهالسلام
وقتى كه آتش سائل دامان در باشد
بايد به ارث مادرى مشتاق تر باشد
ای کاش میشد صفحه تاریخ را سوزاند
وقتی طناب و شعله سر فصل خبر باشد
حتى طناب اينجا براى رفع حاجاتش
ميخواهد اول شخص عالم در سحر باشد
هرگز ندیده هیچکس حاجت روایی ها
در خانه شیخ الائمه مختصر باشد
طوفان غربت در مدينه اين چنين ميخواست
تا صورت سجاده اش از غصه تر باشد
وقتى عبا از روي دوشش بر زمين افتاد
جبريل آمد تا برايش بال و پر باشد
نیش و كنايه بيشتر از هر كسى ميخواست
در ماجراى تلخ كوچه خيره سر باشد
از روضه های فاطمه این قوم میدانست
این بار باید هیزم در بیشتر باشد
با دست بسته مثل حيدر ميبرند او را
تا سهم قلب شيعيان خون جگر باشد
#مهرشاد_واحدی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#امام_صادق_علیه_السلام
آسمان در سجده افتاد است پیش پای تو
عرش آرام است زیر سایه ی طوبای تو
بادها را مسخ کرده عطر جان افزای تو
ماه،فانوسی برای شب نشینی های تو
تو تجلّی اصولی،تو بنای منطقی
تو امام راستینی،تو امام صادقی
از قنوت صبحگاهت تا دعایی می رسد
مستمند تو به یک نان و نوایی می رسد
پای درس ات روح آدم تا رهایی می رسد
جابرِ حیّان در این مکتب به جایی می رسد
طایر علم لدُنّی جلد بامِ صادق است
شیعه هرچه دارد از قالَ الامام صادق است
خط ابروی تو سرمشق شب هر فاضل است
خواندن املای گیسوی سیاهت مشکل است
کسب علم از غیر باغ دانشت بی حاصل است
طفل ابجدخوانِ دَرسَت هم فقیه کامل است
نور علم ات را به ژرفای جهان تابانده اند
بعد از آن مردم تو را شیخ الائمه خوانده اند
حال عاشق نیمه شب با چشم بارانی خوش است
پس سحر لطفی کنی من را بگریانی،خوش است
یک نظر تنها،به سمتم،سربگردانی خوش است
در تنور عشق من را هم بسوزانی،خوش است
خواب شیرینی به چشم خیسِ فرهادم بده
مثل "هارون" راه و رسم عاشقی یادم بده
می چکد عطر خدا از اَلسّلام آخرت
شش قدم می خواست تا معراج، چشمان ترت
جبرئیل افتاد وقتی باز شد بال و پرت
بندگی ات شیعه را انداخت یاد مادرت
اشک را مانند مادر می کنی آب وضو
آنقدر،مولای من،زهراخِصالی که نگو
فصل کوچ عاشقی دل را پرستو می کنم
شالِ ممسوسِ به اشک روضه را بو می کنم
دست چشمم را کنار قبر تو رو می کنم
بارگاه خاکی ات را آب و جارو می کنم
کاش در خاک بقیع تو حرم می ساختیم
چارتا گنبد در آنجا دسته کم می ساختیم
بارها گفتی که اشک روضه ها مشکلگشاست
دردمندان گریه بر هر در بی درمان دواست
ختم منبر هایت آغاز گریز کربلاست
قاتلِ جان تو آقا روضه ی طشت طلاست
اشک های گریه کن ها را شمارش کرده ای
گریه بر جدِّ غریبت را سفارش کرده ای
آه از آن شب که کوچه باز بوی غم گرفت
آسمان قلبش شکست و بارشی نم نم گرفت
روضه خوان"دیوار"شد "در" پا به پایش دم گرفت
دخترت از ترس دامان تو را محکم گرفت
نیمه شب بال و پر پروانه را آتش زدند
پیش چشم دختر تو خانه را آتش زدند
پیش پای ات اشک های همسرت افتاده است
جای جای این گذر بال و پرت افتاده است
تکه ای از شعله بر روی سرت افتاده است
رد میخ آیا به روی پیکرت افتاده است؟
ریسمانِ بی مروّتها اسیرت کرده است
ناسزای بی حیا در کوچه پیرت کرده است
بین این کوچه تو را در نیمه ی شب می کِشند
بی عمامه بی عبا در پشت مرکب می کشند
تا گذر از جمعیت می شد لبالب می کشند
ذهنِ ما را سمت شام و داغ زینب می کشند
سوخت در بین گذر بال و پر پروانه ها
عمه جانت سنگ خورد از پشت بام خانه ها
گیسوان کودکی با پنجه شانه می خورد
پیش چشمانش رقیه تازیانه می خورد
طفلکی از زجر سیلی بی بهانه می خورد
دست سنگینی به رویِ کودکانه می خورد
دور تو شکر خدا انبوه شامی ها نبود
معجر ناموس تو دست حرامی ها نبود
#بردیا_محمدی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14