eitaa logo
مشام
673 دنبال‌کننده
60 عکس
68 ویدیو
10 فایل
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ارسال اشعار @mehrshadvahedi
مشاهده در ایتا
دانلود
از شکوهت زبانم الکن شد آمدی و زمین مزیّن شد علت بندگی معیّن شد با تو تکلیف نور روشن شد حضرت نور ، خانه ات آباد السلام علیک یا سجاد علی‌اکبر چقدْر خندان است اشک شوقش دو ابر باران است بغلش مثل رحل قرآن است به لبش آیه های ایمان است وَان‌یکاد است بر لب اکبر جمع شد جمعِ آل پیغمبر آمدی محتوا درست شده بندگی را بنا درست شده ‏ربّنا ربّنا درست شده کارمان با دعا درست شده افتخاریست نوکرت هستیم هم وطن های مادرت هستیم ماهِ ایران زمین شه‌بانو هم‌وطن را ببین شه‌‌بانو ای امام آفرین شه‌بانو با علی همنشین شه‌بانو یاس هم کرده انتخابْ تورا فاطمه بوسه زد به خوابْ تورا از چنین مادری چنین فرزند- بر میاد- فدای این دلبند دور قنداقه دود کرد اسپند قاب این چهره پر شد از لبخند غرق نور است خانه سر تا سر جان به قربان این پدر مادر ای فدای تو مهربانِ حسین اسم‌ تو هست در اذانِ حسین ذکر تو لذت بیانِ حسین ای صفا بخش خاندانِ حسین حاجت اکنون از شما داریم ما تمنای کربلا داریم رحمتِ عام ، حضرت باران هر سه شنبه شدیم زائرتان لذت بندگی به ما بچشان کم کم از راه میرسید رمضان پُر کن این کاسه ی سفالی را پُر کن این دستهای خالی را دست تو ربنای زندگی است در صحیفه صدای زندگی است هر دعایت بنای زندگی است رفع و دفع بلای زندگی است از دل ما طلا درست کنید حال مارا شما درست کنید رو به محراب دست من باده سفره ی عشق هست و سجاده قرعه اکنون به نامم افتاده تا بیفتم به پای شهزاده شَه و شهزاده را غلام شدم متوسّل به این امام شدم مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
با کلامش خبر گذاشته‌است در عوالم اثر گذاشته‌است در مناجات خود به بیت خدا رو به هر بنده در گذاشته‌است ای که بیمار روز و شب هستی نسخه را در سحر گذاشته‌است بین سجاده مهر او ؛ یعنی در صدف یک گهر گذاشته‌است پینه‌ی مهر بر جبین دارد یا که خورشید اثر گذاشته‌‌است منتی در رساله‌های حقوق به حقوق بشر گذاشته‌است از نیاز گدا به دستانش روزیِ بیشتر گذاشته‌است به مزارش ضریح حاجت نیست مه کجا تاجِ سر گذاشته‌است؟ باقیاتی برای اصحابش گنج خمس عشر گذاشته‌است در مناجات ، روضه‌ هم خوانده در غذایش شکر گذاشته‌است سر او را خم نشد مقابل خلق سجده‌ها پشت سر گذاشته‌است او که آقای ساجدین بوده سجده‌هایش شکوه دین بوده آسمان‌ست و ساحتش این‌ست آفتاب‌ست و شوکتش این‌ست دوش او از طناب همیان زخم اثرات سخاوتش این‌ست خرقه‌ای را خرید و بخشیده مرد بخشنده عادتش این‌ست حجره‌اش سوخت ، سجده را نشکست وجه تمییز طاعتش این‌ست رنگ او می‌پرید وقت نماز رنگ‌وبوی عبادتش این‌ست صفحات مکارم‌الاخلاق گفت: جنس نجابتش این‌ست یک دعا کرد و ابرها بارید نوکر او کرامتش این‌ست بوده بیمار کربلا امّا به خدا دین ، سلامتش این‌ست مملو از اشک بود ظرف وضوش ماجرای طهارتش این‌ست یک تنه جان‌پناه زن‌ها شد درد و رنج اسارتش این‌ست خطبه‌اش تیغ زد به حنجر ظلم آری آری رسالتش این‌ست کار نهضت به سود حق برگشت خطبه‌ای خوانده و ورق برگشت مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
با کلامش خبر گذاشته‌است در عوالم اثر گذاشته‌است در مناجات خود به بیت خدا رو به هر بنده در گذاشته‌است ای که بیمار روز و شب هستی نسخه را در سحر گذاشته‌است بین سجاده مهر او ؛ یعنی در صدف یک گهر گذاشته‌است پینه‌ی مهر بر جبین دارد یا که خورشید اثر گذاشته‌‌است منتی در رساله‌های حقوق به حقوق بشر گذاشته‌است از نیاز گدا به دستانش روزیِ بیشتر گذاشته‌است به مزارش ضریح حاجت نیست مه کجا تاجِ سر گذاشته‌است؟ باقیاتی برای اصحابش گنج خمس عشر گذاشته‌است در مناجات ، روضه‌ هم خوانده در غذایش شکر گذاشته‌است سر او را خم نشد مقابل خلق سجده‌ها پشت سر گذاشته‌است او که آقای ساجدین بوده سجده‌هایش شکوه دین بوده آسمان‌ست و ساحتش این‌ست آفتاب‌ست و شوکتش این‌ست دوش او از طناب همیان زخم اثرات سخاوتش این‌ست خرقه‌ای را خرید و بخشیده مرد بخشنده عادتش این‌ست حجره‌اش سوخت ، سجده را نشکست وجه تمییز طاعتش این‌ست رنگ او می‌پرید وقت نماز رنگ‌وبوی عبادتش این‌ست صفحات مکارم‌الاخلاق گفت: جنس نجابتش این‌ست یک دعا کرد و ابرها بارید نوکر او کرامتش این‌ست بوده بیمار کربلا امّا به خدا دین ، سلامتش این‌ست مملو از اشک بود ظرف وضوش ماجرای طهارتش این‌ست یک تنه جان‌پناه زن‌ها شد درد و رنج اسارتش این‌ست خطبه‌اش تیغ زد به حنجر ظلم آری آری رسالتش این‌ست کار نهضت به سود حق برگشت خطبه‌ای خوانده و ورق برگشت چقدر بی امان زدند او را جلوی این و آن زدند او را دست‌هایش که صد گره وا کرد پس چرا ریسمان زدند او را؟ سنگ‌هاشان تمام شد وقتی همه زخم زبان زدند او را سرِ بر نیزه سایبانش بود پای آن سایبان زدند او را زخم پهلوی او دهان وا کرد پهلوی عمه‌جان زدند او را تا حواسش به عمه جمع شده با تشر ناگهان زدند او را نگران زنان قافله بود وسط کاروان زدند او را آتش تب که ناتوانش کرد با تمام توان زدند او را زجر در پیش و حرمله از پشت وای من توامان زدند او را او جوان بود و شام پیرش کرد آه پیر و جوان زدند او را شاهدم سهل صاعدی باشد چقدر شامیان زدند او را وسط شهر شام ناله‌ کشید کاش مادر مرا نمی‌زایید مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14