eitaa logo
مشعر قزوین
364 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.3هزار ویدیو
73 فایل
اجتماع هیئات حسینی قزوین
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مجمع کمیت قزوین
روزی در آنجا صبح پیدا می شود حتماً پاک از سیاهی ها و بلوا می شود حتماً این سرزمین قلب جهان مسلمین باشد باهر تپش اسلام احیا می شود حتماً یک سیب را هرگز نخواهد چید اسرائیل دیگر برایش فتح رویا می شود حتماً نفرین به هر کس که سکوتش را نشان داده همراه صهیون خوار و رسوا می شود حتماً سردار دلها وعده ی آزادی اش را داد یک انقلاب ناب برپا می شود حتماً روزی غبار از آسمان قدس خواهد رفت هر نقطه اش سبزو دل آرا می شود حتماً با انتفاضه شاهد پایانشان هستیم آن غده ی بدخیم امحا می شود حتماً پنهان نخواهد شد صدای کودکان در جنگ روزی در آنجا صلح پیدا می شود حتماً وقتی که دست مهدی صاحب زمان با ماست آری تمام قفل‌ها وا می شود حتماً @mkomeit
هدایت شده از مجمع کمیت قزوین
سخت عاشق شدی تو ای غزه ردّ خون روی گونه هایت هست تو به پایان نمی رسی هرگز غم اگر روی شانه هایت هست می روی سمت نقطه ای پرنور می رسد مژده ی ظهور از دور صلح درجمعشان فقط حرف است کرشده گوش سازمان ملل وخودش را به خواب زد یونیسف مرهمی هم نداشت حداقل..‌ «چه بگویم نگفته هم پیداست» دسته دسته همایش شهداست به کدامین گناه میسوزند جرم این مردمان وطن خواهی ست انتفاضه مقدس و حق است غیراز اینها نبوده و هم نیست... محو خواهد شداز زمین صهیون زیر خاکسترش شود مدفون پایه ی سست و نحس اسرائیل درنهایت به لرزه افتاده قدس قطبِ جهان اسلام است که خدا هم شرف به آن داده حق بوَد تا همیشه پا برجا ظلم اما رود به باد فنا آسمان شد به رنگ خاکستر کودکان میل کهکشان دارند همه رؤیا یشان به خون غلطید از جهان مهر را طلب کارند کاش می شد که حاج قاسم بود لرزه افتد به جان ننگ یهود با شهادت دوباره زنده شوی لطف حق شامل تو خواهد شد خونِ این کودکان مظلومت از ابر قدرت آبروها برد سرخود را بگیر بالاتر قسمتت میشود دوباره سحر ریشه ی محکمت ولی مانده عاقبت سرنوشتتان سبز است سیب و زیتون اگر چه زخمی شد خالق مهربان که اینجا هست عشق مرهم شود به هر زخمی صبر کن تو فقط زمان کمی هرگز ازپا نیفتی ای غزه مثل آهن که آبدیده شده انتقام از یزید نزدیک است آیه های ظهور دیده شده منجی و ذوالفقار و یک بیرق «زهق الباطل»است و «جا ٕالحق» / ۲۶مهر۱۴۰۲ @mkomeit
پایان اگر این است از پایان نمی ترسیم در راه جانان از نثار جان نمی ترسیم پیراهن سرخ شهادت را به تن کردیم از چنگهای نحس خون خواران نمی ترسیم دشمن چه درکی دارد از این آرمان ما باشد مسلح تا بن دندان نمی ترسیم کافر اگر هر طرح شومی را بریزد باز هستیم زیر سایه ی قرآن نمی ترسیم شمع وجود حاج قاسم شعله ی عشق است پروانه اش هستیم،از طوفان نمی ترسیم روشن ضمیران از نگاهش درس می گیرند از طعنه ی بی حد ،این و آن نمیترسیم ما دل به دریا ها زدن را هم بلد هستیم حتی اگر که بشکند سکان نمی ترسیم ما جرممان دلدادگی شد سنگها خوردیم از فاصله از تلخی هجران نمی‌ترسیم غیر از اذان درگوشمان خواندند این جمله «هیهات من الذله»در میدان نمی ترسیم @mkomeit
از زبان مردم مظلوم فلسطین از فلسطین عزت بسیار می‌ماند به جا از یهودی تلّی از آوار می‌ماند به جا صد شرف دارد مترسک بر همین اعراب لال لکه ننگی از این آمار می‌ماند به جا زندگی در غزه بیتی تکه تکه می‌سرود در صدای مادران اشعار می‌ماند به جا همچنان همخانه عشقیم و در طوفان سخت آخرش هم لطف این دیدار می‌ماند به جا بین لالایی مادرها برای کودکان معنی و مفهومی از ایثار می‌ماند به جا زندگی برما اگر آسان نگیرد محکمیم گرچه گاهی قصه‌ای خونبار می‌ماند به جا ای« فلات صلح و زیتون »میهن زخمی من از جراحت‌های تو گلزار می‌ماند به جا اشک تو تبدیل لبخندی مداوم می‌شود این خبر درصفحه اخبار می‌ماند به جا @mkomeit
آرمان‌های بلند شهدا شکل گرفت نور امّید در این قائله‌ها شکل گرفت دست حق ضربه ی کاری زده بر اسرائیل ضربه این بار چه آسان و به جا شکل گرفت هدف تیر عذاب است خودش هم فهمید جای هر قهقه آهنگ عزا شکل گرفت ذهن ظلمت زده‌ها گرچه پر از پوشال است چشمشان باز شد و روز جزا شکل گرفت گنبد آهنی و لحظه نابودی آن وچه خوب است که تحلیل قوا شکل گرفت وحشت و بهت ،فلج کرده حرامی‌ها را درد حاکم شد و گرداب بلا شکل گرفت ته خط است، به بن بست رسیدن را دید مثل آن لحظه که اعجاز عصا شکل گرفت @mkomeit
مُزدِ خدمت‌های خالص شد شهادت آخرش روز بارانی دعایت شد اجابت آخرش تو چه گفتی با امام هشتمین در خلوتت؟ سرنوشتت شد چنین ختم سعادت آخرش از مه و از کوه‌ها راحت عبورت داده‌اند چون رسید از آسمان بوی رضایت آخرش حتم دارم بوده رویای تو پرواز از قفس زد به این رویا خدا رنگ حقیقت آخرش آنقَدر ثابت قدم بودی برای خادمی تا گرفتی از رضا اذن زیارت آخرش لحظه‌ها رد می‌شوند و کاممان تلخ است تلخ ریخت اشک حسرتش را میز خدمت آخرش @mkomeit
درمحضرت پر میکشم تا آسمان هر بار آغوش بازت عشق را داده نشان هر بار با این همه بار گناه و معصیت اما دادی به دستم نامه با مهر امان هر بار آشوب ها دلشوره ها جا مانده در شهرم با دعوتت وقتی که باشم میهمان هر بار دنیای بیرون و درونم زرد شد رنگش در هر شرایط مهربانی مهربان هربار ظرفیتم کم بودو احسان تو بیش از بیش میریختی دریا درون استکان هر بار هدیه به غیر از اشک چیزی را نیاوردم دادی تو بهتر از نبات و زعفران هربار مانند تو ما بی قرار روضه ها هستیم طوری که دردش می رسد تا استخوان هر بار یک حس خوب و فوق العاده با شما دارم وقتی مزارم پر شود از عطر تان هربار @mkomeit
هر قطره خون شهدا پرثمر است تا مرتبه سرخ رسیدن هنر است آن گنبد آهنین که دارد دشمن از خانه عنکبوت هم سست‌تر است @mkomeit
خون که جوشید از رگ دلداده غیرت را ببین چون شهیدان زندگی کرده سعادت را ببین عار باشد بین بستر مُردنِ مردانِ مرد هر شهیدی آمد اسنقبال ،دعوت را ببین زخم لای استخوانش بود اما دم نزد روی دوشش بار سنگین امانت را ببین کربلا سرلوحه گردان نصرالله بود قد او هرگز نشد خم، راست قامت را ببین آیه «ثم استقامو» روی لب‌هایش نشست در شهادت نامه‌اش مهر اجابت را ببین می‌وزد از شهر بیروت عطر ناب عاشقی بین زیتون‌ها فقط رنگ طراوت را ببین موج میزد در وجودش عزت و ایمان و عشق زنده شد سید حسن این قدر و قیمت را ببین انتقامی سخت می‌گیریم و ساکت نیستیم آی دنیا صبر کن در ما رشادت را ببین @mkomeit
«دوّمین فاطمه برای علی» مظهر عشق و وصل و شیدایی آیه آیه نجابت مُنزَل قطره ایم و تو مثل دریایی خوش بحالت چه عالمی داری ای نماد مکارم الاخلاق یکه تازی به سمت چشمه نور تو و سنخیت نم باران زن ولی محکم وغیور و صبور کوه در محضرت کم آورده... روح صدها حماسه در سینه مهرت افتاده بر دل مولا مادری کرده ای برای حسین یار و همراه زینب کبریٰ نوش جانت قدح قدح کوثر... چار نخل کنار شط زخمی چارپاره شروع دیوانت چار جام جهان نمای علی شده« ام الشهید» عنوانت شاعر فصل سرخ عاشورا ادب و شوکتت زبانزد شد نام خود را ندیده میگیری قصه عشق را تو ازحفظی چون برای حسین می میری عشق یعنی جداشدن ازخود ای غریب غروب های بقیع سر چندین مزار غمگینی خبر بوریا و تشت و تنور می کند بر دل تو سنگینی گرد حسرت گرفته جانت را... لفظ نامادری برای تو نیست گفته وقتی حسن به تو مادر غرق احساس ناب آیینه افتخاری برای قرص قمر آسمان داده ای به دستانش رنگ رخساره را که میبینی بر دلم حسرتی که بوده و هست مهر کربُبَلای من با تو می شود بار این سفر رابست؟ دلِ تنگ و شکسته ای دارم.... @mkomeit
زنجیر یادش نرفته چشمان بارانیت را یادش نرفته سجود و اذکار پایانیت را آوازه خوان را نگاهت از بند زندان رها کرد در خاطراتش نگه داشت ،شوق سخنرانیت را حتی به پیغام تو‌ بُشر آزاده می شد عجب نیست آیینه هایت نشان داد اکرام و انسانیت را ردی که از تازیانه مانده تنت،ارغوانیست تا شام و‌کربُبَلا برد افکار طوفانیت را زخم زبانهای سندی آزرده تر کرده جانت تنها شبیه علی باش تا بغض پنهانیت را... ای ترجمان صبوری در عرصه ی امتحانها تغییر هرگز ندادی ادراک رحمانیت را بر بال صدها فرشته تشیع میشد تن تو پُل روی قلبش بخاطر دارد پریشانیت را هرجای دنیا که باشیم،باب الحوائج تو یی تو می خواهم از تو‌ نگاهی  با عشق درمانیت را.... @mkomeit
تازه می شد بهار آزادی «باقدم های غرق بارانش» مطلع الفجر میدمید این بار سحری بوسه زد به دستانش مرد اندیشه های روشن عشق در نگاهش افق شده پیدا مهر ابطال می زند بر شب با عنایات حضرت زهرا (ص) زیر بار ستم نرفتن ها سر تسلیم را نکرد او خم بود حتماً تمام اعمالش تحت فرمان منجی عالم مرد همزاد آسمان آبی باورش چون زلالی رود است با ریا و دروغ و هر سایه در حقیقت نداده هرگز دست حق مطلب ادا نشد دیدیم عزت و اعتبار او را هم طعنه این و آن چه ارزش داشت کوه بود و صبور و مستحکم * گام اول غرور و غیرت بود گام دوم به سوی استقلال جان فدایی رهبر و وطنیم می کنیم از شهادت استقبال «عشق گاهی شقایق سرخ است» وطنم دشتی از شقایق هاست انقلابی که شاهدش بودیم شعبه ای از قیام عاشوراست.... @mkomeit