📸 #گزارشتصویری
🏴 ظهرشهادتحضرتزهرا(س)
✅ذکریافاطمهسربندسلیمانیهاست
🎤 #سخنران :
حجت الاسلام شهرجردی
🎤 #مداحی :
کربلایی محمدحسن مطهرنیا
⬅️ اقامهنمازجماعتظهروعصر
⬅️ تلاوت مجلسی قرآن
✅ #فروشکتابمثبتسه
⬅️ حسینیه کودک
🚩 مهریز بلوار شهید بهشتی
مسجد امیرالمؤمنین ع براستین
#هیئتروضةالشهداءمهریز
☑️ @rozatolshohadamehriz
┄┅┅┅┅❀🇮🇷❀┅┅┅┅┄
#جامعهایمانیمشعراستانیزد
https://eitaa.com/mashar_yazd
👌 #عجب_روایت_نابی
حَدَّثَنَا الْهَيْثَمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الرُّمَّانِيُّ
قَالَ:سَأَلْتُ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا (ع) فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ
أَخْبِرْنِي عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (ع)
لِمَ لَمْ يُجَاهِدْ أَعْدَاءَهُ
خَمْساً وَ عِشْرِينَ سَنَةً
بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله
ثُمَّ جَاهَدَ فِي أَيَّامِ وِلَايَتِهِ
فَقَالَ لِأَنَّهُ اقْتَدَى بِرَسُولِ اللَّهِ
صلي الله عليه وآله
فِي تَرْكِهِ جِهَادَ الْمُشْرِكِينَ بِمَكَّةَ
بَعْدَ النُّبُوَّةِ ثَلَاثَ عَشْرَةَ سَنَةً
وَ بِالْمَدِينَةِ تِسْعَةَ عَشَرَ شَهْراً
وَ ذَلِكَ لِقِلَّةِ أَعْوَانِهِ عَلَيْهِمْ
وَ كَذَلِكَ عَلِيٌّ عليه السلام
تَرَكَ مُجَاهَدَةَ أَعْدَائِهِ
لِقِلَّةِ أَعْوَانِهِ عَلَيْهِمْ
فَلَمَّا لَمْ تَبْطُلْ
نُبُوَّةُ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله
مَعَ تَرْكِهِ الْجِهَادَ
ثَلَاثَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ تِسْعَةَ عَشَرَ شَهْراً فَكَذَلِكَ لَمْ تَبْطُلْ
إِمَامَةُ عَلِيٍّ عليه السلام
مَعَ تَرْكِهِ الْجِهَادَ خَمْساً وَ عِشْرِينَ سَنَةً
إِذَا كَانَتِ الْعِلَّةُ الْمَانِعَةُ لَهُمَا وَاحِدَةً.
♦️عبداللَّه رمانىّ
روايت كرده كه گفت:
به علىّ بن موسى (ع)
عرضه داشتم يا ابن رسولاللَّه
بگو بدانم چرا على عليه السّلام
بيست و پنج سال
پس از رسول خدا صلوات الله
خانه نشين بود؟؟
و با دشمنان خدا پيكار نكرد،
و بعدا در ايّام حكومتش
به پيكار دست گشود؟
🔺حضرت فرمود:
در اين كار اقتدا
به رسول خدا كرد،
چون آن حضرت نيز
پيكار با مشركين مكّه را
پس از بعثت سيزده سال در مكّه
و نوزده ماه در مدينه ترك كرد،
اين براى آن بود كه ياورانش
اندك بودند و قدرت بر عليه آنان
نداشت، و همچنين على عليه السّلام مجاهده با دشمنان را كنار گذاشت براى نداشتن ياور بر عليه آنان
و چون پيغمبر خدا بدين ترك جهاد
در سيزده سال مكّه و نوزده ماه مدينه نبوتش باطل نمی شود،
همين طور امامت على عليه السّلام
با ترك جهاد بيست و پنج سال
كه هر دو مانعى داشتند
باطل نخواهد شد،
چون علّت يكى بود.
📗عيون أخبار الرضا عليه السلام
ج۲، ص: ۸۲
#امام_زمان_ع فرمود:
وقتی شیعیان ما جمع شوند
و قلباً با هم یکی شوند
و ولایتمداری کنند،
مژدۀ ملاقات ما بهتأخیر نمیافتد.
(عَلَىاجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ ؛
احتجاج/۴۹۹/۲)
🔹یک کار جمعی
خصوصیتش این است که
فرد باید خودش را در جمع حل کند،
گُم کند؛ که این گُم کردن،
عینِ بازیافتن به نحو درست است.
چیزی کم نمی شود از آدمها،
چیزها افزوده می شود.
من مثال می زنم به این لیوان
آبی که توی آن یک حبّه قند را میاندازید. این یک حبّه قند
یک چیز مشخصی است،
به قدر خودش شیرینی دارد،
به قدر خودش همهی چیزهاییکه
توی قند هست، در این هست.
وقتیدرلیوانآبانداختی،تماماست؛
یعنی یک ذرّه از این ذرّات ریزی که
زیر دندان میآمد و صدا میکرد
و خودش را نشان میداد که هان! مَنَم یک دانه از اینها باقی نمیماند؛
تمام حل می شود در آب .
🔸امام سیدعلیخامنهای - ۱۳۵۹/۳/۲
#اخلاق_تشکیلاتی
🔹شهید بهشتی:
تشکیلات ما آهنین نیست!
🔸تشکیلات تربیتی
کارش رشد و حرکت دادن
نیروهای آن است.
اصلاً یکی از مهمترین
فلسفههای ایجاد تشکیلات،
به اشتراکگذاشتن همینحرکتهاست اشتراک همین رشدهاست؛
وگرنه بعضاً یک نفر پیدا می شود
که بخاطر سخت کوشیاش،
به اندازه ده نفر مرد جنگی(!)
کار را جمع می کند ولی بعد از
اتمام کار، ما فقط یک نفر داریم
باهمانتواناییسابقشبا کمیتجربه!
🔸هنر،
تربیت کادری است که
بعد از ما هم بماند و
بتواند عَلَم را بالا نگه دارد.
🔹شهید بهشتی میفرمایند:
«ما از اول گفته بودیم که
امتیاز بزرگ اسلام این است که میخواهد با حفظ آزادیهای انسان انسانها را بسازد؛
تشکیلات ما اتفاقاً آهنین نیست،
حالا هم میگوییم آهنین نخواهد بود. تشکیلاتی است که انسانها درونش احساس حرکتی خودساز و آزاد کنند. تشکیلاتی است که میکوشد
تا انسانها را همسو کند
نه اینکه انسان را رقابتی بسازد.»
#چالش_تشکیلاتی
#تشکیلات_انسان_ساز
🔸استاد پناهیان :
🔹آدم حزباللهی که
وقتش را صرفِ #کار_تشکیلاتی
و ارتباطگیری با #رفقا نکند،
به امام زمانش کمک نمیکند.
┄┅┅┅┅❀🇮🇷❀┅┅┅┅┄
#جامعهایمانیمشعراستانیزد
https://eitaa.com/mashar_yazd
#پنج_ویژگی ممتاز امالبنین (س)
1- #عارف_به_حق_اهلبیت
#ولایتمدار و #امامدوست
مادران قرآنی
همچون امالبنین (س)
در کارزار حق علیه باطل
این آیه شریف را سرلوحه
زندگی خود قرار میدهند:
«وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ
إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً
أَنْ یَكُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِم»
هیچ مرد و زن باایمانی
حق ندارد هنگامی که خدا
و پیامبرش امرى را لازم بدانند
اختیارى (در برابر فرمان خدا)
داشته باشد؛ و در پاسداری از
حریم اهلبیت (ع) و فرمانبری از
خدای متعال عزیزترین دارایی خود
را فدای حق میکنند #احزاب36
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
2. #شجاعتوغیرتمندی
امیرالمومنین(ع)بهعقیلمیفرماید:
«اُنْظُرْ لِى اِمْرَأَةً
قَدْ وَلَدَتْها الْفُحُولَةُ
مِنَ الْعَرَبِ لِاَتَزَوَّجَها
فَتَلِدَ لِى غُلاماً فارِساً»
زنی را برای من اختیار کن
که از نسل دلیرمردان عرب باشد
تا با او ازدواج کنم
و او برایم پسری شجاع
و سوارکار به دنیا آورد
حسون، اعلام النساء، ۱۴۱۱ ق، ص
۴۹۶-۴۹۷؛ محلاتی، ریاحین الشریعه، ۱۳۶۴ ش، ج ۳، ص ۲۹۳
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
3. #بصیرتوآگاهی
وقتی «بشیر»،
خبر شهادت چهار فرزندش
را به ایشان داد فرمودند:
«قَطَّعْتَ نِیاطَ قَلْبِى،
اَخْبِرْنِى عَنْ اَبِىعَبْدِاللَّه علیهاالسلام اَوْلادِى وَمَنْ تَحْتَ الْخَضْراءِ كُلُّهُمْ فَداءً لِاَبِى عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَین علیها السلام...»
[اى بشیر! با این خبر ناگوار]،
بندهاى دلم را پاره كردى.
از حسین برایم خبر بده.
فرزندانم و هر آنچه در زیر
آسمان كبود است،
فداى اباعبداللّهالحسین (ع) باد
«اگر حسین (ع) زنده باشد؛
كشتهشدنچهارفرزندماهمیتندارد»
تنقیح المقال، شیخ عبداللَّه مامقانى، چاپ قدیم، ج2، ص128.
همان، ص 128
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
4. #فاتحقلهصبروشکیبایی
سخنان معروف ثبتشده
در تاریخ هنگام شنیدن خبر
شهادت چهار فرزندش
بهخوبی گویای مقام صبر
و تحمل این مادر صبور بوده و
زینتبخشصفحاتتاریخكربلاست.
با آنكه بشیر خبر شهادت
حضرت ابوالفضل علیهالسلام
34 ساله، عبدالله 24 ساله،
عثمان 21 ساله و جعفر 19 ساله
را به مادرشان میدهد، وى صبر و بردبارى میکند و فقط از امام خود میپرسد......
قمر بنیهاشم، عبد الرزّاق مقرّم
نشر حیدریه، نجف اشرف
1369 ق، ص 19.
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
5. #مادریشهیدپرور
فقط همسر ومادری شجاع
وبصیر می تواند در زمینه
تربیت وپروش فرزندانی
#غیور
#دلیر
#بصیر
موفق باشد
در زمانی که تمام
رسانه های جهان اسلام
بر علیه حضرت امیرالمومنین
شبانه روز فعالیت می کردند
دو خط روضه...
حتی جواب سلام حضرت
هم داده نمی شود
حتی حضرت را به عنوان
مرجع علمی نمی پذیرند
و...
این بانوی معظمه ومکرمه
با اطلاع از چنین شرایط
و جو اجتماعی، رسانه و سیاسی
پا به خانه حضرت می گذارند
و محصول این ازدواج مبارک
می شود.....
1.دفاع تمام قد
و آن به آن در تمام مراحل از :
سیره و سیر مبارزاتی
حضرت زهرا سلام الله علیها
و مولا امیرالمومنین علیهالسلام
2.تربیت چهار فرزند دلیر
بصیر غیرتمند شجاع که
درسخت ترینوخاصترین شرایط پیچیده انحرافی جامعه اسلامی
از حریم امام زمانشان تا پای جان دفاع،ودر این مسیر جان با ارزش
خویش را فدای ولی خدا کردند.
┄┅┅┅┅❀🇮🇷❀┅┅┅┅┄
#جامعهایمانیمشعراستانیزد
https://eitaa.com/mashar_yazd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | #روضهخوانی
تکاندهنده و قدیمی رهبر انقلاب
در مصیبت حضرت امالبنین (س)
🏴 انتشار به مناسبت
#سالروزوفاتحضرتامالبنینس
🗓 ۱۳۵۲/۱۱/۱۲
┄┅┅┅┅❀🇮🇷❀┅┅┅┅┄
#جامعهایمانیمشعراستانیزد
https://eitaa.com/mashar_yazd
📢 #اعلام_برنامه
✅ برنامه های تبلیغی
حجه الاسلام سیدحسین موسوی
📚 #نویسنده_کتاب_مثبت_سه
در استان دارالعباده یزد تا بدین لحظه ؛
🗓 چهارشنبه 1400/11/13
🕰 ساعت ۱۷:۳۰ تا ۱۹:۱۵
🎙 صدا و سیمای شهر یزد
🗓 چهارشنبه 1400/11/13
🕰 ساعت ۱۹:۴۵ تا ۲۰:۴۵
🔷 فعالانفرهنگیاجتماعیآزادشهر
🗓 پنجشنبه 1400/11/14
🕰 ساعت ۸:۳۰ تا ۹:۳۰
✅ حوزه خواهران امام حسین ع
🗓 پنجشنبه 1400/11/14
🕰 صبح ساعت ۱۰ تا ۱۱
🔶 سازمان تبلیغات اسلامی یزد
🗓 پنجشنبه 1400/11/14
🕰 ساعت ۱۴ تا ۱۷:۳۰
🚩 جامعه ایمانی مشعر یزد
┄┅┅┅┅❀🇮🇷❀┅┅┅┅┄
#جامعهایمانیمشعراستانیزد
https://eitaa.com/mashar_yazd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مصاحبه کمتر ديده شده
با (مجيد جمالی فشی) قاتل
🌷#شهيدهستهایعلیمحمدی
دقایقی قبل از اعدام*
حتما ملاحظه کنيد
بسيار عبرتآموز است.
💥 ویژه سالروز شهادت
#دکترمسعودعلیمحمدی
از دانشمندان برجسته هستهای کشور
شادی روحش صلوات 👇👇👇
اللهم صل علی محمد و آل محمد ❤️
┄┅┅┅┅❀🇮🇷❀┅┅┅┅┄
#جامعهایمانیمشعراستانیزد
https://eitaa.com/mashar_yazd
هدایت شده از ایران من جوان بمان
هدایت شده از ایران من جوان بمان
✅ #شعر_فرزندآوری
🌸 تقدیم به همه دغدغه مندان
🔸روزها فکر من این است و همه شب سخنم
🔸که چرا زاد و ولد کم شده اندر وطنم
🔹قصه ی کاهش جمعیت و افزایش پیر
🔹غصه ای هست که از آن شده قلبم دلگیر
🔸یادم آید دهه شصت و فراوانیِ ما
🔸خانه ها بود پر از جلوه ی ایمانیِ ما
🔹یک پدر مادر و شش کودک با شور و نشاط
حیفوصدحیفکهبرچیدهشدآنسورو بساط
🔸هر که بینم به یکی قانع و فوقش به دوتا
🔸از توکل به خدا گشته به یکباره جدا
🔹وقت آن آمده تا زنگ خطر را شنویم
🔹سوی افزایش نوزاد به سرعت برویم
🔸از خدا می طلبم تا همه گردند بصیر
🔸و بفهمند خطر کرده کمین زود نه دیر
🔹فرصت اندک بود و نقشه دشمن بسیار
🔹بی جهت نیست که من اینهمه دارم اصرار
🔸یا رب از مملکت شیعه حفاظت فرما
🔸همت و غیرت بسیار عطا کن برما
🌼 وافی
📢 پویش کتاب مثبت سه 📚
https://eitaa.com/joinchat/3274047641Cd55f871dc1
🔸 *پدرم* نهصد تومان
به بانک تعاون روستایی بدهکار بود تصمیم گرفتم من به شهر بروم
و به هر قیمتی
قرض پدر را ادا کنم،
اما پدر و مادرم مخالفت کردند.
خلاصه اینکه با احمد و تاجعلی
برای کار به کرمان رفتم.
اولین بار بود
که شهر و ماشین را می دیدم.
احساس غریبی می کردم.
درِ هر مغازه و کافه و رستوران
و کارگاهی را می زدم
و می گفتم:« کارگر نمی خواهید؟»
و همه یک نگاهی به قد کوچک
و جثه نحیفم می کردند
و جواب رد می دادند.
به یک خانه در حال ساخت
وارد شدم.
استادکار به من نگاهی کرد
و گفت:« اسمت چیه؟»
گفتم:« قاسم»
گفت:«چند سالته؟»
گفتم:« سیزده سال»
گفت:« مگه درس نمی خونی!؟»
گفتم:« ول کردم.»
گفت:« چرا؟!»
گفتم:« پدرم قرض دارد.»
وقتی این را گفتم
اشک در چشمانم جمع شد.
منظره دستبند زدن
به دست پدرم جلوی چشمم آمد
و اشک بر گونه هایم روان شد
و دلم برای مادرم هم تنگ شده بود. گفتم:
« آقا، تو رو خدا به من کار بدید.»
اوستا که دلش به رحم آمده بود،
گفت:« می تونی آجر بیاری؟»
گفتم:« بله.»
گفت:« روزی دو تومان بهت میدم،
به شرطی که کار کنی.»
خوشحال شدم که
کار پیدا کرده ام.
به مدت شش روز
بعد از طلوع آفتاب تا نزدیک غروب
در ساختمان نیمه ساز
خیابان خواجو
مشغول کار بودم.
جثه نحیف و سن کم من
طاقت چنین کاری را نداشت.
از دستهای کوچکم خون می آمد.
اوستا بیست تومان
اضافه مزد بهم داد و گفت:
« این هم مزد این هفته ات.»
حالا حدود سی تومان پول داشتم.
با دو ریال بیسکویت خریدم
و پنج ریال دادم
و چهار عدد موز خریدم.
خیلی کیف کردم،
همه خستگی از تنم بیرون رفت.
اولین بار بود که موز می خوردم.
شب در خانه عبدالله
تخم مرغ گوجه درست کردیم
و خوردیم.
عبدالله معتقد بود
من نمی توانم
این کار را ادامه بدهم،
باید دنبال کار دیگری باشم.
پولهایم را شمردم
تا نهصد تومان
هنوز خیلی فاصله داشت.
یاد مادر و خواهر و برادرانم افتادم. سرم را زیر لحاف کردم
و گریه کردم
و با حالت گریه به خواب رفتم.
صبح با صدای اذان
از خواب بیدار شدم.
از دوران کودکی نماز می خواندم.
نمازم را که خواندم
به یاد امامزاده سیدِ خوشنام،
پیر خوشنام در روستا افتادم.
ازش طلب کردم و نذر کردم
اگر کار خوبی پیدا کردم
یک کله قند داخل امامزاده بگذارم.
صبح به اتفاق تاجعلی و عبدالله
راه افتادیم.
به هر مغازه، کافه، کبابی
و هر درِ بازی که می رسیدیم
سرک می کشیدیم و می گفتیم:
«آقا، کارگر نمی خوای؟»
همه یک نگاهی به جثه ضعیف ما
می کردند و می گفتند:« نه.»
تا اینکه یک کبابی گفت
که یک نفرتان را می خواهم
با روزی چهار تومان.
تاجعلی رفت و من ماندم.
جدا شدنم از او
در این شهر سخت بود.
هر دو مثل طفلان مسلم
به هم نگاه می کردیم،
گریه ام گرفته بود.
عبدالله دستم را کشید
و من هم راه افتادم،
تا آخر خیابان
به پشت سرم نگاه می کردم.
حالا سه روز بود که
از صبح تا شب
به هر درِ بازی سر می زدم.
رسیدیم داخل یک خیابان
که تعدادی هتل و مسافرخانه
در آن بود.
به آخر خیابان رسیدیم
و از پله های ساختمانی بالا رفتم.
مردی پشت میز نشسته بود
و پول می شمرد.
محو تماشای پولها شده بودم
و شامه ام مست از بوی غذا.
آن مرد با قدری تندی گفت:
« چکار داری؟!»
با صدای زار گفتم:
« آقا، کارگر نمی خوای؟»
آن قدر زار بودم که
خودم هم گریه ام گرفت.
چهره مرد عوض شد
و گفت:« بیا بالا.»
بعد یکی را صدا زد و گفت:
« یک پرس غذا بیار.»
چند دقیقه بعد
یک دیس برنج با خورشت آوردند.
اولین بار بود که
آن خورشت را می دیدم.
بعداً فهمیدم به آن
چلوخورشت سبزی می گویند.
به خاطر مناعت طبعی
که پدرم یادم داده بود
با وجود گرسنگی زیاد
و خستگی زیاد گفتم:« نه
، ببخشید، من سیرم.»
آن شخص که بعداً فهمیدم
نامش حاج محمد است،
با محبت خاصی گفت:
« پسرم، بخور.»
غذا را تا ته خوردم.
حاج محمد گفت:
« از امروز تو می تونی
این جا کار کنی و همین جا
هم بخوابی و غذا هم بخوری.
روزی پنج تومان هم بهت می دهم.»
برق از چشمانم پرید
و از امامزاده سید خوشنام،
پیر خوشنام تشکر کردم که
مشکلم را حل کرد.
پس از پنج ماه کار کردن
شبی آهسته پولهایم را شمردم.
سرجمع هزار و دویست و پنجاه تومان شد. از خوشحالی در پوست خودم
نمی گنجیدم، هزار تومان برای پدرم
پول فرستادم تا قرضش را ادا کند.
♦️برگرفته از کتاب
« #از_چیزی_نمیترسیدم »
#خاطرات_خودنوشت
#شهیدحاجقاسمسلیمانی
┄┅┅┅┅❀🇮🇷❀┅┅┅┅┄
#جامعهایمانیمشعراستانیزد
https://eitaa.com/mashar_yazd
همسر #شهید_نواب_صفوی :
بعد از افطار به آقا گفتم :
دیگر هیچ چیزی برای سحر
و افطار نداریم #حتینانخشک!
#فقط_لبخندی_زد!
این مطلب را چند بار
تا وقت استراحت شبانه آقا؛
تکرار کردم!
سحر برخاست،آبی نوشید!
گفتم : دیدید سحری چیزی نبود؛
افطار هم چیزی نداریم!
#باز_آقا_لبخندی_زد!
بعد از نماز صبح هم گفتم!
بعد از نماز ظهر هم گفتم!
تا غروب مرتب سر و صدا کردم
که هیچی نداریم!
اذان مغرب را گفتند،
آقا نماز مغرب را خواند
و بعد فرمود :
امشب افطارى نداریم؟
گفتم : پس از دیشب تا حالا
چه عرض میکنم؛نداریم،نیست!
آقا لبخند تلخی زد و فرمود :
یعنی آب هم در لولههای آشپزخانه نیست؟!
خندیدم و گفتم :
صد البته که هست؛
رفتم و با عصبانیت
سفرهای انداختم،
بشقاب و قاشق آوردم
و پارچ آب را هم گذاشتم
جلوی آقا!
هنوز لیوان پر نکرده بود
كه در زدند!
طبقه پایین پسر عموی آقا؛
که مراقب ایشان بود
رفت سمت در!
آمد گفت :
حدود ده نفری از قم هستند.
آقا فرمود: تعارف کن بیایند بالا
همه آمدند!
سلام و تحیت و نشستند.
آقا فرمود: خانم چیزی بیاورید
آقایان روزه خود را باز کنند!
من هم گفتم: بله آب در لولهها
به اندازه کافی هست!
رفتم و آوردم!
آقا لبخند تلخی زد
و به مهمانان تعارف کرد
تا روزه خود را باز کنند!
در همین هنگام
باز صدای در آمد.
به آقا یوسف
همان پسر عموی آقا گفتم :
برو در را باز کن،
این دفعه حتماً از مشهدند!
الحمدلله
آب در لولهها هست فراوان!
#مرحومنوابچیزینگفت!
یوسف رفت در را باز کرد،
وقتی كه برگشت
دیدم با چند قابلمه
پر از غذا آمده است!
گفتم: اینها چیه؟!
گفت: همسایه بغلی بود؛
ظاهراً امشب افطاری داشتهاند،
و به علتی مهمانی آنان
به هم خورده است!
آقا نگاهى به من کرد،
#خندید_و_رفت.
من شرمنده و شرمسار!
غذاها را کشیدم و به مهمانان دادم.
ميل کردند و رفتند.
آقا به من فرمود :
یک شب سحر و افطار
#بنا_بر_حکمتی تاخیر شد
چقدر سر و صدا کردی؟!
#وقتی_هم_نعمت_رسید
چقدر سکوت کردی؟!
از آن سر و صدا خبری نیست!
بعد فرمود :
مشکل خیلیها همین است؛
#نه سکوتشان #منصفانه است
#و_نه سر و صداشان!
وقتِ نداشتن داد میزنند!
وقتِ داشتن بخل و غفلت دارند!
┄┅┅┅┅❀🇮🇷❀┅┅┅┅┄
#جامعهایمانیمشعراستانیزد
https://eitaa.com/mashar_yazd
🏴 #اعلام_مراسم
📌 #چهارشنبه_های_عاشقی
🥀🏴ویژه مراسم وفات
حضرت ام البنین سلام الله علیها
و تجلیل از همسر بزرگوار شهید
مدافع وطن،شهیدسیدکمال آشیان 🥀
💠نماز جماعت و منبر احکام
حجت الاسلام #شریفی
💠محفل #انس_با_قرآن_کریم
🎙 استاد #علیرضا_رنجبر
🎙به کلام :
حجت الاسلام #حمید_محمدی
🎙با نوای :
#کربلایی_مجتبی_حجتی
💠اجرای گروه سرود #نوای_کاروان
🗓 چهارشنبه ٢٩ دیماه ١۴٠٠
🕗 همزمان با نماز مغربین
📌بلوار آزادگان
بعد از هایپر خلیج فارس
کوچه شهید شاهدی(٢٠ آزادگان)
سالن ورزشی الغدیر *بیت الزهرا*
💠فرهنگی حوزه رزمی و پایگاه ویژه گردان دوم امام حسین علیه السلام یزد
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
روابط عمومی#هیئت_رايةالزهرا_س
🆔 @rayat_zahra213
┄┅┅┅┅❀🇮🇷❀┅┅┅┅┄
#جامعهایمانیمشعراستانیزد
https://eitaa.com/mashar_yazd
🚩 #یزد_کجا_هیات_برویم
مراسماتولادتحضرتزهرا(س)
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#جامعه_ایمانی_مشعر_استان_یزد 🇮🇷
https://eitaa.com/mashar_yazd
🔸 #استاد_پناهیان :
🔹آدم حزباللهی که
وقتش را صرفِ #کار_تشکیلاتی
و ارتباطگیری با #رفقا نکند
به امام زمانش کمک نمیکند.
┄┅┅┅┅❀🇮🇷❀┅┅┅┅┄
#جامعهایمانیمشعراستانیزد
https://eitaa.com/mashar_yazd