#شهادت
#امام_جواد_علیهالسلام
زهری تمامیِ جگرش را گرفته بود
سیلاب خون دو چشم ترش را گرفته بود
طوبای باغ سبز "رضا" زرد زرد شد
آفت تمام برگ و برش را گرفته بود
از درد مثل حضرت زهرا خمیده شد
با دستهای خود کمرش را گرفته بود
حُجره شلوغ بود ولی مونسی نداشت
ای کاش یک نفر خبرش را گرفته بود
بی حرمتیِّ مَحرَم او تا کجا کشید...
دستی دهان شعلهورش را گرفته بود
او داد می کشید..،به دادش نمی رسند
یک عده پست دور و برش را گرفته بود
آمد کنیز و کاسه ی آبی به خاک ریخت
ای کاش جرعهای شررش را گرفته بود
دور از مدینه غربت بغداد را چشید
ارث غریبی پدرش را گرفته بود
خوبیِ بام بود که سُم بر تنش نرفت
این ارتفاع ها ضررش را گرفته بود
شکر خدا نه پیرهنش دست خورده بود
نه نیزه حجم بال و پرش را گرفته بود
▪️
▪️
در پیش چشم مادر پهلو شکسته ای
شمر از قفا سر پسرش را گرفته بود
با ضربه های ممتد او استخوان شکست
در پیش خواهری که سرش را گرفته بود
ای کاش بیخیال شود ساربان..،ولی
انگشتریِّ او نظرش را گرفته بود
#بردیا_محمدی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#شهادت
#امام_جواد_عليهالسلام
مرا مرید نوشتند اگر ، مراد تویی
همیشه بر سر این کمترین زیاد تویی
خدای جود و کرم ، ایهاالجواد تویی
کسی که عشق به قلب گدا نهاد تویی
شبیه ایل و تبارم به تو گرفتارم
قسم که دست از این عشق برنمیدارم
ز لطف خود به تمنا جواب میدادی
به دشمنان به مدارا جواب میدادی
تمام مسئلهها را جواب میدادی
به شبههها تو چه زیبا جواب میدادی
به جز تو هیچکسی را چنین کمال که نیست
یقین مقام امامت به سن و سال که نیست
چو آفتاب به ظلمت همیشه تابیدی
شبیه ابر شدی روی شهر باریدی
به اقتدار عدویت به طعنه خندیدی
خلیفه پیش تو آمد ولی نترسیدی
شجاعت دل خود را نشان او دادی
چه خفتی بهروی کاروان او دادی
نظر به تشنگی تو چرا نمیکردند؟
ز گریه کردنت آنجا حیا نمیکردند
نگاه بر روی این زخمها نمیکردند
به دست و پا زدنت اعتنا نمیکردند
دوباره همسری از زهر همسری افتاد
میان حجره امام مطهری افتاد
چه شد به پیش روی یک امام رقصیدند
چه شد که چند کنیز و غلام رقصیدند
به امر یک زن بیاحترام رقصیدند
به وقت بردن تو سوی بام رقصیدند
به یاد محنت بزم حرام افتادم
به یاد هلهلهی شهر شام افتادم
به جسم مانده رهای تو که سنان نزدند
هزار شکر عصایی بر آن دهان نزدند
و یا که حداقل چوب خیزران نزدند
مخدرات تو را بین مردمان نزدند
به شام و کوفه به زحمت نرفت ناموست
هزار شکر اسارت نرفت ناموست
#سید_امیرحسین_موسوی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#ولادت
#امام_جواد_علیهالسلام
#حضرت_علیاصغر_علیهالسلام
نوری ز عرش آمد و وقتِ سپیده شد
مابِین شهر صوت اذانی شنیده شد
در صور جسم،نفخه ی روحی دمیده شد
آئینه ی جمال نبی آفریده شد
خورشیدِ روی بام رضاجان ما..،سلام
ای سومین محمد ایمان ما..،سلام
لبخند تو به خوشهی گندم سلام کرد
بامِ عروج ، بالِ تو را احترام کرد
شُرب نگاهِ تو چه شرابی به جام کرد
چِل سال انتظار پدر را تمام کرد
از قعرِ چاهِ طعنه ی مَردُم..،رها شدی
تو یوسف مدینه ی یعقوب ما شدی
جود تو شیعه را ز گدایی مُعاف کرد
باید به دور دست کریمات طواف کرد
حُبِّ تو ریسمان دلم را کلاف کرد
حتّی عصا به مرتبه ات اعتراف کرد
عشق تو حُکم قطعیِ حفظ شعائر است
هرکس که بی ولای تو مُردهاست..،کافر است
در فصلفصلِ کوچ،شبیه کبوتریم
از کاظمین تا حرم طوس می پریم
جیرهبگیرِ گندم خواهر_برادریم
ما ریزخوار سفره ی موسیبن جعفریم
این کاسهها رسیده به خوان سِتُرگ تو
قربان سفرهداری بابابزرگ تو
در خاک ما نسیم دلانگیز یاسهاست
ایران؛پناهگاهِ ولایتشناسهاست
روی ضریحها گرهِ التماسهاست
این عمه جانِ تو بخدا جانِ فارس هاست
مانند موجِ عاطفه ها در تلاطمیم
خدمتگزار حضرت معصومه ی قمیم
نقش تو طرح نقشه ی آب و گل من است
حِرزَت امید آخر هر مشکل من است
پشت در حریم شما..،منزل من است
بابالجواد؛باب مراد دل من است
دروازه ی رسیدن شیعه به جنتی
تو آن جواز آخر قبل از زیارتی
در دشت خشک لذت باران تویی تویی
تلفیقی از کرامت و احسان تویی تویی
روز جوانِ مردم ایران تویی تویی
اصلاً علیِّ اکبر سلطان تویی تویی
هرچند مَشهَدی شده ام..،کربلاییام
من بی قرار بوسهی پائینِ پاییام
زلف تو جز نوازش باد سحر ندید
ششماهگیِّ عاطفه ی تو خطر ندید
گهواره ات لطیف تر از جنس پر ندید
شکر خدا که تشنگیات را.،پدر ندید
آه از دل حسین..،سهشعبه بلند شد
اصغر سرش به تکّه ای از پوست بند شد
اشک پدر به گونهی اصغر چکید..،آه
با چه مشقتی به خیامش رسید..،آه
این صحنه را سکینه دم خیمه دید..،آه
ارباب از رباب خجالت کشید..،آه!
ولله قلبِ اَخنَس و خولی رقیق نیست
قبری که کنده اید برایش..،عمیق نیست...
#بردیا_محمدی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#امام_جواد_علیهالسلام
مرا مرید نوشتند اگر مراد تویی
همیشه بر سر این کمترین زیاد تویی
خدای جود و کرم ، ایّهَاالجواد تویی
کسی که عشق به قلب گدا نهاد تویی
شبیه ایل و تبارم به تو گرفتارم
قسم که دست از این عشق برنمیدارم
ز لطف خود به تمنّا جواب میدادی
به دشمنان به مدارا جواب میدادی
تمام مسئلهها را جواب میدادی
به شبههها تو چه زیبا جواب میدادی
به جز تو هیچکسی را چنین کمال که نیست
یقین مقام امامت به سن و سال که نیست
چو آفتاب به ظلمت همیشه تابیدی
شبیه ابر شدی روی شهر باریدی
به جز خدا بهخدا از کسی نترسیدی
به باد هیبت سلطان به خود نلرزیدی
بزرگیات همه تحقیر کرد ملعون را
وقار چشم تو کوچک شمرد مامون را
نظر به تشنگی تو چرا نمیکردند؟
چرا نگاه بر آن زخمها نمیکردند
ز گریه کردنت آنجا حیا نمیکردند
به دستوپا زدنت اعتنا نمیکردند
دوباره همسری از زهر همسری افتاد
میان حجره امام مطهّری افتاد
چه شد مقابل چشم امام رقصیدند؟
چه شد که چند کنیز و غلام رقصیدند؟
به امر یک زن بیاحترام رقصیدند
به وقت بردن تو سوی بام رقصیدند
به یاد محنت بزم حرام افتادم
به یاد هلهلهی شهر شام افتادم
به جسم مانده رهای تو که سنان نزدند
هزار شکر عصایی بر آن دهان نزدند
و یا که حداقل چوب خیزران نزدند
مخدّرات تو را بین مردمان نزدند
به شام و کوفه به زحمت نرفت ناموست
هزار شکر اسارت نرفت ناموست
#سید_امیرحسین_موسوی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14